بیو تروریسم چیست؟ – بخش دوم

جنگ‏هاي ميكروبي ( بيولوژيك)

تاريخچه
استفاده كردن از مواد توليد شده توسط جانوران، گياهان، باكتري‏ها، قارچ‏ها و ويروس‏ها، عليه نيروهاي انساني و منابع غذايي، سابقه‌اي هزاران ساله دارد. استفاده از سموم جانوري يا گياهي براي سمي كردن سر تيرهاي جنگي، استفاده از لاشۀ حيوانات مُرده از طاعون براي شكستن مقاومت داخل قلعه‏ها، مسموم سازي فضاي داخلي مقابر فرعون‏ها با هاگِ قارچي كشنده و آلوده كردن منابع آبي شهرها، از نمونه‌هاي باستاني بكارگيري سلاح‏هاي نامتعارف بيولوژيك است. در جهان متمدن نيز اين رويه ادامه يافت و البته پيچيده‏تر شد؛ آن‏گونه كه ساخت و به كارگيري اين سلاح‏ها طي كنوانسيون‏هاي بين المللي به شدت ممنوع شد. با اين حال، قدرت‏هاي استكباري همواره در انديشه ساخت سلاح‏هاي بيولوژيك و زيستي هستند تا با وارد ساختن كم‏ترين زيان اقتصادي به صنايع و با بيش‏ترين كشتار، بتوانند به منابع حريف دست يابند. كشتار فراوان، وحشت گسترده، ايجاد هراس در عقب جبهه، فلج ساختن خط مقدم، بردن جنگ به داخل خانه‌هاي مردم غير نظامي و درگير نمودن شهرها، عدم امكان اثبات دقيق در بكارگيري آن‏ها و نهايتاً تخريب اندك، از محسنات خاص سلاح‏هاي ميكروبي هستند. محسناتي كه از نگاه نظريه پردازان جنگي، به هيچ وجه قابل چشم پوشي نيستند.
جنگ‏هاي بيولوژيك را مي توان به 3 دوره تقسيم كرد :

  • دوران اوليه: 200 سال قبل از ميلاد مسيح (ع) تا آغاز قرن بيستم؛
  • دوران نوين؛
  • دوران كنوني.

دوران اوليه

اولين اسناد ثبت شده از كاربرد ميكرو ارگانيسم‏ها، به عنوان يك سلاح بيولوژيكي به «روميان» مربوط مي‏شود كه از اجساد حيوانات مرده براي آلوده كردن چاه‏ها و منابع آب دشمنان استفاده مي‏كردند.

در متون قديمي آمده است كه هانيبال،كوزه‏هاي پر از مار و عقرب را با منجنيق به سوي كشتي دشمنان پرتاب مي‏كرد، كه با شكسته شدن كوزه‏ها، اين جانوران در كشتي پخش و باعث به هم ريختگي اوضاع مي‏شدند و پس از آن، طي يك حملۀ برق آسا كشتي تسخير مي‏شد.

در كتاب «ذخيره خوارزمشاهي» كه اولين دائره المعارف پزشكي به زبان فارسي محسوب مي‏شود و توسط دانشمند ايراني، سيداسماعيل جرجاني در قرن ششم هجري شمسي، تاليف گرديده، آمده است كه: “بعضي از ملوك، كنيزكان را به زهر بپرورند؛ چنان‏كه خوردن آن ايشان را عادت شود و زيان ندارد. اين از بهر آن كنند تا آن كنيزك را به تحفه (هديه) يا به حيلۀ ديگر به خصمي كه ايشان را بُوَد، برسانند تا به مباشرت آن كنيزك، هلاك شوند.

ابن سينا نيز در اوایل هزارۀ دوم ميلادي در دائره المعارف « قانون در طب» همين مطلب را بيان نموده، دكتر الگود در كتاب «تاريخ پزشكي ايران و سرزمين هاي خلافت شرقي»،  سم مزبور را هند گياه البيش ناميده كه نوعي سم بيولوژيك به حساب مي‏آيد.

