حکایت هایی خواندنی از انواع خون گیری: رفع درد چشم با فصد

رفع درد چشم با فصد

مردی به نام ابوداود- که مکاری 1 ما بود و الاغها را نیز می راند- مبتلا به چشم درد گردید. چون بیماری اش شروع شد، دستور دادم فصد کند، ولی او عمل نکرد، بلکه بادکش(حجامت) نمود. دارویی که با خود همراه داشت، به میزان یک وقیه2 بلکه زیادتر در گوش چکاند. من او را از این کار بسیار نهی کردم تا آنکه دلتنگ شدم. با این حال، او از من قبول ننمود.

فردای آن روز، حالش بدتر شد و چشم دردش شدت یافت که تا آن وقت من چنان چشم دردی ندیده بودم. ترس من بیشتر از ترکیدن طبقات چشم و بیرون ریختن آنها بود، زیرا در نتیجه ورم شدید ملتحمه3 ، از تمام قرنیه به اندازه یک عدس بیشتر معلوم نبود. چون درد او را به ستوه آورد، فصدش کردم و سه رطل4 و شاید زیادتر در دو مرتبه از او خون گرفتم و چشمش را از ترشحات پاک کردم. سپس، به چشمش گرد سفید پاشیدم. آن روز به خواب رفت و دردش ساکت شد. فردای آن روز بهبود یافت و همراهان از این امر در تعجب ماندند.5


1. مکاری:کسی که اسب یا شتر کرایه می دهد.

2. وقیه: هفت مثقال.

3. ملتحمه: لایه بیرونی چشم.

4.رطل: معیار سنجش است که در هر ناحیه با دیگر نواحی تفاوت داشته است. در بعضی بلاد هر رطل معادل 1,5 کیلو بوده است. رطل طبی معادل 90 مثقال و قریب نیم کیلو است.

5.ترجمه قصص و حکایات المرضی، ص 24-26.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

برای برقراری امکان تعامل با شما کاربر محترم خواهشمند است شماره همراه خود را در فیلد مربوطه وارد نمایید.شماره موبایل شما در سایت منتشر نخواهد شد.

دکمه بازگشت به بالا