شهید بهشتی هرگز در مسیر انحراف از اصول قرار نگرفت

گفت و گو با سید هادی خسروشاهی

در زمانی که بسیاری از حوزویان، ارتباط با جهان خارج را لازم یا مناسب نمی‌دیدند، کسانی چون سیدمحمد بهشتی، راه دیگری برای آموزش حوزوی گشودند. آن روزها که هنوز خبری از تکنولوژی ارتباطات و اطلاعات نبود، این مرد، با مهارتهای بی مانندش، به اندازه یک نسل نظام آموزشی حوزه را دگرگون ساخت. کنکاش در کار بزرگ او، به گفت و گو با کسانی نیاز دارد که به دلیل حضور فعال در حوزه، می‌توانند راوی موثق آن روزها باشند. حجت الاسلام والمسلمین سید هادی خسروشاهی، یکی از این افراد است. وی در پاسخ به سؤالات ما، ابعادی نادیده از حیات علمی شهید دکتر بهشتی را نمایان می‌سازد.

مطالعه آرا و نظرات شهید بهشتی نشان می‌دهد ایشان به لزوم تحول در آموزشهای حوزوی اعتقاد داشت. این باور چرا و چگونه در شهید بهشتی به وجود آمد؟
شهید بهشتی از آغاز ورود به حوزه علمیه و آشنایی با ساختار حوزه‌ها در اصفهان و قم و نجف و مشهد، با توجه به ویژگی‌هایی که داشت، به خوبی دریافت که حوزه‌ها، چه از لحاظ مدیریت و چه از لحاظ آموزش و کتابهایی که تدریس می‌شود و دروسی که برای طلاب برنامه ریزی شده است، همگام با عصر و نیازهای زمان نیست، یعنی درواقع جوابگوی پاسخ های جامعه نیست و باید تغییری در مسیر تکامل رخ دهد تا به توان همگام با شرایط زمان و مکان، پیش رفت. درواقع این احساس از همان آغاز ورود به حوزه در ایشان به وجود آمد و سرانجام و پس از مطالعات میدانی و آسیب شناسی علمی، به این باور رسید که باید یک تحول جامع در کل مسائل حوزه‌ها و بطور کلی روحانیت و مرجعیت، بوجود آید و در این راستا نیز باید گام هایی، به تدریج و آرام و منطقی برداشته شود. تنظیم کتاب «مرجعیت و روحانیت» با همکاری شخصیت هایی چون آیت‌الله طالقانی، شهید مرتضی مطهری و دیگران، گامی در این راستا بود.

آشنایی شهید بهشتی با فلسفه و تحصیلات آکادمیک چه میزان بر این طرز تلقی تأثیر داشت؟
می‌توان گفت که آشنایی با فلسفه و تحصیلات آکادمیک، در پیدایش این طرز تلقی نقش و تأثیر داشته است ولی پیدایش این تلقی، بازده منفی در زندگی و عملکرد ایشان نداشت یعنی، ایشان پس از درک مشکلات و نواقص در حوزه‌ها، به فکر تخریب و براندازی نیفتاد، بلکه در اندیشه اصلاح و تکمیل و تکامل بود و روی همین اصل هم با روش مدبرانه‌ای، گام های مثبت و ارزشمندی در این راستا برداشت.
البته ما نمونه‌هایی از معاصرین را داریم که پس از آشنایی با این قبیل مسائل، از حوزه دور شده و به جمع روشنفکران سکولار پیوستند و در واقع راه انحرافی را در پیش گرفتند و در نتیجه نه تنها توفیقی در اصلاح جامعه روحانیت و روش های حوزه‌ها به دست نیاوردند، بلکه خود به افول و سقوط کشیده شدند که نمونه‌های بارز آن‌ها در قرن اخیر: سید احمد کسروی تبریزی، علی دشتی، مهدی حکمی زاده، سید ابوالفضل برقعی و نظائر آن‌ها بودند.

