گوش دادن تمرین می­ خواهد

دو رساله کم حجم از آیت اله شهید بهشتی درباره ابعاد مختلف پژوهشهای اسلامی باقی مانده که این دو در بخش دوم کتاب «بازشناسی یک اندیشه» از صفحه 63 تا 103 نیز آمده است. این کتاب با این دو عنوان به چاپ رسیده است؛ عنوان رساله اول طرح علمی موسسه تحقیقاتی مسائل اسلامی و عنوان رساله دوم طرح کوششی تازه در راه شناخت تحقیقی اسلام است، البته در فهرست این کتاب به همین صورت این دو رساله آمده است ولی صفحه بندی داخل کتاب به گونه‌ای است که گویی سه رساله مستقل از هم بوده و یک رساله دیگری با عنوان طرح علمی موسسه تحقیقاتی هم که از صفحه 77 تا 87 این کتاب هم آمده است. در داخل صفحه بندی کتاب به مثابه رساله مستقل آمده که این دقتی را نیاز دارد که اگر دو رساله هستند باید صفحه بندی داخل کتاب اصلاح شود و اگر سه رساله هستند عنوان این رساله میانی در فهرست مطالب هم باید بیاید. به نظر می‌رسد این طرح علمی موسسه تحقیقاتی در ادامه همان طرح علمی موسسه تحقیقاتی مسائل اسلامی آمده باشد و آن‌ها جمعا دو رساله باشد، البته اثبات این امر نیازمند بررسی بیشتر و دقیق تر است.
در نظرم بود که  درباره منطق تقسیم بندی مسائل علمی که آیت‌الله شهید بهشتی در این رساله پیشنهاد کرده‌اند نکاتی را بنویسم. ذهنیت ما به حدود شاید سی سال پیش برمی گشت که نخستین بار مستقلا آن جزوه را دیده بودم و به خاطرم بود که ایشان یک منطق قابل توجهی را برای مسائل پژوهشی در حیطه اندیشه اسلامی پیشنهاد دارند وقتی که مجددا آنرا مرور کردم تا جمله‌هایی را انتخاب کنم مانند کسی که وارد گنجینه تاریخی و موزه‌ای می‌شود و در همان بدو ورود محو زیباییهای سر در ورودی آن مجموعه می‌شود و عمده وقتش را همانجا صرف می‌کند و دیگر نمی‌رسد به داخل موزه برود، محو نکات قابل توجه و قابل تأملی شدم که در این دو رساله کم حجم آمده است.
در یک نگاه کلی محورهایی که در این دو جزوه درباره مسائل پژوهشی آمده است شاید به حدود 17، 18 مورد بر می‌گردد. مرادم این است که نکاتی که حرفی تازه دارد، نکته‌ای قابل توجه دارد. خوانندگان مستحضر هستند یکی از حیطه‌های درس و بحث هایمان همان روش تحقیق در تاریخ است بنابراین از جایگاه پژوهشگر این حوزه، به خودم اجازه می‌دهم این حرف را بزنم که نکات تازه نه لزوما در تمام این موارد ایشان بحثی مستوفی و دقیق و مبسوط را مطرح کردند، خیر!، بر این ادعا نیستم، اما دفاع می‌کنم از این حرف که در این هفده موردی که ذکر خواهم کرد در هر کدام نکته لطیف و ظریف و قابل توجهی دارند که انصافا قابل عنایت بود. به صورت مختصر این‌ها را مرور می‌کنم ولی یکی از این‌ها را که در واقع بند هجدهم است انتخاب کردم و چند جمله‌ای در مورد آن توضیح می‌دهم.
شهید بهشتی در مورد کارآمدی فعالیت پژوهشی نکات فوق العاده زیبا و قابل توجهی دارند، درباره کار گروهی در فعالیتهای پژوهشی نکات ظریفی را مطرح کرده‌اند. درباره رابطه تحقیق و تبلیغ منظور تحقیق دینی و تبلیغ دینی که به گونه‌ای و به تعبیر مصرح خودشان که برمی‌گردد به همان بحث تحقیق و توسعه‌ای که در سازمانها، شرکتها، کارخانجات، و نهادهای علمی وجود دارد هم نکاتی را بیان کرده‌اند، رابطه تحقیق و تبلیغ و ضرورت ابتنای تبلیغ دینی بر تحقیق علمی یکی دیگر از این نکات است. حیطه‌ها و قلمروهای تحقیق یکی دیگر از این محورهاست. مولفه‌هایی که موثر هستند در به دست آوردن یک نگاه جامع در یک نگاه کلان نگر که مقدم بر فعالیتهای خرد پژوهشی است محور دیگری است که نکته‌های ظریفی در این رساله‌ها در این باره وجود دارد.
