بیوتروریسم و تهدیدهای نوین علیه مسلمانان – بخش دوم
ادامه مصاحبه به عمل آمده از جناب پروفسور دکترعلی کرمی استاد تمام دانشگاه علوم پزشکی بقه ا… (عج)
آیا نمونه های تاریخی هم در بیوتروریسم بوده یا از ویژگی های دورۀ جدید است؟
این مطلب را بشر از قدیم می دانست؛ مثلاً می بینید ابوعلی سینا در کتابش آن را آورده است. اولین کتاب پزشکی دنیا را هشتصد سال قبل، یکی از نابغه های ما، به نام جرجانی نوشته است. ده سال پیش از این، کتاب را رفتند در کتابخانۀ دانشگاه تهران پیدا و مطالعه کردند. این کتاب فقط یک فصل دربارۀ سموم بیولوژیک دارد و دارای ادبیات خیلی ثقیلی است. در آنجا، جملۀ جالبی دارد و می گوید: امیران کنیزکان را به سم بپرورند و آن را به حیله به دشمنان و رقیبان خود هدیه دهند. شاید خوانده باشید که در قدیم، یک نفر از بچگی گوساله ای را روی شانه اش می گذاشتند تا هر روز آن را از پله ها بالا ببرد. این گوساله هر روز بزرگتر می شد و کار این فرد هم روزانه تکرار می شد. گوساله گاو شد؛ اما چون این فرد آرام آرام متناسب با رشدش آن را جابه جا کرده بود، الآن هم که گاو بزرگ و کاملی شده بود، آن را از پله ها بالا می برد. حال در روش بیوتروریسم، برای هلاکت یک امیر رقیب سلطان، کنیزی را از سن مثلاً 11 سالگی به طبیب می سپردند تا او را با سم رقیق و ضعیف شده، بپروراند و تمرین بدهد. روزانه این سم آرام آرام تقویت می شد تا بعد از چند سال، بدنش نسبت به این سم، کاملاً مقاوم می شد؛ همان روشی که برای تولید واکسن علیه سموم مار عقرب در مراکز واکسن سازی استفاده می شود. سر موعد، آنرا به همراه غذایی مسموم به رقیب و دشمنش هدیه می داد. رقیب برای اطمینان از سالم بودن غذا، آن را به خورد این کنیز می داد. کنیز آن را می خورد و چون بدنش مقاوم شده بود، اتفاقی نمی افتد؛ ولی مثلاً پادشاه تا آن غذا را می خورد، به واسطۀ سمّ موجود در آن، مسموم می شد. این سم را «هند گیاه البیش» نام گذاری کرده اند.
قدیم برای انجام این دست حملات، گاهی مثلاً شکمبۀ گوسفند یا سمی را داخل چاهی که دشمن از آن استفاده می کرد، می ریختند تا آنها را بیمار و دچار عفونت کنند. باز در نمونه هی تاریخی، یک ماجرای جالبی در شهر «کافا» اتفاق افتاده است. دربارۀ این اتفاق کتاب نوشته شده است. در سال 1346 م. به «روسیه»، مغول ها حمله می کنند، لشکر قوم تاتار در طول مسیر، دچار طاعون می شوند. قلعۀ کافا هم به شدت مقاومت می کرده اند. فرمانده دستور می دهد سربازان مردۀ سپاه خودشان را به داخل قلعه پرتاب کنند و آنها را با این روش شکست می دهند. می دانید طاعون از طریق کک منتقل می شود. آن زمان هم که کک فراوان بوده است. در کردستان، خودمان جایی داریم که به کانون طاعون ایران معروف است. با این تاکتیک یک هفته نشده قلعه باز شده و تاتارها پیروز می شوند.
از این اتفاقات در تاریخ زیاد داریم. امریکایی ها در «ویتنام» با ابزار بیوتروریسم جلو رفتند، انگلیسی ها به آفریقایی ها پتوهای آلوده دادند و … ژاپنی ها و آلمانی ها تاریخ طولانی در جنگ بیولوژیک دارند.
