انقلاب اسلامي و مواجهه با نسل سوم
تغيير و تحول نسلها، يكي از مباحث مهم در حوزه جامعه شناسي است در آموزههاي اسلامي نيز به اين مسئله اهتمام زيادي شده است، چنان كه امام علي(ع) ميفرمايد: «لا تقسروا اولادكم علي اخلاقكم، فانهم مخلوقون لزمان غير زمانكم: فرزندانتان را به اخلاق (آداب) و خويهاي خودتان منحصر و مقيد مسازيد؛ چه آنها براي زماني جز زمان شما آفريده شدهاند. انقلاب اسلامي از آغاز شكلگيري تاكنون، نسلهاي متعددي را پشت سر گذاشته و در سالهاي اخير، شاهد كاربرد برخي اصطلاحات، نظير (نسل سوم)، (تفاوت نسلها) و (شكاف يا انقطاع نسل)، در برخي مطبوعات و محافل فرهنگي هستيم. اينكه نسل سوم چيست و از چه ويژگيها و خواستههايي برخوردار است و آيا مسئله شكاف نسلي در جامعه ما واقعيت داشته و براي جلوگيري از بروز آن چه بايد كرد؟ موضوع اصلي نوشته حاضر است كه تلاش شده، با استفاده از نظرات كارشناسان و صاحبظران، به بررسي آن پرداخته شود.
نسلهاي انقلاب اسلامي
انقلاب اسلامي از آغاز شكلگيري تاكنون با چهار نسل مواجه است:
- نسل اول، كساني هستند كه در سال 1342 جوان بودند و بخشي ازعمر خود را در مبارزه با استبداد رژيم منفور سابق گذراندند و به همراه امام (ره) موجب به وجود آمدن انقلاب اسلامي شدند و جمهوري اسلامي را تشكيل دادند. اين نسل را ميتوان فداكارترين مجموعه وفادار به آرمانهاي انقلاب نام نهاد كه در دشوارترين روزهاي انقلاب، مديريت جامعه را به عهده گرفت و به رغم چالشها و توطئههاي گوناگون، موفق شد كه انقلاب را از مسير انحراف نجات دهد.
- نسل دوم كه پرورده نسل اول است، كساني هستند كه موتور حركت انقلاب اسلامي بودند و جنگ تحميلي را اداره كردند و با كمترين امكانات، توانستند بر ارتش مزدور صدام پيروز شوند و حماسههاي جاودانهاي از خود به يادگار بگذارند و در واقع نسل انقلاب و جنگ نام دارند. اين افراد كساني هستند كه تجربه پيروزي انقلاب 1357 را دارند وبا تجربه جنگ وارد ميدان سازندگي شدند و در ارائه طرحهاي كلان عمراني كه كشور پس از جنگ به آن نياز داشت، ساختار مديريتي نظام را به عهده گرفتند و در حال حاضر، بيشتر مسئولان و مديران جامعه از اين نسل هستند.
- نسل سوم، فرزندان نسل دوم هستند و تجربه پيش از انقلاب، انقلاب و جنگ را ندارند.
- نسل چهارم، فرزندان نسل سوم هستند. اينها نسلي هستند كه درواقع در آينده به نسل تبديل خواهند شد و در حال حاضر كودك هستند وتقريبا ده سال ديگر، در عرصه جامعه ظاهر خواهند شد.
ويژگيهاي نسل سوم
وضعيت كلي جوانان كشور نشان ميدهد كه 70 درصد جمعيت جامعه، زير 30 سال و 35 درصد آنها در گروه سني جوانان قرار دارند؛ اگر سن جوان را بين 15 تا 28 سال تعريف كنيم، 25 ميليون جوان داريم كه به عنوان يك سرمايه بسيار عظيم، بخش مهمي از جامعه كنوني را شكل داده، 20 سال آينده كشور نيز در اختيار همين جوانان نسل سوم انقلاب است. از اين رو، شناخت صحيح اين نسل و ويژگيهاي آنان، از اهميت بسيار ويژه اي برخوردار بوده و ضرورت توجه به آن را در بخشهاي سياستگذاري و اجرايي كشور خاطر نشان ميسازد.