جرجاني در كتاب «ذخيره خوارزمشاهي» و «خُفِ عَلائي»، رهنمودهاي جالب توجهي را در مورد پيش‏گيري از بيوتروريسم گوارشي كه در آن زمان، رايج‏ترين راه ارعاب و هلاكت مخفيانۀ شخصيت‏ها و رقبا بوده، ارائه داده است و متذكر مي‏شود: كساني را كه از اين كار، انديشه باشد، احتياط آن است كه طعامي كه طعم آن قوی باشد، نخورند، مثلاً طعامي كه سخت ترش يا سخت شيرين يا سخت شور يا سخت تيز (تند) باشد، نخورند؛ از بهر آنكه كساني‏كه خواهند كسي را چيزهاي زيان‏كار دهند، به چنين طعام هائي مزه آن بپوشند؛ لذا آنجا كه تهمت اين‏كار باشد، هيچ نبايد خورد و اگر ضرورت افتاد، چنان جاي گرسنه و تشنه حاضر نبايد شد.

مهم‏ترين حادثه‏اي كه در تاريخ، از اين نوع به وقوع پيوسته است، مربوط مي‏شود به قوم تاتار كه در سال 1346 م. در شهر «كافا»، كه هم اينك Feodissia نام دارد، با پرتاب كردن اجساد مردگان ناشي از طاعون، توانستند مقاومت شهر را از بين ببرند. برخي از مورخان، علت پيدايش اپيدمي مشهور طاعون در اروپا را كه حدود 25 تا 40 ميليون كشته به جاي گذاشت، همين اقدام قوم تاتار مي‏دانند.

در سال 1710 ميلادي نيز روس‏ها از همين روش (روش قوم تاتار) در حمله به «سوئد» استفاده كردند.

در سال 1767 م. در مبارزات بين نيروهاي فرانسوي و بوميان آمريكا (سرخپوستان)، نيروهاي انگليسي به فرماندهي جفري امرست با فريب دادن سرخپوستان آمريكايي به عنوان اقدام‏هاي صلح جويانه و مسالمت آميز، با دستان خود، پتو و البسه و ساير ضروريات زندگي را به آن‏ها هديه دادند؛ اما در حقيقت آن پتو‏ها و وسايل از بيمارستاني كه از مبتلايان به آبله نگهداري مي‏كرد، ارسال شده بود و در نهايت باعث ايجاد اپيدمي آبله در بين سرخپوستان گرديد كه نسبت به آن حساس بودند و سرانجام، بيش از 90 % آنها كشته شدند و نيروهاي فرانسوي كه در حقيقت از طرف اروپا به اين جنگ فرستاده شده بودند، بر سرخپوستان آمريكايي غلبه يافتند. نكته مهم در اين طرح اين بود كه نيروهاي انگليسي از مصون بودن خود نسبت به اين بيماري مهلك، به علت مايه كوبي نيروهاي اروپا و حساس بودن سرخپوستان به آن، نهايت استفاده را كردند.

دوران نوين

اين دوران از سال 1918 م. آغاز مي‏شود. از اولين اقدام‏هايي كه در دوران نوين كاربرد اين سلاح‏ها انجام شد، تشكيل واحد 731 در ارتش «ژاپن»، به عنوان متولي امر تحقيق در مورد اين سلاح‏ها و يافتن نمونه قدرتمند آن بود. در سال 1931 م.، ژاپن برنامه‏هاي بيولوژيكي خود را گسترش بيشتري داد. به همين منظور، واحد 731 در «منچوري»، يك پايگاه مخفي براي آزمايش مستقيم بر روي انسان (اسيران جنگي) تشكيل داد كه فقط برخي از آزمايش‏هاي بيولوژيكي اين گروه يا در واقع جنايت‏هاي آنها در تاريخ ثبت شده است. حداقل 10000 زنداني در نتيجۀ اين آزمايش‏ها جان سپردند.

در شروع جنگ جهاني دوم، در سال 1941 م. هواپيماهاي ژاپني، كك‏هاي آلوده به طاعون را در قسمت‏هايي از «چين» پراكنده ساختند. هواپيماهاي ژاپني در هر مرحله، 15 ميليون كك را بر روي 11 شهر چين اسپري نموده و به این ترتیب اپيدمي طاعون بين سال‏هاي 1937 م. و 1947 م. با بيش از 2000 حمله و مرگ94000 نفر بوقوع پيوست.

بر اساس شواهد تاريخي، واحد 731 ارتش ژاپن حدود 400 كيلوگرم عامل آنتراكس(سياه زخم) را به صورت بمب‏هاي ويژه، آمادۀ استفاده داشت.

دولت آمريكا در پايان جنگ جهاني دوم و درجنگي كاملاً تبليغاتي، به افشاگري اعمال اين گروه و محكوم كردن دولت ژاپن پرداخت؛ ولي در مقابل، طي يك محاكمه نمادين، علاوه بر بخشش و عفو دانشمندان اين گروه، حاضر به فراهم كردن امنيت آن‏ها شد؛ به اين شرط كه تمامي اطلاعات و تجربيات به دست آمده توسط اين گروه، در خدمت برنامه‏هاي بيولوژيكي دولت آمريكا قرار گيرد.

