تاریخ پزشکی در ایران: از دارالشفا یا دانشکده پزشکی ربع رشیدی چه می دانید؟

حدود ۷۰۰ سال پیش در تبریز، دانشگاهی به‌نام رشیدالدین فضل‌الله همدانی ایجاد شد.

رشیدالدین وزیر غازان خان از حکمرانان وقت آن دیار بود. در آن زمان این دانشگاه شامل چهار دانشکده بود که در چهارطرف آن قرار داشت و اربع یا چهار عربی را به خود اختصاص داد و این مکان به نام ربع رشیدی شهرت یافت.

ربع رشیدی شهری کوچک بود شامل کتابخانه، مدرسه، مسجد، دارالایتام، حمام، مهمانسرا، بیمارستان، مدارس عالی، و کارگاه‌های صنعتی.

فضل‌الله همدانی برای تامین هزینه‌های این مرکز املاک فراوانی را در نقاط مختلف اعم از ایران قدیم، بخش‌هایی از عراق، افغانستان، گرجستان، ولایت روم، آذربایجان و سوریه وقف این مرکز کرد.

ربع رشیدی؛ بزرگترین مجتمع علمی دانشگاهی تاریخ ایران
Rab’-e Rashidiقرن هشتم هجری و سیزدهم میلادی

نگارنده: رفیع کافیه
دندانپزشک، پژوهشگر گروه تاریخ پزشکی دانشگاه شهید بهشتی

تهاجم مغولان در اکثر شهرهای ایران توأم با قتل و ویرانی بود. اکثر شهرهای ایران منهدم شدند و شهرهای مرکزی و غربی نیز از تهاجم مغولان بی نصیب نماند.

تبریز از جمله معدود شهرهای ایران بود که توانست از زیر ضربات مخرب مغولان نجات یابد. هرچند حکام محلی به وسیله باج دادن به مغولان به این هدف دست یافتند اما توانستند از انهدام صد در صدی تبریز جلوگیری به عمل آورند.

فرزندان فاتح خونخواری که دهها شهر، نظیر سمرقند و بخارا و جرجان و طوس و نیشابور را با خاک یکسان نموده بودند، در شهر تبریز مؤسساتی نظیر ربع رشیدی و شنب غازانی و نیز مجموعه سلطانیه را ساختند.

ربع رشیدی بارزترین نمونه سعی و تلاش دست اندرکاران اصلاحات غازانخان در عرصه تعالی و رشد و پویایی فرهنگ ایرانی در چهارچوب اندیشه های عصر ایلخانی به شمار می آید

که توسط خواجه رشیدالدّین فضل الله همدانی به عنوان شهر دانشگاهی با برنامه های وسیع فرهنگی، اقتصادی و رفاهی در نخستین سالهای قرن هشتم هجری ایجاد گشته و اگرچه در مقایسه با تأسیس دانشگاه کمبریج در سال ۱۲۰۹میلادی، چندین دهه دیرتر به امر تعلیم و آموزش پرداخته ولی به گواهی تاریخ نسبت به بیشتر دانشگاه های معتبر اروپا نظیر پراگ، وین و… از نظر تقدم زمانی پیشتاز است.

ربع رشیدی در انتهای محله ششگلان، منتهی به محله باغمیشه و ولیانکوه (بیلان کوه) واقع شده است. این محل از هر طرف محدود به باغات و انبوه درختان و لذا از حیث آب و هوایی یکی از بهترین نقاط خوش آب و هوای تبریز بوده است.

نادر میرزا صاحب کتاب تاریخ و جغرافی دارالسلطنه تبریز می نویسد: «بدان سان که من به تبریز بودم، اثری بسیار از آن برجای بود، در سفح جبل سرخاب، همه از آجر و گچ. من و همسالان بدان جاها به تفرج همی شدیم، به مؤدب و ملازم.

خانها (خانه ها) بود و طاقها و دیوارها، بیشتر مقرنس، و سنگها همه یک روش تراشکرده و به اصل دیوارها به کار برده. بومیان تبریز این جا را «رشیدیه» گفتندی. سنگ و آجر این بنا [را] مردم بیتربیت برکندند و به کار بردند به عمارت خویش.