در يك دستهبندي، ويژگيهاي نسل سوم عبارت است از:
- به لحاظ شخصيتي، هويتي شكل يافتهتر و مستقلتر دارند.
- در توجه به مظاهر ديني، گزينش گرند و مظاهر اساسي را ترجيح ميدهند و بيش از آنكه به مظاهر ديني تكيه كنند به جوهر و گوهر دين تكيه دارند.
- بيشتر ترجيح ميدهند، آنگونه كه هستند، ديده شوند و كمتر به پنهانكاري در رفتارها تمايل دارند.
- با خوشبيني، به تعامل با جهان و فرهنگهاي مختلف ميانديشند.
- بيشتر واقع گراست و طرح و برنامههاي فردي و اجتماعي را بيشتر ازنسل گذشته، با ملاك قابليت در دسترس، عملي بودن، راهگشا بودن ميسنجد.
- برخلاف دسته اي از برداشتهاي جامعه شناسي سياسي، اين نسل براساس تجارب تاريخي، به جدايي دين از سياست تمايل نشان نخواهد داد، بلكه به تعديل ارتباط آن دو تمايل دارد.
- از سياست زدگي گريزان است؛ بي آنكه به احزاب و افراد سياسي وابستگي جناحي داشته باشد، خودجوش در جهت تداوم انقلاب اسلامي گام بر ميدارد و بي درگيري در مجادلات سياسي، به رشد و توسعه خدمتگذاري مردم همت ميگمارد.
- تمايل زيبايي شناختي و هنري اين نسل، در مقايسه با نسل گذشته بيشتر است.
- صميميتر و راحت با ديگران مراوده و معاشرت ميكند.
- ويژگيهاي اين نسل، پويايي و روحيه انتقادگري است كه در مقابل انحرافات احتمالي و كجرويها به سرعت از خود واكنش نشان ميدهد و بدون توسل به خشونت، خطاها را اصلاح ميكند.
- مدار حركت اين نسل بر شناخت، تجزيه و تحليل حوادث سياسي جهان، موضع گيري صحيح و مقابله سريع با تهديدات بيگانگان استوار است. شرايط جهاني، انفجار اطلاعاتي و گردش سريع اطلاعات، پويايي و قدرت تحليل بالايي به اين نسل بخشيده است.
- ميزان تبعيت و تأثير پذيري نسل سوم از ديگران بسيار بالاست؛ در نتيجه نسل سوم به الگوي مناسب نياز دارد.
- اين نسل به فرهنگ و سنتهاي ايراني علاقهمند است. همچنين به دين و اخلاق پايبند است و ابعاد فرهنگي، هنري و زيباشناسي فرهنگ ايراني براي آنها بسيار جذابيت دارد.
نسل سوم و انقلاب اسلامي
بررسي واقعيات موجود پيرامون نسلهاي انقلاب اسلامي، روشنگراين نكته مهم است است كه بخشي از تفاوتهاي موجود بين نسلها، كاملا طبيعي است. آرمانها، نيازها و احساسات نسل جوان هرجامعهاي، با نسل پيش متفاوت است؛ به اين معني كه معمولا نسلهاي جديد، بخشهايي از ديدگاههاي نسلهاي قبلي را تعديل ميكنند يا تغيير ميدهند و برخي مواقع اين تغيير و تعديلها، بسيار جدي است .اين تفاوت اگر به درستي شناخته شود و با شيوههاي صحيح با آن برخورد گردد، نه تنها عارضهاي به دنبال نخواهد داشت كه موجب پختگي و ارتقاي نسلهاي آينده خواهد شد.