تأثیر تعیین کننده مشاهدات میدانی در شکل گیری تصور درست از موضوع تحقیق، جایگاه گفتگو در مراحل پژوهش، مراحل و گامهای تربیت پژوهشگران، تقسیم بندی علوم و نکته فوق العاده قابل توجهی که ایشان برای تقسیم بندی علوم دارند(البته ذکر این نکته ضروری است که منظورم از تقسیم بندی علوم، علوم اسلامی است). یک تقسیم بندی سنتی در مورد علوم وجود دارد که علوم را به دو دسته علوم اصیل و دخیل تقسیم می‌کند که منظور همان علومی که خاستگاه درون دینی دارند و علومی که خاستگاه برون دینی دارند است. دکتر بهشتی تقسیم بندی ثلاثی (تقسیم بندی سه گانه) برای علوم دارند که قابل توجه است. مسئله جسارت معطوف به اخلاق در کارهای تحقیقاتی باید وجود داشته باشد یعنی این‌که در کارهای پیشینیان نباید متوقف ماند اما عبور از کارهای پیشینیان مطلقا به مفهوم و به مثابه بداخلاقی کردن نسبت به ارزش علمی کارهای پیشینیان نیست. زمینه‌های اجتماعی فعالیت های پژوهشی، جایگاه تاریخی نگری در تحقیقات کلامی و فقهی برای بنده به عنوان محقق تاریخ فوق العاده بود، مثلا این جمله را عنایت بفرمائید می‌گویند که برای شناخت تحقیقی مفاد وحی تنها از روش تحقیق تاریخی به اصطلاح معروف می‌توان استفاده کرد. این حکم عمومی که صادر می‌کنند که برای شناخت و تحقیق در مفاد وحی تنها از روش تحقیق تاریخی باید استفاده کرد با توضیحی که البته قبل و بعدش می‌دهند نکته فوق العاده مهمی است.
ظرافتهایی که در تعریف پاره‌ای از مصطلحات رایج دارند مثلا در باب تعریف سنت همه ما در ذهنمان هست که سنت وقتی می‌گویم یعنی قول و فعل و تقریر معصوم (ع) این به عنوان سکه رایج. پاره‌ای از اصولییون ما مثل مرحوم شهید صدر وقتی که در مباحث اصول از سنت صحبت می‌کنند بابی را اختصاص داده‌اند که کدام قسمتِ سنت، حجت است، – به خصوص در باب فعل معصوم-، آیا همه افعال معصوم (ع) برای ما حجیت دارد؟ طبیعتا پاسخ بدوی اولیه و ارتکازی همه ما این باشد که خیر یا بله همه چیز حجیت دارد. اما همه کسانی هم که این حرف را می‌زنند اگر از ایشان بپرسیم که مثلا پیامبر(ص) در مدینه زندگی می‌کردند آیا زندگی پیامبر(ص) در مدینه حجیت داردو همه باید در مدینه زندگی کنند؟ هیچ کس این حرف را نمی‌زند، خوب او می‌گوید این‌ها منظور نیست. اگر پیامبر(ص)، همسری بنام خدیجه(س) داشتند، هیچکس نمی‌گوید که هر که می‌خواهد ازدواج کند باید نام همسرش را به تأسی از پیامبر(ص) مثلا بهتر است این نام را انتخاب کند.