برخی غیرمستقیم، تحصیلات بهشتی را موجب بروز التقاط در ایشان عنوان کرده‌اند، پاسخ شما به این شبهات چیست؟
آشنایی عمیق شهید بهشتی با مسائل علمی ـ فلسفی ـ آکادمیک جدید، نه تنها موجب دوری ایشان از مبانی اصیل و یا پیدایش و بروز التقاط فکری در ایشان نگردید، بلکه ایشان را در پایبندی به اصول و مبانی صحیح و اساسی، استوارتر ساخت و روی همین اصل، شهید بهشتی هرگز در مسیر انحراف از اصول یا التقاط در مبانی و اندیشه، قرار نگرفت و در این مسیر اصولاً گامی برنداشت، بلکه برعکس، ایشان همواره کوشید که به تبیین صحیح و اصولی مبانی عقیدتی راستین بپردازد و از لحاظ شخصی نیز، یکی از پایبندترین عناصر و شخصیتهای حوزوی، به مسائل عقیدتی ـ ایمانی بود و حتی در جزئیات زندگی خود، علاوه بر مسائل عبادی و اخلاقی، اصول و حقایق عقیدتی را مراعات می‌کرد که نمونه بارز آن، اقامه نماز در اول وقت آن، در همه شرایط، و در همه زمانها و مکانها بود… نسبت «التقاط» دادن به شهید بهشتی نه تنها از آن نوع ظلم هایی است که هیچ پایه و اساس منطقی ندارد، بلکه به دور از مبانی انسانی ـ اخلاقی است.

آیا می‌توان تأسیس مدرسه حقانی را تلاش برای تحقق اندیشه‌های آموزشی شهید بهشتی دانست؟
قبل از تأسیس مدرسه حقانی، شهید بهشتی دبیرستان دین و دانش را در محله باجک قم تأسیس کرده بود که به تربیت جوانان دبیرستانی قم مشغول بود و همزمان، کلاسهای علمی برای طلاب حوزه علمیه قم در همان دبیرستان به طور شبانه، برگزار کرد که در آن برنامه‌ها، دروس علمی جدید مانند: فیزیک، شیمی، ریاضی، زبان خارجی، به طور سیستماتیک تدریس می‌شد که شخصیتهای برجسته نظام اسلامی از جمله آیات و علماء عظام آقایان مکارم، سبحانی، مصباح یزدی، مهدی حائری تهرانی، مقام معظم رهبری، سید محمد خامنه‌ای(برادر بزرگتر رهبری)، زین العابدین قربانی و طلبه‌های نوجوانی چون حقیر و دکتر مصطفی محقق داماد و ده‌ها نفر دیگر در آن کلاسها حضور می‌یافتند و البته در مراحل نخست، تعداد افراد شرکت کننده به ده‌ها نفر می‌رسید که بعدها و به تدریج، کمتر شدند ولی دروس را با اشتیاق ادامه دادند.
در مدرسه حقانی البته برنامه به شکل دیگری بود، یعنی دروس علوم دینی، به شکل سیستماتیک و با برنامه‌های جدید، برای طلابی که «انتخاب» می‌شدند تدریس می‌شد و به موازات آن دروس، برنامه‌های درسی علمی جدید نیز در آن مدرسه، مطرح بود. شهید بهشتی برای طلاب این مدرسه یک برنامه 18 ساله تنظیم کرده بود که در صورت عملی شدن آن، طلبه ها در طول این مدت به درجه اجتهاد می‌رسیدند.

دیدگاه شهید بهشتی به آموزش اصول و فروع دین در دنیای مدرن چه بود و در این جهت چه کارهایی انجام داد؟
نگاه شهید بهشتی به آموزش اصول و فروع دین در دنیای امروز، حفظ اصالتها و دوری از بدعتها و خرافات و مسائلی بود که از اسلام راستین سرچشمه نگرفته بودند، بلکه محصول جهل و نادانی و عوامفریبی و دکاندارانی بود که به نام مذهب، بر «عوام الناس» حکومت می‌کردند.
شهید بهشتی به مدرنیزه کردن تدریس علوم اسلامی پرداخت و کتب درسی قدیم را توسط بزرگانی ـ مثلاً علامه طباطبائی در موضوع فلسفه ـ و یا آیت‌الله علی مشکینی در فقه و اصول ـ و دیگران، به شکل روز و به طور ملخص، تنظیم نمودند و تدریس کردند و این امر البته نیاز به مدیریت علمی ویژه‌ای داشت که شهید بهشتی آن نوع مدیریت را به حد کافی دانست و با همکاری مدیریت اجرائی شهید قدوسی، توانست گامهای برجسته‌ای را در مدرسه حقانی بردارد که به تدریج در بعضی از مدارس دیگر حوزه‌ها، آن روشها و آن کتابها مورد استفاده اساتید و طلاب و دانشجویان قرار گرفت.