بخش ديگري از اين فاصله، نه تنها طبيعي كه مطلوب است و نشانه تحولخواهي، نوگرايي و سرزندگي نسل جوان است. چنان كه از امام صادق(ع) نقل شده است كه فرزندان خود را نه براي امروز، بلكه براي بيست سال آينده تربيت كنيد؛ يعني در واقع بيست سال بعد، مانند امروز نخواهد بود و فضاي معنايي بيست سال بعد نيز با فضاي معنايي امروز تفاوت خواهد داشت . بنابراين، دگرگوني در نسلهاي بعدي تا اندازه زيادي طبيعي خواهد بود؛ اما اگر شكاف نسلها را به معني انقطاع و انقلاب نسلها بدانيم، يعني اينكه پديده نسلها، ممكن است از مسير سيلان عادي خود خارج شود و در شرايط خاص، دچار دگرديسي ناگهاني شود و اين دگرديسي به گونهاي باشد كه بتوان از كلمه انقلاب در نسلها استفاده كرد كه در آن تمام مفاهيم، گزارهها، سليقهها و غيره به طور ناگهاني تغيير مييابند، در آن صورت به قطع ميتوانيم ادعا كنيم كه اين امر، يك واقعيت نيست، بلكه يك توهم بيش نخواهدبود، چرا كه انقلاب در نسلها زماني است كه هنجارها و ارزشهاي قديمي از بين بروند و ارزشهاي جديد هم وجود نداشته باشد. آنگاه جامعه دچار انقلاب ميشود.
اين امر در جمهوري اسلامي قابل تصور نيست و نخواهد بود. مقام معظم رهبري در تبيين رابطه نسل سوم با انقلاب اسلامي ميفرمايند: يكي از حرفهايي كه امروز، محور جنگ رواني دشمن است ـ كه لازم است آن را بگويم ـ اين است كه ميگويند نسل سوم انقلاب، از ايدههاي انقلاب جدا شده است بعد به دنبالش يك فلسفه هم ميگذارند؛ مثل همه فلسفههاي قلابي و دروغين و جعلي كه فقط براي توجيه يك حرف دروغ و غلط درست ميكنند، تا كسي جرأت نكند بگويد، اين حرف غلط است.
ميگويند اين حرف متكي به يك فلسفه است؛ آن فلسفه چيست؟ آن فلسفه اين است كه همواره در همه انقلابها، نسل سوم از آن انقلاب رو برگرداندهاند، حرف دروغ، حرف غلط، حرف چرند كدام انقلابها را ميگوييد؟ در سال 1789 در فرانسه انقلاب شده؛ اما نه نسل سوم، نه نسل دوم، بلكه همان نسل اول از انقلاب برگشتند بعد از چهار، پنج سال، يك حركت عليه انقلابيون اول به وجود آوردند و سه، چهار سال قدرت را قبضه كردند؛ باز بعد از چهار، پنج سال عليه آنها فعاليت شد. به سال 1802 كه رسيد، آنچنان ماهيت اين انقلاب دگرگون شده بود كه كسي مثل ناپلئون، توانست بيايد و تاج پادشاهي را روي سرش بگذارد… بعد هم تا نزديك به هشتاد، نود سال رژيمهاي سلطنتي ـ البته سلطنتهاي گوناگون و سلسلههاي مختلف ـ در فرانسه پا بر جا بود،كه دائما در حال جنگ و ابتذال و فساد بودند. آن انقلاب به نسل سوم كه هيچ، به نسل دوم هم نرسيد; چون پايههاي انقلاب پايههاي سستي بود. امروز بعد از گذشت دو قرن، بعضيها در جمهوري اسلامي، خجالت نميكشند ميآيند، ايدههايي كه در زمان خودش يك انقلاب را نتوانسته بود، به سامان برساند، با تيتر درشت به انقلابيون ايران تقديم ميكنند؛ انقلابيوني كه توانسته اند، عظيم ترين انقلاب را با پايههاي مستحكم به وجود بياورند و سالهاي متمادي آن را در مقابل طوفانها حفظ كنند.