دوران كنوني

پس از جنگ جهاني دوم، دنيا وارد مرحلۀ جديدي، به نام جنگ سرد شد. در اين مرحله، انگلستان نيز با جديت، سرگرم اجراي پروژه هاي متعددي در زمينۀ سلاح هاي بيولوژيك بود. آن‏ها به خصوص بر روي اسپورهاي آنتراكس(سياه زخم ) و ميزان تخريب و گسترش آن به وسيله بمب‏هاي انفجاري كار مي‏كردند.

واقعه‏اي كه توجه جهانيان را به اين فعاليت‏ها بيش از پيش جلب نمود، اجراي آزمايش پخش اسپور آنتراكس به وسيله بمب‏هاي انفجاري در جزيرۀ غير مسكوني «گرينارد» در غرب «اسكاتلند» بود و تا سال 2000 م. در خاك اين جزيره اسپورهاي آنتراكس پيدا مي‏شد . برنامه‏هاي بيولوژيك آمريكا نيز از سال 1941 م. شتاب گرفت. در سال 1943 م. در پي برنامه‏هاي آلمان‏ها و ژاپني‏ها، سردمداران دولت آمريكا با شدت بيش‏تري به پيگيري اين تحقيقات پرداختند. اين كشور برنامه‏هاي خود را در «كمپ دتريك» كه امروزه «فورت دتريك» ناميده مي‏شود، متمركز كرد. آمريكا آزمايش‏هاي مخفيانه‏اي بر روي مناطق پرجمعيت، با عوامل كم خطر يا بي خطر، مثل «باسيلوس گلوبيجي»، «سراشيا مارسنس» و «ذرات خنثي» انجام مي‏داد.

يكي از بزرگ‏ترين آزمايش‏هاي مخفيانۀ ارتش آمريكا، پخش «سراشيا مارسنس» در شهر «سانفرانسيسكو» به صورت 5000 ذره در دقيقه بود كه در نتيجۀ آن، يكنفر فوت نمود و 10 نفر ديگر در بيمارستان بستري شدند.
در سال 1966م. در ادامۀ اين تحقيقات، در سيستم متروي شهر نيويورك، «اسپورهاي باسيلوس سابتيليس» پخش شد تا سيستم مترو از نظر امنيت ارزيابي شود. نتايج نشان داد كه تمامي تونل‏هاي مترو تنها با آلوده كردن يك ايستگاه مي‏تواند آلوده بشود.

در سال 1979م.، ساكنان شهر «سوردلوسك» در «شوروي» سابق، شاهد يك انفجار بزرگ در تأسيسات نظامي شماره 19 ارتش شوروي بودند. چندين روز بعد در بين مردم اين شهر، تب و مشكلات تنفسي منتشر گرديد تا اين‏كه تعداد مرگ و مير افراد به حدود 40 نفر رسيد. دولت شوروي علت مرگ ساكنان شهر را مصرف گوشت آلودۀ گاو اعلام كرد. در نهايت، تعداد كل تلفات به يك‏هزار نفر رسيد. در سال 1992م. رئيس جمهور وقت «روسيه»، بوريس يلتسين، در يك كنفرانس مطبوعاتي، اعتراف كرد كه ارتش سرخ در آن واحد نظامي، به صورت مخفيانه يك برنامۀ گستردۀ بيولوژيكي انجام مي‏داده است.

در بين سال هاي 1980 تا 1990 م. كاربرد سلاح هاي بيوتروريستي به صورت پراكنده بود كه از آن‏ها مي‏توان به استفادۀ شوروي از سم مهلك «ترايكوتسن تي دو» (باران زرد) عليه مجاهدين افغاني، استفاده آمريكا از عامل ميكروبي «تب خوك» عليه انقلابيون «كوبا»، استفادۀ رژيم اشغالگر قدس از عامل بيولوژيكي عليه دختران خردسال فلسطيني، در سال 1982 م. نام برد .