این به ذهن هیچ کس خطور نمی‌کند. پس این اطلاق حجیت رفتار معصوم قیدهای درونی روشنی دارد که در کتاب اصول اغلب هم بحث نکردند بعضی از اصولییون بحث کردند. یا در کتابهای فقهی بعضی از فقها در یک مباحثی گفتند که مثلا حالا من خصائص النبی(ص)، این ویژگی از خصائص پیامبر(ص) و حکم فقهی است اما برای همه نیست مثل وجوب نماز شب که حکم شرعی است خطابش هم عام است در قرآن، اما ویژه پیامبر(ص) بوده و وجوب بر همه ندارد، استحباب دارد. اما ایشان این قید را در تعریف داخل کرده‌اند، می‌گویند که وقتی از معصوم و سنت سخن می‌گویند، می‌فرمایند که سنت به آن قسمت از گفتار و عمل پیغمبر(ص) گفته می‌شود که به حکم قرآن پیروی از آن برای مسلمانان لازم بوده است. این امر باریک بینی می‌خواهد، دقت بسیاری می‌خواهد که این قید مهم در تعریف داخل شود. در تعریف علم اصول باز هم به همین ترتیب، وقتی که ایشان این جمله را می‌گویند؛ اصولا بحث درباره روش تحقیق درباره اسلام را درحقیقت می‌توان موضوع علم اصول دانست.
ما همه می‌گوییم اگر موضوع علم فقه افعال مکلفین هست موضوع علم اصول روش کشف افعال مکلفین هست. اما ایشان میگوید روش تحقیق درباره اسلام.- اگر این جمله در مقام بیان بوده باشد، اگر سهو نگارش و مطبعی و اشکالات حروفچینی نباشد، جمله ایشان واقعا جمله ایشان باشد در مورد این جمله مباحث بسیار زیادی می‌توان گفت چه در تبیینش و چه در مقام شاید نقدهایی هم بشود به این جمله زد و دیدگاه متفاوتی هم بتوان مطرح کرد اما این که این سخن در کجا قرار می‌گیرد فوق العاده مهم است – یا مثلا در باب خود دین که صحبت می‌کنند اشاره کردند عزیزان ایشان در زمره نخستین کسانی هست که اسلام را به عنوان یک نظام جامع مطرح کرده‌اند اما این عبارت را عنایت بفرمائید می‌گویند که اسلام به صورت یک نظام عقیده و عمل که به پرسشهای انسان در همه مسائل عملی و در بخشی از مسائل نظری که به آغاز و انجام جهان و تبیین کلی خلقت مربوط است پاسخهای روشن می‌دهد.
فوق العاده این حرف مهم است براساس این جمله باز هم با این شرط که در صحت صدور این جمله شک نکنیم که قرائنش نشان می‌دهد که جمله خود ایشان هست ولی حالا یک وقت معلوم بشود که در جمله و یا نگارش مشکلی پیش اومده این بحث دیگری است ولی اگر ما باشیم و این جمله ایشان وقتی که اسلام را تعریف می‌کنند اسلام نظام جامع عملی هست، این به لحاظ معرفتی نفی کامل سکولاریزم است، اما به لحاظ نظام علمی و اندیشگی دین را متولی پاسخگویی به همه پرسشهای انسان نمی‌دانند. در کنار دین اعتباری برای عنصر دیگر بنام عقل است اما آنرا هم به رسمیت می‌شناسند، می‌گویند دین متولی پاسخگویی به بخشی از مسائل نظری است که هم به مبدأ و معاد بر می‌گردد. باز این جمله در مقام تبیینش یک کتاب در این باره می‌توان نوشت و دیدگاه‌های متفاوت را می‌توان ذکر کرد و بگوییم این جمله در این جغرافیای پژوهش در این مورد، در این بحث، در جغرافیای دیدگاه‌ها در باره کارکردهای دین و انتظارات بشر از دین این جمله در کجا قرار می‌گیرد. این‌ها همه در همین دو رساله کم حجم وجود داشت. درباره تأثیر کلان فهمی دین در شناخت احکام و معارف که اجازه می‌خواهم به واسطه وسعت خارق العاده اش فعلا از آن درگذرم. درباره پژوهش و اخلاق پژوهشی که بی اخلاقیها در این زمینه بیداد می‌کند از زیبایی این دو رساله و اما یکی از نکاتی که در این‌جا وجود دارد. درباره این‌که کارهای پژوهشی باید معطوف به یک نیاز مشخص باشند. تقریبا در همه کتابهای روش تحقیق، چه در مسائل تاریخی، چه تحقیقات علوم اجتماعی، چه مانند این‌ها، آن‌جایی که از ویژگی‌های موضوع خوب سخن به میان می‌آید، بحثهای معمولا مفصلی درباره این‌که موضوع تحقیق و پرسش تحقیق باید معطوف به یک نیاز مشخص اجتماعی باشد.