جورج مارکوف (1976م.) جاسوس «رومانی» و ساکن «لندن» بود. اطلاعات را به دست می آورد و آن را به بلوک شرق می فرستاد. سیستم اطلاعاتی انگلیس او را می خرد و او جاسوس دو جانبه می شود. کا.گ.ب متوجه می شود و دستور می دهد او را به روش آرام ترور کنند. ما در دنیا، مرگ های فراوانی داریم کع از آنها با تعبیر مرگ های مرموز یاد می کنیم که علتشان مشخص نیست. عموم اینها، مرگ های بیوتروریستی این است که کشف آن سخت است. مارکوف را با سمّ «ریستین / لیستین» در چتری می کشند. سه گلولۀ ریز مسموم را روی نوک این چتر ظاهراً عادی می گذارند. 17 سال بعد کا.گ.ب اسناد این ترور را منتشر کرد تا مشخص شود اینها بخش هایی دارند که روی این موضوعات کار علمی می کنند.
باز از جمله ترورهای تاریخی که به ترور شکلاتی معروف شده، ماجرای وحید حداد، پزشک فلسطینی است که در آلمان، با زجر از دنیا رفت. رهبر «اوکراین» یوشچنکو را که فردی خوش تیپ بود، با سمّ «دیوکسین» ترور کردند. چهرۀ جوان او بعد از بیماری، دچار خوردگی شد و مثل یک فرد پیر آبله رو شد.
مصداق های از این دست، خیلی فراوان است.
یکی از جریان های سیاسی آمریکا وقتی دید در انتخابات رأی نمی آورد، برای ضربه زدن به رقیب، بیش از 40 ایالت آمریکا را با سالاد دچار «ویروس سالمونلا»، مسموم کردند. این ویروس فرد را دچار اسهال شدید می کند.
در دنیا بحثی به نام توازن مطرح است. تا مثلاً «هند» بمب اتمی به دست می آورد، پاکستان هم برای ایجاد توازن، فوری به آن دست پیدا می کند.
کتابی را «مؤسسۀ پژوهش هی سوئد» دربارۀ سلاح های کشتار جمعی اسرائیل منتشر کرده است. یک بخش آن دربارۀ سلاح های بیولوژیک است. الآن علاوه بر حداقل 80 کلاهک هسته ای، بزرگترین ذخایر سلاح های بیولوژیک دنیا را اسرائیل دارد. ببینید این را من نمی گویم؛ سوئدی های گفته اند. وقتی ما دشمن اصلی و رودرروی آنها هستیم، قطعاً همین الآن دارند برای شخصیت های خاصّ ما برنامه ریزی می کنند. شک نکنید. چرا بخواهد خود را به زحمت بیندازد.
چگونه می توان با حملات بیوتروریستی مقابله کرد؟
در دورۀ جنگ، ما بیشتر دنبال حفظ نیروهای نظامی بودیم؛ لذا نام اقدامات و فعالیت های ما، دفاع بیولوژیک بود. ما در آنجا، چهار مرحله مدیریت بحران را داشتیم. مرحلۀ اول آمادگی است. گام اول مرحلۀ آمادگی، آموزش است. آنچه که باید فرمانده و نیرو و همه بدانند. الآن مخاطبان ما اصلاً نمی دانند تهدید بیولوژیک چیست. همه می دانند میکروب و بیماری چیست. اما گاهی استادان دانشگاه ما هم تهدید بیولوژیک را نمی دانند، چیست؟ باید به مردم آموزش بدهیم و راست را بگوییم نه اینکه آنها را بترسانیم. مردم ما زیرک و بصیرند. باید به آنها آموزش کافی بدهیم. این تهدید بالقوه است که در برخی موارد بالفعل شده است. اگر به مردم گفته شده بود در فلان مسیر قرار است یا حداقل احتمال جدی وجود دارد، سیل بیاید که مردم نمی رفتند آنجا بنشینند تا خودشان و زندگیشان را سیل ببرد.
