تدریس قانون بوعلى توسط عالم ربانى مرحوم حاج ميرزا على آقا شيرازى اصفهانى قدس الله سره

? تدریس #قانون بوعلى توسط عالم ربانى مرحوم حاج ميرزا على آقا شيرازى اصفهانى قدس الله سره?

?? استاد شهید دکتر مرتضی #مطهری در مقدمه کتاب “سیری در نهج البلاغه” يادى از استاد خود نموده و اشاره می کند که
“او هم فقيه بود و هم حكيم و هم اديب و هم طبيب فقه و فلسفه و ادبيات عربى و فارسى و طب قديم را كاملا مى شناخت و در برخى متخصص درجه اول به شمار مى رفت , قانون بوعلى را كه اكنون مدرس ندارد او به خوبى تدريس مى كرد و فضلا در حوزه درسش شركت مى كردند”

⬅ این مطلب گواهی است بر اهمیت و جایگاه #طب_اسلامی ایرانی در حوزه های علمیه در گذشته، که متاسفانه به مرور زمان به فراموشی سپرده شده است.

?? ان شاء الله با اهتمام مراجع معظم و مسئولین ذیربط بار دیگر این بخش حذف شده از حوزه ها مجدداً احیا شده و طلاب حوزه های علمیه نسبت به فراگیری آن در کنار دیگر دروس خود، اهتمام ورزند.

↩ در ذیل این بخش از مقدمه کتاب “سیری در نهج البلاغه” عیناً برای آگاهی خوانندگان محترم آورده شده است:

 

…… دريغ است در اين مقدمه از آن بزرگمردى كه مرا اولين بار با نهج البلاغه آشنا ساخت و درك محضر او را همواره يكى از ( ذخائر) گرانبهاى عمر خودم كه حاضر نيستم با هيچ چيز معاوضه كنم مى شمارم و شب و روزى نيست كه خاطره اش در نظرم مجسم نگردد , يادى نكنم و نامى نبرم و ذكر خيرى ننمايم .

?? به خود جرات مى دهم و مى گويم او به حقيقت يك ( عالم ربانى) بود , اما چنين جراتى ندارم كه بگويم من ( متعلم على سبيل نجاه)بودم يادم هست كه در برخورد با او همواره اين بيت سعدى در ذهنم جان مى گرفت :

?

عالم و عابد و صوفی همه طفلان رهند

مرد اگر هست به جز عارف ربانی نیست

?

?? او هم فقيه بود و هم حكيم و هم اديب و هم طبيب فقه و فلسفه و ادبيات عربى و فارسى و طب قديم را كاملا مى شناخت و در برخى متخصص درجه اول به شمار مى رفت , قانون بوعلى را كه اكنون مدرس ندارد او به خوبى تدريس مى كرد و فضلا در حوزه درسش شركت مى كردند , اما هرگز نمى شد او را در بند يك تدريس مقيد ساخت , قيد و بند به هر شكل با روح او ناسازگار بود , يگانه تدريسى كه با علاقه مى نشست نهج البلاغه بود , نهج البلاغه به او حال مى داد و روى بال و پر خود مى نشاند و در عوالمى كه ما نمى توانستيم درست درك كنيم سير مى داد .

?? او با نهج البلاغه مى زيست , با نهج البلاغه تنفس مى كرد , روحش با اين كتاب همدم بودم , نبضش با اين كتاب مى زد و قلبش با اين كتاب مى طپيد , جمله هاى اين كتاب ورد زبانش بود و به آنها استشهاد مى نمود , غالبا جريان كلمات نهج البلاغه بر زبانش با جريان سرشك از چشمانش بر محاسن سپيدش همراه بود براى ما درگيرى او با نهج البلاغه , كه از ما و هر چه در اطرافش بود مى بريد و غافل مى شد منظره اى تماشائى و لذتبخش و آموزنده بود , سخن دل را از صاحبدلى شنيدن , تاثير و جاذبه و كشش ديگرى دارد او نمونه اى عينى از سلف صالح بود , سخن على درباره اش صادق مى نمود :

? و لولا الاجل الذى كتب لهم لم تستقر ارواحهم فى اجسادهم طرفه عين , شوقا الى الثواب و خوفا من العقاب , عظم الخالق فى انفسهم فصغر ما دونه فى اعينهم  .

?? اديب محقق , حكيم متاله , فقيه بزرگوار , طبيب عاليقدر , عالم ربانى مرحوم حاج ميرزا على آقا شيرازى اصفهانى قدس الله سره راستى مرد حق و حقيقت بود, از خود و خودى رسته و به حق پيوسته بود با همه مقامات علمى و شخصيت اجتماعى , احساس وظيفه نسبت به ارشاد و هدايت جامعه و عشق سوزان به حضرت اباعبدالله الحسين عليه السلام موجب شده بود كه منبر برود و موعظه كند, مواعظ و اندرزهايش چون از جان برون مىآمد لاجرم بر دل مى نشست , هر وقت به قم مىآمد علماء طراز اول قم با اصرار از او مى خواستند كه منبر برود و موعظه نمايد منبرش بيش از آنكه ( قال) باشد ( حال) بود .

گردآوری: یکی از حامیان احیای سلامت

کدمطلب: M97012202

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

برای برقراری امکان تعامل با شما کاربر محترم خواهشمند است شماره همراه خود را در فیلد مربوطه وارد نمایید.شماره موبایل شما در سایت منتشر نخواهد شد.

دکمه بازگشت به بالا