اکنون هیچ از آن به جای نمانده، مگر گودالها که برای استخراج سنگ و آجر حفر کرده اند و پی و ریشه، برخی عظیم در تلی مشرف به کوی باغمیشه. و این بنا به شمال تبریز به جای است.

چون با سنگ و آجر و آهک خالص با کمال دقت عمارت شده است، متین و استوار است. تبریز را بدان حکومت نیست، وگرنه کجا گذاشتندی پاره آجری آن جا بماند».

کلاویخو، جهانگرد اسپانیایی، در سفرنامه خود از ربع رشیدی به عنوان بزرگترین و عظیم ترین بنای زمان یاد کرده است.

پتروشفسکی تاریخ نگار روس در مورد این شهر مینویسد: «از همه کشورها انواع درختان میوه، گلها و حبوبات که در تبریز وجود نداشته و کسی آنها را ندیده بود، نهال آوردند و پیوند زدند. [خواجه رشیدالدین] به تمام ولایت هند و ختای و غیره ایلچیانی روانه گردانید تا بذر و تخم ویژه آنجا را بیاورند».

خواجه رشیدالدّین فضل الله همدانی، رجل سیاسی، دانشمند و طبیب پایان قرن هفتم و بزرگترین مورخ ایرانی عالم به جمیع علوم زمانه خویش در سال ۶۴۸ ه.ق. در همدان به دنیا آمد.

رشیدالدّین، که در برخی تواریخ به او «رشیدالحق» و «رشیدالدوله» نیز گفته اند، علم طب را نزد خانواده خویش در همدان فرا گرفت.

وی نخستین بار به عنوان طبیب به دربار آباقاخان راه یافت و در عهد ارغون مرتبه و پایهاش ترقی یافت. در سال ۶۹۷ ه.ق. غازانخان رتبه نیابت امور جهانبانی و منصب وزارت و صاحبدیوانی را به رشیدالدّین فضل الله و خواجه سعدالدین ساوجی سپرد.

بعد از فوت غازانخان (۱۱ شوال ۷۰۳ ه.ق.) و روی کار آمدن برادرش سلطان محمد خدابنده (الجایتو)، این دو وزیر همچنان در مقام وزارت باقی بودند که شیوه کار این دو و مبارزات سیاسی آنها در تاریخ این دوره بسیار جالب و خواندنی است.

سرانجام سعدالدین ساوجی توسط الجایتو، معزول و سپس مقتول (۷۱۱ ه.ق.) شد و تاج الدین علیشاه گیلانی به پیشنهاد رشیدالدّین، به وزارت منصوب و با رشیدالدّین همکار گشت. الجایتو در رمضان ۷۱۶ ه.ق.

درگذشت و پسرش ابوسعید بهادر که جانشین او شده بود همچنان رشیدالدّین و تاجالدین را به وزارت باقی گذاشت.

خواجه علیشاه بر اثر حسادتی که نسبت به خواجه رشیدالدین برای پست وزارت داشت، عاقبت با دسیسه و نیرنگ، ذهن سلطان ابوسعید را نسبت به رشیدالدّین برگردانید و سلطان حکم نمود تا خواجه و پسرش، ابراهیم را به قتل رساندند.

این حادثه در تاریخ ۷۱۸ ه. ق. اتفاق افتاد و ربع رشیدی در تبریز، عرصه تاراج گشت و املاک او و فرزندانش به دیوان تعلق یافت.

آموزش در ربع رشیدی
مقاطع آموزشی در ربع رشیدی را میتوان به ۵ مقطع تقسیم نمود:

بیت التعلیم
آموزش حرفهای
مدارس عالی
دارالشفا
خانقاه

در بیت التعلیم به کودکان و خردسالان و همچنین کودکان کارکنان و کودکان یتیم شهر تبریز خواندن و نوشتن آموزش داده می شده است. این مقطع آموزشی مطابق تعلیم و تربیت اطفال در مدارس ابتدایی کنونی بوده است.

آموزش حرفهای در واقع به آموزش فنی و حرف های فرزندان غلامان در ربع رشیدی اختصاص داشته است تا فرزندان آنان در حرفه های مختلف تحت تعلیم قرار گیرند.

در مدارس عالی سه رشته علم تفسیر و حدیث، علوم عقلی و حسابی، و همچنین تألیفات رشیدالدّین تدریس می شده است.