ایشان هم در این باره به صراحت این رو مطرح می‌کنند، و عملا گاه به صراحت، گاه به مقدمه بحث این را می‌پرورانند که کسی که می‌خواهد کار تبلیغ دینی کند باید این تبلیغش مبتنی بر یک تحقیق باشد. و به همان ترتیب که در مقام تبلیغ دینی باید بدانیم چه می‌گوییم، به چه کسی می‌گوییم و چگونه باید بگوییم، این پرسش که در مرحله تبلیغ مطرح است، تسری پیدا می‌کند به مرحله تحقیق، و در مقام تحقیق شرط اولیه مبلغ را این می‌دانند که به این موضوع توجه داشته باشد. بسیار جالب است که آیت‌الله بهشتی در این طرح سه گام برای تربیت محققان ترسیم کرده‌اند. ایشان می‌گویند: طرح موجود به منظور تربیت محققان اسلامی سه مرحله‌ای انتخاب شده است در طراحی موسسه پژوهشی که می‌خواهد درباره مسائل اسلامی تحقیق بکند. گام اول، تربیت پژوهشگر-و برای تربیت پژوهشگر ایشان سه گام در نظر گرفتند – در مرحله اول محققین انتخاب شده اطلاعات علمی مقدماتی لازم را در زمینه‌های لازم کسب نماید و با تماس های حضوری از عواید و آرای دیگران آگاه می‌شود. مرحله دوم (مرحله مسافرت) محققان با سفر کردن به کشورهای مختلف و آشنایی با موسسات تحقیقاتی و فعالیتهای اسلامی جهان بینی وسیع تری کسب می‌کنند و در مرحله سوم کار مطالعه و تحقیق را شروع خواهند کرد، که به صراحت گفته‌اند مرحله کار و تحقیق.
ایشان در جای دیگری این را بیشتر توضیح می‌دهند و ایشان برای مرحله اول (مرحله آمادگی) چهار گام پیشنهاد کرده‌اند که گام سوم از این چهار مرحله این است، «شرکت در کارگاه‌های آرا و عقاید تا این‌که محققان با عقاید مختلف و جهان بینی‌های گوناگون به طور عینی آشنا شوند». این‌که پژوهشگری در کنج منزل بنشیند و بخواهد پاسخگوی همه نیازهای مثلا نسل تشنه معارف کنونی باشد و حاضر نشود پا از منزل بیرون بگذارد، به گونه‌ای سؤال را فهم می‌کند و به گونه‌ای به این سؤال جواب می‌دهد و آن کسی که به طور عینی بفهمد که سؤال چیست به گونه‌ای دیگر به این سؤال پاسخ خواهد داد. برای تشکیل این کارگاه‌ها، صاحبان عقاید و مسلکهای گوناگون، از این‌ها دعوت به عمل خواهد آمد تا خود صاحبان افکار مختلف نه این‌که من گزارش بدهم که فکر مخالف من چیست و بخواهم نقد کنم خود آن‌ها بیایند تا با شرکت خود در جلسات مشترک گروه تحقیق، اعضای گروه را به نحوه تفکر خود آشنا سازند.