یکی از اقدامات بهشتی، همکاری در تألیف کتب درسی پیش از انقلاب بود، برخی این اقدام را مشروعیت بخشی به رژیم پهلوی عنوان و با آن مخالفت کردند. چگونه بهشتی که با رژیم سلطنتی مسأله داشت، حاضر به چنین کاری شد؟
همکاری شهید بهشتی در تهیه و تنظیم کتابهای دینی یا تاریخی مدارس رسمی، در دوران رژیم سابق، نه تنها مشروعیت بخشیدن به رژیم پهلوی نبود بلکه یک اقدام تأثیرگذار در تغییر و حذف برنامه‌های تخدیری ـ خرافی در کتب درسی میلیونها دانش آموز کشور بود که به همت و همکاری مرحوم سیدرضا برقعی و شهید دکتر محمدجواد باهنر این اقدام به عمل آمد و آثار گرانبها و ارزشمندی در تربیت میلیونها دانش آموز کشور از خود به یادگار گذاشت.
مخالفت و واکنش منفی برخی از متحجران حوزوی یا بازاری یا روشنفکران چپ نما و قلابی، با این اقدام در واقع ناشی از جهل و نادانی و یا در راستای حفظ منافع نامشروع شخصی و گروهی بود. اقدام شهید بهشتی و یاران و همکارانش، نقش بسیار ارزشمند و قابل تقدیری در ایجاد تحول در اندیشه‌های نسل نو داشت… و رژیم که بظاهر از همکاری آقایان خوشحال بود، ناگهان با یک پدیده بیداری‌سازی در مدارس روبرو گردید که دیگر دیر شده بود. تهمت «مشروعیت بخشی به رژیم پهلوی» با نشر کتب دینی اصلاح شده برای تدریس در کل مدارس کشور، از همان نوع ظلم هایی است که شهید بهشتی همواره با آن نوع تهمت ها روبرو بود ولی با بردباری و متانت پذیرای آن‌ها شد، تا به نتیجه مطلوب رسید.

سمت رسمی و یا به اصطلاح اداری دکتر بهشتی در آن زمان چه بود؟
ایشان در دفتر تألیف کتاب های درسی سازمان پژوهش و برنامه ریزی آموزشی، کارشناس ارشد دروس تعلیمات دینی بود و کتاب های دینی را از مقطع ابتدایی تا پایان دبیرستان تهیه و تنظیم می کردند. در همین رابطه با شخصیتهایی چون شهید مرتضی مطهری، شهید محمدجواد باهنر، مرحوم دکتر علی گلزاده غفوری، رضا روزبه، سیدرضا برقعی و آقارضی شیرازی جلسات مشورتی داشتند و محتوای کتابها پس از بررسی در این جلسات، به تصویب نهایی می رسید و سپس چاپ می شد.

مشخصا چه تغییر محتوایی در کتب درسی تدوینی به وجود آمد؟
کتاب های درسی تعلیمات دینی جدید در دوره دبیرستان، شامل مباحثی عقیدتی است. دروس این کتاب نخست از مبدأ خلقت و توحید، آغاز می شود و سپس به مسأله جهان بینی الهی و نقش پیامبران در مدیریت جوامع بشری پرداخته و به معرفی «انسان» از دیدگاه اسلام ختم می گردد.
در بخش های بعدی مسائل مربوط به جامعه، تشکیل خانواده و در پایان مسائلی از قبیل عدالت اجتماعی و اقتصاد از دیدگاه اسلام مطرح می شود. دفتر نشر فرهنگ اسلامی که در آن دوران مرکز تجمع دوستان و همکاران کتب درسی دینی هم بود، در سال 1358، مجموعه ای از مباحث کتاب های درسی تعلیمات دینی را تحت عنوان کلی «شناخت اسلام» منتشر کرد که با مراجعه به آن، اهمیت موضوع روشن می شود. همان طور که در پاسخ قبلی اشاره کردم این کتاب ها در ایجاد تحول فکری در میان دانش آموزان و نسل آینده کشور، بسیار تأثیرگذار بود و نوجوانان را با مفاهیم اصیل اسلامی آشنا می ساخت و هم زمان، اشتباهات مکتب های فکری ـ اجتماعی دیگر را روشن می کرد. این کتابها درواقع شامل حقایق مبانی اسلامی به زبان روز و به دور از اوهام و اباطیل و خرافات بود. آموزش های بیدار کننده و تأثیرگذاری در این کتاب ها به چشم می خورد که کتاب های درسی پیشین، نه تنها فاقد آن بود، بلکه به نوعی تخدیر کننده و در راستای اهداف حاکمیت وقت بود. این کتابها درواقع اقدامی زیرزمینی و از درون دستگاه های آموزشی رژیم بود که آثار آن قابل انکار نیست. البته چاپ عکس شاه و همسرش در آغاز این کتاب ها مربوط به مؤلفان نبود، بلکه وزارت مربوطه برای خوش رقصی به این اقدام مکرر در همه کتاب ها مبادرت می کرد که البته این عمل در نهایت نتیجه منفی می داد.
به گفته بعضی از دوستان، ساواک پس از وصول گزارشهای متعدد از تهران و شهرستانها، درباره محتوای این کتابها به فکر تغییر کتابهای تعلیمات دینی افتاد و در سال 1355 نهادی تحت عنوان «اداره ملی و میهنی» تأسیس کرد که وظیفه آن بررسی کتابهای درسی و علوم انسانی بود. مسئولین آن اداره، پس از بررسیهای زیاد، رسماً اعلام کردند که مؤلفان کتابهای تعلیمات دینی، به علت آموزشهای جهاد و مبارزه، افرادی ضدملی و میهنی هستند و باید از حلقه تألیف کتاب حذف شوند! اما با اوج گیری مبارزات مردم و آغاز دوره انقلاب اسلامی، رژیم به هدف نرسید و نتوانست مؤلفان کتب تعلیمات دینی را حذف کند.