انقلاب اكتبر شوروي هم به نسل سوم نرسيد؛ هنوز شش ـ هفت سال ازپيروزي انقلاب نگذشته بود كه استالينيسم سر كار آمد؛… حكومت به اصطلاح كارگري كه براي طبقات ضعيف تشكيل شده بود، به حكومت استبداد مطلق فردي تبديل شد…
بنابراين مسئله نسل دوم و سوم و اين حرفها نبود؛ همان اوايل كار، همه چيز از دست رفته بود. اين كدام فلسفه است، با كدام انقلاب تطبيق شده و در كجا تجربه شده كه نسلهاي سوم انقلاب، از انقلاب بر ميگردند؟ نخير، اين بسته به اين است كه ايده آن انقلاب چه باشد. اگر ايدههاي يك انقلاب بتواند، نسل دوم و سوم و دهم را به خاطر اصالت و صحت خود قانع كند، آن انقلاب عمر ابدي خواهد داشت. ايدههاي انقلاب اسلامي، ايدههايي هستند كه عمر ابد دارند. عدالتخواهي، هيچ وقت كهنه نميشود؛ آزادي خواهي و استقلال خواهي، هيچ وقت كهنه نميشود؛ مبارزه با دخالت بيگانگان، هيچ وقت كهنه نميشود؛ اينها چيزهايي است كه هميشه براي نسلها جاذبه دارد… مطمئن باشند، همان شور و هيجان و ايمان و عواطفي كه در نسل جوان آن روز وجود داشت و توانست آن كار را بكند، در اين نسل جوان هم موجود است.
خواستههاي نسل سوم
اگر نسل سوم درك شده، مشكلات و نيازهايشان شناخته شود و بسترمناسبي براي رفع خواستههايشان فراهم گردد، مجال خود شكوفايي خواهند يافت . كاوشي گذرا در متون روان شناسي، بيانگر اين واقعيت است كه نسل جوان و نوجوان، داراي نيازهاي خاصي هستند كه از اين قرار است : نياز به دوستي و مهرباني، امنيت وآسايش، احساس تعلق، مقبوليت و احترام، استقلال، قدرداني، داشتن هدف مشخص در زندگي، احساس هويت و شناخت خود، احساس رشد، كمال و خود شكوفايي، معنويت و مذهب.
از ديدگاه آبراهام مازلو، نيازهاي انساني اهميت نهادي داشته وداراي سلسله مراتب هستند. سلسله مراتب نيازهاي مازلو، شامل نيازهاي: فيزيولوژيكي(طبيعي)، ايمني، تعلق و عشق، حرمت(عزت نفس و احترام) و خود شكوفايي هستند و براي رسيدن به اين (خودشكوفايي)، نخست بايد با فراهم بودن شرايط اجتماعي، اقتصادي و سياسي مناسب، جوان از درگيري با نيازهاي ردههاي پايينتر رها شود تا بتواند به نيازهاي عالي فكر كند. اگر به صورت دقيق تر، بخواهيم نيازها و خواستههاي نسل سوم را شناسايي كنيم ميتوانيم اين نيازها را در سه بعد فرهنگي، اقتصادي اجتماعي و سياسي دسته بندي كنيم.
نيازهاي فرهنگي
نسل سوم، همه نيازهاي نسلهاي قبلي از نيازهاي پايهاي سطح اول تا نيازهاي عالي انساني را داراست؛ ولي اگر اين نيازها را اولويت بندي كنيم، مهمترين آنها اين است كه يك جوان، نياز دارد تا به رسميت شناخته شود و او را باور كنيم. نياز دارد كه شنيده شود و در عصر كنوني كه عصر تكنولوژي و سرعت است، به مسائل فكري، عاطفي رواني و شخصيتي وي توجه بيشتري شود. جوان به اقتضاي خصلت غريزي وطبع جواني، در طلب آگاهي، نشاط و آزادي و زيبايي است. در قرآن كريم، متجاوز از ششصد بار به علم و آگاهي توصيه شده است؛ اما در بيان راه و هدف از تحصيل علم هيچ محدوديتي جز خير و صلاح انسانها در اين جهان و سعادت ابدي در آن جهان وجود ندارد؛ از اين رو آگاهي و شناخت صحيح پيرامون تمامي موضوعات، از مسائل ديني گرفته تا مسائل مربوط به جامعه، حق و نياز نسل سوم است و بايد با اطلاع رساني به جا، درست، صادقانه و مهربانانه، نسل سوم انقلاب را از حوادث پيش از انقلاب و جريانات پس از آن آگاه كرد.
