آیا هرچه به خوردنش میل داریم برای تندرستی ما سودمند است؟
برخی باور دارند که میل زیاد به یک خوردنی نشانه نیاز بدن به آن است. آنان گمان دارند که بدن ما همواره میل غذایی ما را به سویی سوق میدهد که به حفظ تندرستی ما یا رفع بیماریمان کمک کند. اما در حقیقت، برای این پرسش، یک پاسخ واحد و همیشهدرست وجود ندارد و من تا جایی که در اینجا مجال دارم تلاش میکنم برپایه آموزههای حکمای بزرگ کهن، به آن پاسخ دقیقتری بدهم.
✴️ برای فهم مساله و پاسخ آن، باید بدن را در چهار حالت زیر در نظر بگیریم:
۱. اعتدال مزاجیِ اعضا، و تندرستی
۲. اختلال مزاجیِ خفیف، و در حال پیدایش
۳. اختلال مزاجیِ برقرارشده و در حال پایدارشدن
۴. اختلال مزاجیِ پایدار و تماماً چیره
حالت نخست: در این حالت اعضای بدن دچار سوءمزاج نیستند و بدن در تعادل مزاجی است. میل به خوردنیهای گوناگون درین حال ممکن است نشانهای از نیازمندی بدن به آنها برای حفظ و پایداری اعتدال مزاجی باشد.
درینحالت، اگر گرایش به خوردنیهای سالم، پیامد القاءهای روانی و شگردهای تبلیغاتی برای مصرف کالاهای خوراکی نباشد فرد میتواند این تمایلات را طبیعی بشمارد و با ملاحظه آداب طبی (در اندازه و زمان و ترتیب …) از آنها بهرهمند شود.
حالت دوم: درین حالت، طبیعتِ بدن به خوردنیهایی مشتاق میشود که از برقراری و چیرگی سوءمزاج جلوگیری میکنند، و از چیزهایی گریزان میشود که سوءمزاج را تثبیت میکنند. مثلا هنگامی که سوءمزاج سرد در حال پیدایش در معده است، فرد به ادویه گرم مانند زیره یا دارچین یا سیاهدانه میل پیدا میکند و از نوشیدنیهای گرم لذت میبرد و میلش به خوردن چیزهایی مانند ماست، ترشیها، کاهو، خیار، و نوشیدنیهای خنک کم میشود.
البته اگر فرد بسیار درگیر مشغلههای ذهنی یا هیجانی باشد، کارآمدی طبیعت بدن در تدبیر امور داخلی کاهش مییابد و سازوکارهای جبرانکننده نارسا میشوند که فرجام آن پیشرفت سوءمزاج خواهد بود.
حالت سوم: طبیعت بدن در این حال، در کشاکش با سوءمزاج است و تمایل به خوراکیها در نوسان و دگرگونی میافتد. در این حال فرد باید با مشاوره طبیب حاذق از سود و زیان گرایشهای متضاد خود آگاه شود و با علم به پیامدها، تمایلات خود را سبکوسنگین کند و پیروی از پرهیزهای طبی را بر خود واجب بشمارد.
حالت چهارم: در این حال، طبیعت مرض بر طبیعت اصلی و نهادین عضو چیره شده و تمایلات فرد بیشتر به جایگیری و پایداری سوءمزاج کمک میکند. در چنین حالتی، فرد به چیزهایی گرایش مییابد که برایش زیانآور است.
مشاهده این وضع بسیار شگفتانگیز است! مانند وضعی است که مسافری پس از چند روزی اقامت در یک هتل، همه اتاقها را اشغال کند و مدیر را گروگان بگیرد و همه خواستههایش را بر کارکنان هتل تحمیل کند تا جایی که سامان و سازمان هتل به هرجومرج دچار شود.
گزاف نیست اگر بگویم که صدها و صدها بار، پس از نوشتن پرهیزهای غذایی برای بیماران، ناخرسندی را در چشم و حرکات بدنشان دریافتهام و با پرسوجو از بیمار دانستهام که وی به همه خوراکیهای پرهیزی میل شدید دارد تا جایی که در میان وعدههای غذا هم، ناخواسته ولی ناگزیر به ریزهخواری از آنها میپردازد. مثلاً بسیارند بیمارانی که با وجود گزند فراگیر از سوءمزاج خشک مغز همچنان به خوردن ترشی، قهوه، شکلات، و چاشنیهای تند و تیز ولعی حریصانه دارند گرچه از خوردن آنها بدتر میشوند.
بدیهی است که میل افراطی به برخی خوردنیها در این وضع نشانه آشفتگی قوا، ضعف طبیعت بدن و گسست در پیوند طبیعت با بدن است.
یادآوری:
هر فرد برای آگاهی درست از وضع خود در هریک از این حالات نیازمند مشاوره با پزشک حاذق طب ایرانی است و خودتشخیصی و خوددرمانی ناروا است.
در بررسی طبی جامع، یافتههای پزشکی نوین و بررسی آزمایشگاهی نباید نادیده گرفته شود.
https://telegram.me/Hikmatbasedmedicine
کدمطلب:M98080603-