رویکرد ایشان در فعالیتهای خارج از کشور، به ویژه در هامبورگ چه بود و چه دستاوردهایی داشت؟
در فعالیتهای خارج از کشور، به ویژه در آلمان رویکردهای علمی ـ منطقی ایشان، در بحران نبرد ایدئولوژیهای چپ و راست با اسلام، در اوج بود. تبیین صحیح ایدئولوژی اسلامی در کلاس ها و جلسات و برنامه‌های مرکز اسلامی هامبورگ ـ و دیگر شهرهای آلمان و اروپا ـ و نشر کتاب ها و رساله‌های فکری و ایدئولوژیک، از جمله گام های مثبت در این راستا بود. مجموعه‌ای از بحثهای ایدئولوژیک ایشان و نیز مباحثی را که در مرکز اسلامی هامبورگ به طور مکتوب مطرح شده بود، این‌جانب در همان دوران پس از کسب اجازه کتبی از ایشان، تحت عنوان «بررسی زیربنای علمی ایدئولوژی اسلامی» در یک مجموعه، منتشر ساختم که بارها و بارها تجدید چاپ شد و مورد استفاده نسل جوان و دانشجویان ایرانی، در داخل و خارج گردید و این رساله درواقع در تبیین مبانی عقیدتی برای نسل جوان، یک «مانیفست» کامل عقیدتی بود.

نگاه آموزشی شهید بهشتی پس از انقلاب چگونه جلوه کرد؟
نگاه آموزشی شهید بهشتی پس از انقلاب تغییر ماهوی نداشت بلکه نوعی تغییر شکلی، مطابق با شرایط و زمان و مکان داشت یعنی استمرار همان روش های قبلی با ایجاد تحول و تکامل، برای نسل پس از انقلاب بود.

