معرفی طبیبان: جبرئیل اول (فرزند بختیشوع اول) – قسمت سوم

در ادامه معرفی جبرئیل اول (فرزند بختیشوع اول)

در پایان دو حکایت از جبرئیل نقل می کنیم:

1.جبرئیل، روزی با ده نفر از اطبّای عهد اجتماعی داشت و به بحث می گذراند و در جملۀ ایشان بود پسری از پسران داود بن سرافیون. و از هر باب در میان قوم سخنی می گذشت تا کشیده شد سخن به خوردن آب در وقت بیدار شدن از خواب. پسر داود بن سرافیون گفت:

        در دنیا احمق تر از آن که نزد بیداری از خواب آب آشامد کس نیست.

جبرئیل گفت:

 احمق تر از وی کسی است که آتش به جگرش در گرفته باشد و او آنرا فرو ننشاند.

جوان گفت:

 پس شما رخصت می دهید و جایز می شمارید آشامیدن آب نزد بیداری از خواب را؟

جبرئیل گفت:

امّا محرور المعده[1] و کسی را که طعام شوری خورده باشد، البتّه رخصت می دهم. و مرطوب المعده[2] و اصحاب بلغم مالح[3] را منع می کنم که ایشان را صبر کردن از خوردن آب شفاست.

جوان گفت:

اکنون، باید شخص عطشان معرفت داشته باشد به طبّ مثل معرفت شما تا تواند شناخت که عطش او از کدام قسم است!

جبرئیل بخندید و گفت:

 شب، چون تشنه بیدار شوی، پای خود از لحاف بیرون کن و زمانی صبر نمای، اگر تشنگی تو زیاده شد، بدان که از حرارت است یا از طعام شور و نمکین که در شامگاه میل فرمودی. باید که آب خوری. و اگر تشنگی کم شد، بدان که از شوری بلغم است، البته آب مخور!

2.یوسف بن الحَکَم حکایت می کند: روزی به خانۀ جبرئیل داخل شدم دیدم مائده ای [4] در پیش دارد و بر آن مائده مرغ بچگان و گَردَناکی[5] بود با فلفل ساخته و او به خوردن آن مشغول. مرا تکلیف خوردن کرد. گفتم:

در چُنین فصل تموز[6]، مثل این طعام خصوصاً مرا در سنّ شباب چگونه روا باشد؟

حِمیه[7] و پرهیز به اعتقاد تو کدام است؟

  • اجتناب از اغذیه ردیّه[8].
  • غلی[9] کرده ای، پرهیز این معنی ندارد.

بعد این گفت:

گمان ندارم کسی را، خواه از اکابر و خواه از اصاغر، که میسّر باشد او را امساک از خصوص غذائی، زیرا که بسا باشد که آدمی مدّتی از زمان از غذائی امساک کرده باشد، بعد از آن مضطّر شود به خوردن آن، یا از جهت آنکه غیر آن در آن وقت یافت نمی شود[10]، یا از راه مساعدت اصدقا، یا از جهت هوسی که عارض شده است و مانند آن. پس چون آن را بخورد و حال آنکه مدّتی تارک آن بوده، طبیعتش آن را نپذیرد و نفرت کند. پس، آن خوردن در بدن و مبدأ مرضی صعب گردد و اصلح برای بدنها آن است که بر اغذیه ردّیه معتاد و متدرّب[11] باشند تا انس و الفتی بدان حاصل داشته و هر روز چیزی از آن خورد، لیکن نباید در یک روز دو بار خورد. و چون بدن را اینگونه عادت داده، اگرروی دهد که اضطراراً بایدش در تناول اغذیه ردیّه زیاد میل کند، هر آینه طبیعتش از آن نفرت خواهد کرد. و ما می بینیم ادویه مسهله را که چون کسی اِدمان[12] آن کرد و بدنش به آن الفت گرفت. تأثیرش در آن بدن کمتر می شود، بلکه اصلاً اسهال نمی کند. و اهل اندلس هر کدام خواهند اسهال طبیعت نمایند، به قدر سه درهم سقمونیا می خورند تا اسهال واقع شود، به قدری که در این بلد نصف درهم مثل آن اسهال می کند. پس، هر گاه الفت طباع ادویه را از افعال خود منع نماید، این معنی در اغذیه که ابدان را الفت به آنها زودتر و محکم تر حاصل می شود، بیشتر توقّع توان داشت.

یوسف گوید: این حکایت را برای بُختیشوع نقل کردم. او به خطّ خویش آن را از من فرا گرفته بنوشت.[13]


[1]  کسی که دارای معده گرم است و عطش او از گرمی معده است و عطش صادق دارد.

[2]  کسی که دارای معده رطوبی است و عطش کاذب دارد.

[3]  بلغم مالح از انواع بلغم غیر طبیعی (به لحاظ طعم) و از صنف بلغم شور است، و آن از گرم ترین و خشک ترین نوع بلغم است و موجب کاذب می شود.

[4]  مائده: خوانی که بر آن طعام باشد.

[5]  گردناک گردناج. کبابی است که اول گوشت آن را در آب جوشانده و بعد از آن ادویه حاره بر آن پاشند و بر سیخ کشیده کباب کنند (برهان قاطع) نیز مرغی بود که با پر بریان کنند (فرهنگ اسدی).

[6]  تموز: از ماه های رومی که برابر با ماه اول یا دوم تابستان است.

[7]  حمیه: پرهیز کردن.

[8]  ردیه: خبیثه.

[9]  غلی کرده ای: غلو کرده ای، اشتباه کرده ای.

[10]  در آن زمان تنها آن غذا یافت شود.

[11]  متدرب: خو گرفتن.

[12]  ادمان: پیوسته کاری را انجام دادن، مداومت کردن.

[13]  ر. ک: تاریخ الحکمای قفطی، ص 202 به بعد؛ تاریخ طب در ایران از ظهور اسلام تا حمله مغول، ص 217- 219.

گردآوری: هیات تحریریه احیای سلامت

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

برای برقراری امکان تعامل با شما کاربر محترم خواهشمند است شماره همراه خود را در فیلد مربوطه وارد نمایید.شماره موبایل شما در سایت منتشر نخواهد شد.

دکمه بازگشت به بالا