آشنایی با لغات و اصطلاحات طب اسلامی ایرانی: صفراء (Bile)

   صفراء (Bile): خلطی است زرد رنگ ازاخلاط اربعه که به فارسی آن را تلخه گویند. «مایعی زرد رنگ، تلخ و دارای طبع گرم و خشک است. این خلط درجگر تولید می شود و جایگاه آن در کیسه صفرا است. صفرای طبیعی که همان کف خون است، رنگش مانند خون سرخ است. صفرا مانند خون برای اندام های بدن لازم و ضروری است. صفرا به خون لطافت می بخشد و عبور آن را ازمویرگها و مجاری باریک امکان پذیرمی سازد. همچنین شش اندامی است که نیازش به صفرا بیش از اندام های دیگر است زیرا صفرای طبیعی خون، کمک کننده خوبی درعمل دم و بازدم است. صفرا سبب شستن روده ها از بلغم می شود (ضد بلغم)و نیز باعث تحریک ماهیچه های مقعد در انتهای دستگاه گوارش می شود و درنتیجه سبب احساس رفع قضای حاجت به انسان دست می دهد». « مایعی زرد مایل به سبزی با مزۀ تلخ که ازکبد تراوش نماید. زردآب. صفرا دو گونه است طبیعی و ناطبیعی، طبیعی خلطی است تیز، گرم و تر و سبک تر از خون از بهر آن که وی کفک خون است و رنگ خاصۀ و طبع او گرم و خشک است و مزۀ او تلخ است و تولد او اندر جگر باشد، چون از جگربیرون آید بعضی ازوی با خون اندر رگها بگذرد از بهر دو کار: یکی آن که اگر چه خون خلطی روان است، صفرا از او روانتر است و اندر تن مردم گذرهای تنگ و رگهای باریک بسیار است. این بارۀ صفرا با وی برود تا خون بسبب تیزی آن بدان رگهای تنگ و گذرهای باریک بگذرد و به همۀ اندامها برسد، و دوم آن که باندامی برود که اعتدال او آن است که بهرۀ تمامتر از صفرا با خون آمیخته غذای او شود و آن شُش است که به عربی او را ریه خوانند و غذای او با بهرۀ تمامتر ازصفرا از بهر آنست که می باید که وی سبک باشد و میان وی او آکنده نباشد و اندر وی گشادگی ها بسیار باشد و همیشه چنان باید که با جنبیدنی زودا زود بود و این سبکی و این گشادگی های بسیار اندر وی و جنبانیدن زودازود این تواند بود که غذای وی خون صفراوی است… و آن را خزانه ای است با جگر پیوسته و آن زهره است تا اندر خزانه گرد می شود از بهر سه کار: – یکی آن که زهره اندامی است که غذای او صفرا می باید باشد و غذای خویش را ازخون مخلوط با صفرا می گیرد 2- دوم آن که تا همگی صفرا با خون اندرهمۀ تن پراکنده نشود که اگر همه صفرا با خون اندر همۀ تن برفتی اندامهائی که غذای آن صفرا باشد از اعتدال بیرون شدی و همیشه مردمان را تلخ بودی و همیشه تن های مردم اندر علت یرقان بودی، و یرقان علتی است که هر گاه  آن راه که میان جگر و زهره است بسته شود و آن صفرا که می باید بزهره اندر شود با خون اندرهمۀ تن برود، و پوست مردم و سفیدی چشمها زرد شود و مردم لاغر شوند و اگر تدبیر و علاج آن نکنند هر وقتی که از آن صفرا مقداری فزونتر بردل برسد مردم بمیرد 3- آن که تا این صفرا که اندرزهره گرد می شود بهره ای از وی به روده ها فرو می آید و روده را از بلغم سطبر و ازثفل ها می شوید و تیزی آن عضلهای مقعد را خبری می دهد تا مردم به حاجت برخیزند، و هرگاه این را که میان زهره و روده است بسته شود کرم دراز و خرده و نوعی که آنرا کدو دانه گویند اندر روده ها تولد کند و نیزنوعی از قولنج تولد کند از بهر آن که صفرا به روده فرو نتوانند آمد نبینی که این هر دو علت یعنی قولنج و تولد کرم اندر روده های کسی افتد که مزاج او میل به سردی دارد و در تن او تولد صفرا کمتر باشد،آفردیدگارسبحانه تعالی چندین نفع اندر خلط صفرا نهاده تا تن مردم یک چندی به سلامت بماند. تبارک الله احسن الخالقین. و بباید دانست که تولد این خلط بیشت اندر وقت خشم باشد و اندر تابستان خاصه که مردم جوان باشد و کارها با رنج کند و چیزی گرم و خشک خورند، و اگر این صفرا تا چندانی باشد که پاره ای با خون اندر رگها بگذرد و باندامها رسد و آنچه بماند اندر زهره شود و پاره ای از آن به روده ها فرود آید طبیعی باشد. و هر چه کمتر ازین یا بیشتر ازین باشد بیماری باشد و صفرای ناطبیعی باشد، و همچنین تا اندر گرمی و خشکی از اندازه بیرون نشود یا چیز دیگر با وی نیامیزد طبیعی باشد و چون از اندازۀ طبع خویش اندر گذرد یا با چیز دیگر بیامیزد نا طبیعی گردد و حال های او دیگرگون شود. (ذخیره…) نزد اطباء خلطی است که آنرا تلخ نیز گویند و آن بر دو قسم است طبیعی مانند کف خون طبیعی که سرخ روشن و خفیف و حاد است و غیر طبیعی و آن چهار قسم است: اول مره الصفراء دوم مره محیه که به صفرا محیه نیز نامیده می شود سوم کراثیه که از صفرا مترقه و مره الصفرا ترکیب یافته چهارم زنجاریه. و خداوند صفرا را غذاهای، سرد، و تر، باید خورد.

 

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

برای برقراری امکان تعامل با شما کاربر محترم خواهشمند است شماره همراه خود را در فیلد مربوطه وارد نمایید.شماره موبایل شما در سایت منتشر نخواهد شد.

دکمه بازگشت به بالا