اگر خاطره مناسبی از ایشان دارید برای خوانندگان و ما نقل کنید!
خاطرات بنده با ایشان از آغاز آشنایی در دهه سی، در حوزه علمیه قم و در دوران اقامت در هامبورگ، یکی دو تا نیست.. بخشی از این خاطرات را همراه مکاتباتی که در دوران اقامت ایشان در آلمان داشتم در کتابی کوچک، تنظیم شده که آماده چاپ است و انشاءالله در آینده نه چندان دور چاپ خواهد شد.. (از هم اکنون پیشاپیش دوستان را به مطالعه آن کتاب ـ همراه با اسناد ـ دعوت می کنم!) اما نقل یکی دو خاطره در این گفتگوی کوتاه بی مناسبت نخواهد بود:
1ـ شهید بهشتی به هنگام اقامت در قم، به موازات کارهای فرهنگی ریشه دار که به بعضی از آن‌ها اشاره شد، یک جلسه‌ای هم از فضلای آن دوران، ـ که هر کدام بعدها از اعاظم و ارکان نظام شدند ـ تشکیل داده بود برای بحث درباره چگونگی اساس و اصول یک حکومت اسلامی در عصر حاضر… این جلسات تحت عنوان جلسه علمی بحث ولایت، به کار خود ادامه می‌داد که سفر شهید بهشتی به خارج از کشور پیش آمد و ایشان رهسپار آن دیار نیز گردید. در آلمان ایشان تحقیق درباره بخشی از موضوع را که خود بر عهده گرفته بود، ادامه می‌داد و گزارش کار را هر چندی یک بار به یکی از اعضاء آن جلسه می‌فرستاد که یکی دو تا از آن گزارش کارها را به این‌جانب فرستاده بود که در خاطرات مستند خود متن آن‌ها را نقل کرده ام. البته این جلسه پس از تفتیش منزل مرحوم آیت‌الله شیخ احمد آذری قمی و کشف اساسنامه آن، لو رفت و اغلب اعضاء جلسه دستگیر شدند که داستانی طولانی دارد و متأسفانه همزمان، هزاران فیشی که در این رابطه تهیه و تنظیم شده بود، توسط ساواک جمع آوری گشت و بعد از انقلاب هم علیرغم پی‌گیری، بدست نیامد. قسمتی از این ماجرا را آیت‌الله مصباح یزدی که درواقع دبیر جلسه بود، در خاطرات خود نقل کرده است.
2ـ آخرین خاطره را هم از آخرین دیدار دارم: طبق قرار قبلی برای دیدار با آیت‌الله موسوی اردبیلی به محل دادگستری مرکزی رفته بودم. صبح زود برای پرهیز از مسئله ترافیک کمی زودتر از قرار به محل رسیدم. آیت‌الله اردبیلی هنوز نیامده بودند. در محوطه سالن قدم می‌زدم که دیدم سربازی دم درب یک اطاق ایستاده است. پرسیدم این اطاق کیست؟ گفت: آیت‌الله بهشتی!. فکر کردم که فرصتی پیش آمده که تجدید دیداری با ایشان داشته باشم، اما می‌دانستم که ایشان بدون قرار قبلی، کسی را نمی‌پذیرد. به هرحال به آن برادر گفتم که برو به آیت‌الله بهشتی بگو که فلانی از واتیکان آمده و قرار قبلی هم ندارد، اگر مقدور باشد مایل به دیدار است!. سرباز به داخل اطاق رفت و برگشت و گفت: آقا می‌گویند من یک ربع به ساعت 8 وقت صبحانه ام هست و سر ساعت هشت هم جلسه‌ای با قضات دارم، اگر جسارت نیست همان موقع صبحانه تشریف بیاورند!… در وقت صبحانه به اطاق ایشان رفتم و مشکلات سفارتهای ایران در خارج، به ویژه حوزه مأموریت خودم را بیان کردم که ایشان گفتند: امشب جلسه مهمی در حزب داریم، معاون وزارت امورخارجه هم می‌آید، شب تشریف بیاورید محل حزب، هم در جلسه شرکت کنید و هم مشکلات را آن‌جا حل کنیم! بنده عذرخواهی کردم که چون تازه از خارج آمده ام و خسته هستم، بعید می‌دانم که بتوانم در آن جلسه قاعدتاً طولانی، حضور داشته باشم.
در این گفتگو بودیم که همان سرباز، صبحانه ایشان را آورد. نان و پنیری بود و یک استکان چای کم رنگ! همین و بس! به ایشان گفتم: صبحانه شما همین است؟ نانی بیات و پنیری تقریباً خشک و یک چایی به ظاهر بی رمق؟ شهید بهشتی خندید و به شوخی گفت: آقای خسروشاهی! طلبگی است دیگر! ما که مثل جناب عالی هیزاکسلانسی نیستیم که صبحانه ای در شأن سفراء بخوریم.!
این در همان ایامی بود که دشمنان ایشان در جرائد خود می‌نوشتند که در منزل بهشتی دریاچه مصنوعی وجود دارد که در آن یک قایق تفریحی کار می‌کند! و نهار و شام ایشان بوقلمون است و کباب برگ و صبحانه اش هم عسل مصفی است همراه با اطعمه و اشربه دیگر!
شهید بهشتی پس از عذرخواهی من از حضور در جلسه، مشکل سفارت ما را در واتیکان، با تلفن به معاونت وقت وزارت ـجناب آقای حسین صادقی ـ منتقل نمود و حل کرد و من هم شب به محل حزب نرفتم و ایشان، آن شب ـ 7 تیر ـ در محل حزب، همراه بسیاری از برادران به شهادت رسید و آقای صادقی هم از قلیل بازماندگان آن حادثه بود.

منبع: مجله ماهنامه چهل و دو – شماره 3 – تیر 93

نوشته های مشابه

یک دیدگاه

پاسخ دادن به مازیار لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

برای برقراری امکان تعامل با شما کاربر محترم خواهشمند است شماره همراه خود را در فیلد مربوطه وارد نمایید.شماره موبایل شما در سایت منتشر نخواهد شد.

دکمه بازگشت به بالا