برای مثال از جوان هیپی دعوت شود – فضای دهه‌های 40 و 50 که ظاهرا در جزوه دوم گفتند سال 49 گفته شده که تاریخ جزوه اول معلوم نیست – در آن فضا، برای مثال از جوان هیپی دعوت شود تا برای گروه صحبت کند تماس عینی با این افراد و نفس صحبت و مکالمه می‌تواند گروه را با جهان بینی او آشنا سازد به همین ترتیب از صاحبان ادیان مختلف، مکتبهای فلسفی مختلف و قشرهای مختلف اجتماع می‌توان به طور عینی استفاده کرد تا با جهان بینی‌ها آشنا شد. نحوه استفاده از کارگاه باید طوری باشد که کارگاه به صورت مجلس بحث و جدل در نیاید. شاید آن‌جایی که از گفتگو در پژوهش صحبت می‌شد برداشت اولیه خود من هم این بود که شاید در ذهن عزیزان این نکته نیز نقش بست که از همان گام اول باید گفتگو کرد، فضای گفتگو را باید باز کرد اما بسیار زیباست که باز عنایت بفرمایید، ایشان می‌فرمایند در مرحله آشنایی با شکل مخالف نباید گفتگو کرد باید گوش کرد.  نحوه استفاده از کارگاه باید طوری باشد که کارگاه به صورت مجلس بحث و گفتگو و جدل در نیاید بلکه صرفا گوش دادن با تمام وجود باشد تا حداکثر رابطه بین گوینده و شنونده برقرار گردد و شنوندگان بتوانند شخصیت گوینده را به طور عمیق مورد مطالعه قرار دهند – بعد این‌جا شاید درد دلی می‌کنند – می‌گویند، گوش دادن تمرین می‌خواهد و متأسفانه اغلب ما گوش نمی‌دهیم بلکه به هنگام صحبت دیگری یا پیش خود می‌گوییم حرف های او را میدانیم و از نتیجه صحبت او باخبر هستیم و یا به هنگام صحبت او دنبال جواب رد او هستیم و در ذهن خود در تلاش پیدا کردن پاسخ حرف های او هستیم و یا این‌که کلماتی  را از حرفهای او انتخاب می‌کنیم که به صلاح خود ما باشد.
این تجربه شخصی هم برای خود من پیش آمد، در آن دوره‌ای که مباحث مربوط به قبض و بسط تئوریک شریعت مطرح بود خوب حقیر هم با پاره‌ای از افکار آقای دکتر سروش صریحا همدلی ندارم شایسته نقد می‌دانم وجوهی از آن را اما یک بزرگواری در جایی بود یکی دو جلسه پر آب و تاب و با حرارت در این باره صحبت کرد و من احساس کردم در فضا و در چارچوب موضوع حرف نمی‌زند. رفتم با صراحت پرسیدم که آیا شما دو مقاله ایشان را که اینطور نقد کردید خوانده‌اید؟ به همین صراحت گفتند که این‌ها خواندن ندارد، این‌ها معلوم است. شنیدم که چی می‌گویند دیگر نخواندم.
ایشان در متن مورد اشاره ادامه می‌دهند: در گوش دادن با تمام وجود باید دل داد و باید به گوینده اعتماد کرد تا تمام وجود خود را در لابه لای کلمات خویش ظاهر سازد. با گوش دادن می‌توان شخصیت و وضع روانی و رازهای گوینده را به خوبی شناخت و این اساس روانکاری است. در هر صورت شرکت در کارگاه‌های عقاید و گوش دادن ما و درواقع دل دادن ما موجب می‌شود که محققین به جهان بینی‌های مختلف آگاهی یافته و قوه همانند شدن را در خود تقویت کنند.
در شناخت موضوع پژوهش و تحقیق، فرد باید به مرحله یک نوع این همانندی (همانند شدن) با موضوع برسد تا بتواند بفهمد. یک درون فهمی عمیق، حالا این تا چه اندازه قابل تحقق است، بحث دیگری است، اما این رویکرد که من بکوشم به عنوان بخشی از کسی که می‌خواهد سؤالی را مطرح کرده و به سؤالش می‌خواهند جواب بدهند، پرسشی که مطرح است و می‌خواهند به این پرسش پاسخ بدهند به مرحله همانندی برسند انصافا یک رویکرد فوق العاده مهم و شایسته توجهی است.
نیاز امروز ما فراتر از این است. این رویکرد، یک رویکردی است که اگر موسسات پژوهشی ما، پژوهشگران ما به آن توجه داشته باشند، به یقین تحول قابل توجهی در کارهای پژوهشی رخ خواهد داد. بنابراین سخن گفتن از شهید بهشتی، سخن گفتن از تاریخ نیست، سخن گفتن از گذشته نیست، سخن گفتن از نیاز امروز ما و همه کسانی است که به ارزش‌های دینی دل بسته‌اند و این دلبستگی را دارند.

 حجت الاسلام والمسلمین دکتر محسن الویری

منبع: مجله ماهنامه چهل و دو – شماره 3 – تیر 93

نوشته های مشابه

یک دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

برای برقراری امکان تعامل با شما کاربر محترم خواهشمند است شماره همراه خود را در فیلد مربوطه وارد نمایید.شماره موبایل شما در سایت منتشر نخواهد شد.

دکمه بازگشت به بالا