در مرحلۀ دوم، پیشگیری است. باید اقداماتی را انجام بدهیم که تهدیدها کاهش یابند؛ مثل واکسیناسیون. بیست سال قبل، یکی از تهدیدهای جامعۀ ما هپاتیت B بود. در ماجرای فاکتور 8، داروی آلوده به هپاتیت و ایدز، به بیماران هموفیلی تزریق شد. برای مقابله با آن، واکسن هپاتیت ساخته شد. دو نوع ایمنی داریم با واکسن و آنتی بیوتیک. خیلی از عواملی که گفتیم، باکتری هستند و با آنتی بیوتیک از بین می روند. ما در طول دفاع مقدس، قبل از عملیات ها به نیروهای خاصمان آنتی بیوتیک می دادیم تا دچار بیماری نشوند. به این، ایمنی سازی دارویی می گویند و تا وقتی آنتی بیوتیک در بدن فرد باشد، او بیمار نمی شود.
ما باید از کاهش تهدید شروع کنیم. ما اگر بتوانیم تعداد دشمنان را کم کنیم. خود به خود از سطح و میزان تهدیدها کاسته می شود. مثلاً الآن دربارۀ مذاکرات گفته می شود که باعث کاهش تهدیدها شده است. در مرحلۀ بعد، باید زیرساخت ها را ایمن کنیم. اگر زیرساخت بهداشتی، آب، غذا و گوشت سالم باشد و مردم در سلامت باشند، میزان تأثیرگذاری عوامل بیولوژیک کم می شود. نظارت ها باید آن قدر قوی باشد که هیچ مادۀ غذایی و داروی قاچاق وارد کشور نشود.
الآن در کشور، مقابله با تهدیدهای نرم را پدافند غیرعامل نام گذاری کرده اند؛ در مقابل پدافند عامل که با سلاح و تفنگ و امثال آن است. برای اینها چون فاعل و به وجود آورندۀ تهدید مجهول است، عملاً با خود او نمی شود مقابله کرد. مشکل دیگر این است که بعد از رفتن عامل، تازه اثرگذاری ها اتفاق می افتد. ذیل پدافند غیرعامل، پدافند زیستی است که به تهدیدهای بیولوژیک می پردازد.
در پدافند زیستی، اولین گام ما رصد است. حتی در شرایط صلح، ما مواظبیم دشمنی، آب ما را آلوده نکند. سازمان آب و فاضلاب باید منابع را غیرقابل دسترسی کند، هیچ لوله ای روی زمین نباشد، در هیچ تانکری باز نباشد. این اقدامات برای پیشگیری و حفاظت از استحکامات است. تمام منابع آب ما باید سیستم هشدار داشته باشد، دوربین داشته باشد، نگهبان داشته باشد و در دسترس نباشد، حصار داشته باشد که کسی نتواند وارد شود و آب را آلوده کند. در همین همه گیری اخیر (مرداد94) شهر «سپیدان» منبع شهر سیستم هشدار خرابی پمپ کلر نداشته و نگهبان دائمی نداشته است. خب اگر برق قطع شود یا پمپ کلر خراب شود، فاجعه پیش می آید. اینها خیلی مهم است هیچ منبع آبی در شهرها نباید فاقد سیستم هشدار و دوربین و نگهبان و ثبت دائمی اتفاقات باشد تا یک تروریست با دسترسی به منبع اصلی آب، فاجعه نیافریند. من این هشدار را می دهم که قبل از فاجعه باید اقدام کنیم نه پس از آن، علاج واقعه قبل از وقوع باید کرد در زمان آرامش که الآن هست. مدیران ما باید همیشه هوشیار و جدی باشند و پیشگیری کنند. مانند همین مطلب برای بقیۀ عرصه های زیستی باید لحاظ شود؛ مثل غذا، مثل کشاورزی، دامپروری شیلات و غیره. متولی رصد و پایش اطلاعات وزارت اطلاعات است؛ چون همۀ اطلاعات و اخبار دست آنهاست و در حوزه های تخصصی خود آن سازمان، مثلاً دامپزشکی، کشاورزی، آفات، بهداشت، مواد غذایی و دارو. همه متولی خودش را دارد. اینها باید نسبت به تهدیدات نوین بیوتروریستی هوشیار باشند.