دارالشفا یا دانشکده پزشکی ربع رشیدی:
این قسمت، واحدی جدا و مجهّز در ربع رشیدی بوده و شباهت زیادی به بیمارستانهای دانشگاهی ایران داشته است.

این دارالشفا به شکل یک بیمارستان و دانشکده پزشکی بوده که در آن هر پزشکی علاوه بر مداوای بیماران، ملزم به تربیت ۵ تا ۱۰ دانشجوی طب بوده است. پزشکان در این دارالشفا به دو دسته تمام وقت و نیمه وقت تقسیم میشده اند.

پزشکان تمام وقت شاغل به رشته های مختلف پزشکی و شامل یک پزشک عمومی، یک کحال (چشم پزشک) و چند جراح و چند مجبّر (شکسته بند) بوده اند. این پزشکان کادر رسمی پزشکی بوده و حق کار در خارج از ربع رشیدی را نداشته اند و خروج آنها از ربع رشیدی فقط با اجازه متولی ربع رشیدی امکان پذیر بوده است.

دانشجویان می بایست در مدت پنج سال به تحصیل طب در ربع می پرداختند و در پایان اجازه طبابت دریافت می نمودند و در غیر این صورت این پنج سال باطل بوده و دانشجو اجازه طبابت نمییافته است.

دانشجویان در ربع رشیدی صبحها به صورت نظری و بعدازظهرها به صورت عملی و همراه یک پزشک آموزش میدیده اند. طبیب پس از معاینه بیماران در مقابل داروخانه که به «شبکه» معروف بوده، نسخه می نوشته و به مسؤول داروخانه که «خازن» نامیده میشده، میداده و خازن آن را جهت تهیه دارو به داروساز (شرابدار) میداده است تا داروی مورد نظر تهیه گردد.

نکته قابل توجه در ربع رشیدی این بوده که هیچ مبلغی جهت درمان از بیماران مراجعه کننده دریافت نمی شده است.

پزشکان نیمه وقت از نقاط دوردست یا از کشورهای بیگانه به تبریز میآمده و هر کدام ده دانشجو را تعلیم میداده اند.

محل سکونت پزشکان نیم هوقت و خانواده شان در محلهای به نام «کوچه معالجان» بوده است، ولی پزشکان تمام وقت علاوه بر داشتن اتاق کار در ربع رشیدی، مسکنی نیز جهت خود و خانواده شان در محله «صالحیه» داشته اند.

داروخانه ربع رشیدی

هر داروخانه شامل چند خازن (نسخه پیچ و مسؤول داروخانه) و یک نفر داروساز (شرابدار) بوده است. داروهای داروخانه با هزینه های گزاف از اقصی نقاط کشور و دنیا تأمین می شده است.

از سوی دیگر مواد اولیه جهت تهیه دارو به ربع رشیدی وارد می شده و سپس داروهای تولید شده از آنجا خارج می شده تا در دیگر دارالشفاهای ایران مورد استفاده قرار گیرد.

در نام های که خواجه رشیدالدّین به خواجه علاءالدین هندو نوشته برای دارالشفای ربع رشیدی، از بعضی از ادهان (روغنها) پنج من، ده من، و حتی صد من، درخواست نموده است.
در وقفنامه ربع رشیدی به صدها خمرهای اشاره شده که برای نگهداری و ذخیره داروهای مختلف استفاده می شده است.

بیمارستان

محل استراحت بیماران بوده که به دو قسمت بیماران عمومی و بیماران عفونی تقسیم میشده است و «خادم المرضی» به عنوان پرستار در آن خدمت میکرده است.

خانقاه محل سماع و جلسات صوفیان و شیوخ بوده و دارای امکانات مطبخ و غذاخوری نیز بوده است. با توجه به کتاب صفوه الصفا میتوان طریقت صوفیان ربع رشیدی را طریقه صفوی دانست.

و به قولی «خانقاه رشیدیه» هم کائن بود و هم مسجد بزرگی داشت که در آن مجالس وعظ و تبلیغ برگزار می گردیده است.


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

برای برقراری امکان تعامل با شما کاربر محترم خواهشمند است شماره همراه خود را در فیلد مربوطه وارد نمایید.شماره موبایل شما در سایت منتشر نخواهد شد.

دکمه بازگشت به بالا