مهم‏ترين رويداد بيوتروريسم در هزاره جديد، پخش نامه‏هاي حاوي «اسپور آنتراكس» (عامل مولد سياه زخم) در آمريكا بود: در روز 18 سپتامبر سال 2001 م. اولين نمونۀ آنتراكس پوستي به علت دریافت نامۀ پستي حاوي «اسپور آنتراكس» مشاهده شد كه بيمار با مصرف آنتي بيوتيك بهبود يافت. از اين زمان، تعداد مبتلايان به آنتراكس پوستي افزايش يافت تا اين كه در دوم اكتبر ، دو مورد آنتراكس تنفسي، به عنوان اولين نمونه‏هاي آنتراكس تنفسي سال‏هاي اخير آمريكا گزارش شد و در پي آن، روبرت استيونس نتوانست در مقابل اين بيماري مهلك دوام بياورد و اولين قرباني بيوتروريسم در هزاره جديد نام گرفت.

از اين تاريخ به بعد، تعداد نامه‏هاي ارسالي آلوده به قسمت‏هاي مختلف آمريكا، از جمله به مجلس سناي آن كشور نيز افزايش يافت و تعداد قربانيان نيز رو به افزايش گذاشت. در اواسط ماه اكتبر، باز هم دو كارمند ادارۀ پست به علت آنتراكس تنفسي جان باختند و تقريبا بسياري از اداره‏هاي فدرال براي مدت نامعلومي تعطيل شدند. وزارت بهداشت آمريكا در اواخر ماه اكتبر، شروع به تجويز آنتي بيوتيك «سيپروفلوكسوساسين» در يك دوره 10 روزه به بيش از 2200 نفر از كارمندان پست كرد و از طرفي، در بين ارتش و نيروهاي نظامي نيز تجويز واكسن آغاز شد.

اين وحشت و فاجعه در بين كاركنان اداره پست و ساير شهروندان عادي به حدي بالا گرفت كه شركت سازنده داروي «سيپروفلكسوساسين» حاضر شد 100 مليون قرص را تقريبا به نصف قيمت اوليه در اختيار دولت قرار دهد؛ يعني چيزي معادل 100 مليون دلار تنها براي پيش‏گيري دارويي در مقابل اين حمله بيوتروريستي!

پس از پيش آمدن اين برنامه طراحي شده، دولت نومحافظه‌كاران با بهانه قرار دادن اين اتفاق، سيلي از بودجه‌هاي دولتي را براي مقابله با تهديدات بيولوژيك گروه‌هاي تروريستي، همچون القاعده به مراكز تحقيقاتي مختلف گسل داشت تا به ظاهر، راهكارهايي براي مقابله با اين حملات فراهم كنند. براي برخورداري از اين سيل پولي، بسياري از سازمان‌هايي كه بر روي بيماري‌هاي واگيردار و عفوني كار مي‌كردند، كار خود را به نوعي با بيوتروريسم ارتباط داده و دست به انجام تحقيقات و آزمايش‌هاي گسترده‌اي زدند كه يقينا در آينده‌اي نه چندان دور، نتايج آن همچون نتايج پژوهش‌هاي دهه‌هاي قبل، بر همگان ظاهر خواهد شد.

در سيستم درجه بندي امنيت بيولوژيك آمريكا، درجه 4 به خطرناك‌ترين آزمايش‌ها و آزمايشگاه‌ها داده مي‌شود. پيش از يازده سپتامبر، تنها پنج آزمايشگاه وجود داشت كه در بالاترين درجه امنيت بيولوژيك، يعني درجه 4، قرار داشتند و به طور فعال در زمينه مطالعه عوامل بيولوژيك مرگ‌زا كار مي‌كردند؛ در حالي كه در سال 2009 م. اين تعداد به پانزده مورد رسيد و روند افزايشي همچنان ادامه داشته و تعدادي نيز در حال ساخت هستند.

در مجموع، هم اكنون بيش از 400 مركز تحقيقاتي در درجات امنيت بيولوژيك 3 و 4 در آمريكا فعال هستند كه توانايي توليد عواملي، همچون باكتري سياه زخم و فراورده‌هاي آن را دارند و بيش از چهارده هزار نفر بر روي توليد چنين عوامل خطرناكي كار مي كنند كه اكثر آنها مربوط به بخش غير دولتي بوده و براي كسب بودجه، مجبورند پروژه‌هاي مد نظر سياست‌مداران را هرچه كه باشد، بپذيرند.

 

منبع:سایت وزارت اطلاعات 

 

برگرفته شده از: مجله موعود شهریور و مهر ماه 1394 شماره 175 و 176 

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

برای برقراری امکان تعامل با شما کاربر محترم خواهشمند است شماره همراه خود را در فیلد مربوطه وارد نمایید.شماره موبایل شما در سایت منتشر نخواهد شد.

دکمه بازگشت به بالا