مرحلۀ دوم مدیریت بحران در حین بحران است. تمام آنچه گفتیم دربارۀ پیش از بحران بود. وقتی دشمن توانست جایی را آلوده کند، باید سیستم مدیریتی ما جوری آماده باشد که بتواند سریع واکنش نشان بدهد نه اینکه بعد از اتمام فاجعه، تازه به میدان بیایند. انتقادی که ما به سیستم موجود مدیریت بحران کشور داریم، همین است که همیشه بعد از بحران، تازه درگیر می شوند. ببینید ما به اورژانس و آتش نشانی زنگ می زنیم چند دقیقه بعد، خودشان را فوری می رسانند. اگر خدای ناکرده در جایی اپیدمی و آلودگی رخ داد، آیا سیستمی داریم که حداقل ما مثل اورژانس به آن زنگ بزنیم؟ اصلاً چنین چیزی تعریف نشده و حتی خود بنده هم نمی دانم باید در چنین شرایطی، بگویم افراد به کجا می توانند زنگ بزنند! چنین شماره ای را الآن اصلاً نداریم. حداقل یکی از مراکز 110 یا 115 یا 125 متولی این امر بشوند تا مردم با اینها تماس بگیرند و آنها هم بقیۀ نهادهای مرتبط را مطلع کنند. در دنیا این هماهنگی ها را کرده اند. مردم پلیس را مسئول امنیت می دانند یا آتش نشانی یا اورژانس یا هلال احمر را. الآن خوشبختانه سازمان پدافند غیرعامل قرارگاههای زیستی را در سراسر کشور درست کرده است. سند ملی برنامه پدافند زیستی را در سراسر کشور درست کرده است. سند ملی برنامۀ پدافند زیستی را آماده کرده ایم. مدیریت حوادث کشور به دو دسته تقسیم می شوند: طبیعت ساز و انسان ساز. اولی را سازمان مدیریت بحران به عهده دارد و دومی را سازمان پدافند غیرعامل. البته توقع ما این است که این دو یا با هم ادغام شوند یا یک وزارتخانه یا معاونت ریاست جمهوری که قدرت اجرایی بالا داشته باشد؛ بشوند. در کشورهای بحران خیز، معاون رئیس جمهور، متولی این امر است. الآن سازمان مدیریت بحران زیر مجموعۀ وزارت کشور است و چندان عملکرد مطلوبی ندارد. در سیل اخیر دیدید که منفعل عمل کرد. در سازمان پدافند غیرعامل، ساختار به نحوی تعریف شده است که دانشگاه های علوم پزشکی، وزارتخانه های مختلف و … در مجموع در سطح کشور، شبکۀ وسیع، قوی و منسجمی تشکیل دهند که اخبار کل کشور از طریق این شبکه، به سرعت و با دقت به قرارگاه مرکزی در تهران منتقل شود. ما از این طریق، ساختار و سازمان مناسب را درست کرده ایم؛ مثلاً در بخش سلامت، ما 19000 خانۀ بهداشت داریم، پراکنده در تمام روستاها و شهرها که یکی از بهترین اقدامات برای رصد بیماری هاست، ما الگوی جهان هستیم در این سبکۀ بهداشتی. ولی آموزش و فرهنگسازی کافی انجام نشده است. الآن این مصاحبه یکی از مصادیق ایجاد آمادگی و آماده سازی است.
تجهیزات تشخیصی کافی ما در عرصۀ پدافند غیرعامل به میزان کافی نیست. آزمایشگاه های مرجع هنوز ایجاد نشده است. وقتی بخواهیم نمونه ای را برای آزمایش بفرستیم، به طور پراکنده برای آزمایشگاه های مختلف و صرفاً در تهران می آید.