منظور از آزادي، رهايي از قيد و بندهاي اخلاقي نيست؛ آزادي، برترين سازوکار فعال كردن همه تواناييها و ظرفيتهاي انساني است. به گفته امام موسي صدر، آزادي حقيقي، دقيقا رهايي از عوامل فشار خارجي وعوامل فشار داخلي است و به تعبير امام علي(ع ) «من ترك الشهوات، كان حرا: يعني آزاده كسي است كه شهوات را ترك كند…
آزادي والاترين شيوه براي شكوفا كردن قابليتها، ظرفيتها و استعدادهاي جامعه است …» شادي، نشاط و تفريحات سالم هم، موجب فعاليت بيشتر و بهتر انسان ميشود؛ چون در حالت انبساط و شادي و نشاط كار انسان بهتر پيش ميرود؛ چه كار بدني، چه كار روحي و چه كار فكري. اگر فرح و انبساطي باشد كه طبعا از حصول نعمتي و مطلوبي حاصل ميشود، موجب اين ميشود كه انسان به فعاليت بيشتري بپردازد؛ بديهي است كه منظور ازنشاط، عيش و طربهاي تهوع آور نيست .آفرينندگي كه از صفات ذات باري است و در وجود انسان به وديعه نهاده شده است، در هنر به معناي عام آن تجلي مييابد. هر توليد هنري كه تجلي روح آفريدگاري انسان است، نميتواند از زيبايي بي بهره باشد.خلق يك تابلوي زيبا، ايجاد يك كالاي نفيس و دلاويز، تصنيف يك سمفوني باشكوه يا يك سروده دل انگيز و نيز بنياد يك بناي مسحوركننده و يك اثر هوش ربا و نظاير آن، تماما جلوههايي از روح زيبايي خلاقيت انسان است.
نيازهاي اقتصادي و اجتماعي
نسل سوم، به برقراري عدالت، استقلال و آباداني كشور ميانديشد وبراساس تحقيقات، ازدواج، اشتغال، تامين مسكن، ادامه تحصيل، رسيدن به مدارج بالاي علمي و ساير خواستههاي اوليه براي تشكيل يك زندگي معقول و آبرومند، از ابتداييترين خواستههاي اين نسل است.
نيازهاي سياسي
نسل سوم، نسلي سياسي و خواستار مشاركت و ايفاي نقش بيشتر در جامعه است؛ نسل امروز، به بركت استقلال و آزادي پديد آمده از انقلاب اسلامي، نه تنها در فضاي مدارس و دانشگاهها حضوري فعال و موثر دارد، بلكه در عرصههاي سياسي و اجتماعي جامعه، انتخابات متعدد خبرگان رهبري، رياست جمهوري، نمايندگان مجلس، شوراها و … حضوري تعيين كننده دارند. اين نسل كه در دوران پر شور و تحرك پس از پيروزي انقلاب رشد كرده، حضور در عرصههاي مختلف اجتماعي و دخالت در تعيين سرنوشت كشور را حق خود ميداند و با توجه به جمعيت به شدت رشد يافته خود، با استفاده از آزادي و اختياري كه از مواهب انقلاب به اوست، بيشترين نقش را در بسياري تصميم گيريهاي مبتني بر آراي مردم دارد.
اين نسل اكنون 65 تا 70 درصد از جامعه ايراني را تشكيل ميدهد و در آينده بدنه اصلي نظام را به وجود خواهد آورد، و به دليل برخورداري ازقدرت تحليل و آگاهي به تحولات سياسي، اميد ميرود كه بهتر از دو نسل پيشين كشور را در جهت تحقق اهداف انقلاب اداره كند.
از نگاه انديشمندان سياسي يكي از معيارهاي نهادمندي يك سازمان يا نظام سياسي، پشت سر گذاشتن نسلهاي پي در پي است و هر چه، يك سازمان مسئله جانشيني مسالمتآميز را بيشتر پشت سر گذاشته باشد و رهبري بيشتري را به خود ديده باشد، درجه نهادمندي آن نيز بيشتر است. از سوي ديگر، چشم انداز 20 ساله، در حقيقت سندي است كه دو نسل گذشته آن را تنظيم كردهاند؛ ولي بايد با كمك نسل سوميها آن را پياده كرد. در نهايت كساني كه بايد در اين 20 سال آنرا تحقق بخشند، همين جوانهاي امروز هستند.