جایگاه علم النفس و روانشناسی در طب ایرانی – بخش دوم
همان طور که در بخش اول این مقاله نیز اشاره شد قدما قائل به سه نفس نباتی، حیوانی و انسانی بوده اند که در بخش اول به معرفی دو نفس نباتی و حیوانی پرداخته شد و اکنون در ادامه به معرفی نفس انسانی از دید حکیمان بزرگی چون ابن سینا می پردازیم:
ج: نفس انسانی
قوه عالیه ای که در نفس انسانی وجود دارد و در سایر نفوس موجود نبوده است؛ همان طور که ارسطو متذکر شده بود همان قوه عقل است. عقل دارای دو جنبه است:
- عقل نظری (قوه عالمه)
- عقل عمل
عقل نظری مبدء دریافت و از عالم بالا منفعل می گردد. آن به عمل تعلق ندارد مانند علم به آسمان و زمین، کار آن واجب و ممتنع است و مبنای حکمت نظری است. اما عقل عملی، دریافتی است که به عمل بستگی دارد و کار آن بررسی قبیح و جمیل و مباح، مثل عدل نیک است و ستم زشت؛ و این قوه مبنای حکمت عملی است.
از آنجا که انجام عمل در عقل عملی بدون دریافت محقق نمی شود، پس عقل عملی برای تشخیص فعل صواب و ناصواب ناچار از عقل نظری استمداد می طلبد و تکالیف خود را با ملاحظه مقدمه کلی (بدیهی، تجربی، مشهور) به وسیله عقل نظری معین می کند. مثلاً از مقدمه کلی بدیهی «انجام دادن هر عمل نیکی شایسته است.» این قاعده که «راستگویی عملی شایسته است.» از طریق عقل نظری استخراج می شود. سپس عقل عملی در تشخیص افعال نیک در امور جزئی مثل اینکه این عمل جزئی راستی و راستگویی است پس انجام آن صواب است، عمل می کند.
ابن سینا در رابطه با عقل نظری می گوید نفس ما برای ادراک معقولات چهار مرتبه را طی می کند که عبارتنداز: عقل هیولانی، عقل بالملکه، عقل بالفعل و عقل بالمستفاد. این مراتب مختلف در واقع مراتب فعلیت یافتن قوه عاقله ماست.
مرتبه هیولانی- این مرتبه از عقل که همان استعداد محض است در مواقع هنوز هیچ نقشی در آن مرتسم نگشته است. از آن جهت آن را عقل هیولانی نامیده اند که به هیولای نخستین که به ذات خود دارای هیچ صورتی نیست و برای هر صورتی، موضوعی محسوب می شود، تشبیه شده است و مانند استعداد کودک به نویسندگی است.
مرتبه بالملکه- چون نفس ناطقه از قابلیت محض خارج شده و با دریافت معقولات نخستین آماده است که معقولات دوم را از راه فکر یا حدس تحصیل کند. مانند استعداد بی سواد برای نویسندگی. در این مرحله معقولات نخستین حاصل گشته و استعداد انتقال از آنها به معقولات دوم در نفس، ملکه شده است.
عقل بالفعل- چون عقل به کمک معقولات اول و بدیهی، معقولات دوم را که اکتسابی هستند به دست آورده و آن معلومات در نفس انسان ذخیره شده و او خودآگاه است و می داند که آنها را دریافته و هر وقت بخواهد می تواند آنها را در ذهن خود حاضر کرده و به مطالعه آنها بپردازد. این مرتبه را از آن حیث عقل بالفعل می نامند که معقولات دوم، بالفعل در آن موجود بوده و حاجتی به اکتساب جدید نیست. پس این مرتبه کمال قوه است و مانند فردی است که در نویسندگی به کمال رسیده و حال هر گاه بخواهد می نویسد.
عقل بالمستفاد- این مرحله زمانی محقق می شود که نفس به مشاهده معقولات دوم می پردازد و می داند بالفعل آنها را دریافته است. عقل نظری در این مرتبه «عقل مطلق» می شود چنان که در مرتبه هیولانی «قوه مطلق» بود. علت این نامگذاری (عقل بالمستفاد) آن است که نفس در این مرتبه علوم را از عقل دیگری که بیرون از نفس انسانی است و عقل فعال خوانده می شود، کسب می کند. در واقع با عنایت عقل فعال است که نفس ناطقه بشری مراتب کمال عقلانی را طی می کند. به این ترتیب متوجه شدیم که مراتب اول و دوم استعداد اکتساب و مرتبه سوم، استعداد حاضر ساختن معقولات دوم و مرتبه چهارم، حضور معقولات دوم است.
البته ابن سینا علاوه بر مراتب یاد شده در فوق به عقل دیگری نیز اشاره کرده است و آن را به نام «عقل قدسی» و یا «عقل القدسیه» معرفی می کند. این قوه را فوق عقل بالملکه دانسته و معتقد است این عقل در کسی که قوه حدس شدت یافته باشد، مجال حضور می یابد. و در شفا این قوه را قسم و سهمی از نبوت بلکه از برترین قوای نبوی پنداشته و والاترین مرتبه قوای نفس بشری خوانده است. از آنجا که این نوع عقل مرتبط با قوه حدسیه است لذا شایسته است اندکی هم درباره حدس و اختلاف آن با فکر صحبت شود. فکر را محصول دو حرکت می دانند. حرکت نخست از مجهول مطلوب به سوی مقدماتی است که در خزانه خیال و قوه ذاکره موجود است و ما باید در میان آن مقدمات حد وسط مناسبی را کشف کنیم. سپس حرکت دوم را از آن مقدمات مرتبط با پرسش به سوی مقصود و کشف مجهول طی کنیم. یافتن حد وسط مناسب عموماً دشوارترین مرحله و نیازمند جدیت و سعی وافر نفسانی است، به ویژه در باب پرسش ها و مجهولات پیچیده. بر فرض برای حل مسئله رجعت سیارات و خسوف و کسوف اگر مقدمات کافی از علم هیئت در ذاکره نداشته باشیم اصولاً یافتن حد وسط با سعی ذهنی ممکن نیست. اما گاهی اتفاق می افتد که بدون داشتن مقدمات کافی و یا بدون تلاش زیاد برای یافتن حد وسطی، آن خود به خود و بدون تلاش به ما القاء می شود. گویی از عالم غیب به خاطر ما الهام شده است. این حدس و فکر از جهات گوناگونی با هم اختلاف دارند. بر فرض از آنجا که فکر محصول دو حرکت بوده و به تدریج حاصل می شود پس در ظرف زمان حاصل می گردد. در صورتی که حصول حدس چون دفعی و یکباره است ظرف تحقق آن بر خلاف فکر «آن» است.
سرانجام به مبحث عقل فعال می رسیم که بیان ابن سینا در این موضوع در بعضی مواضع مشابه آراء ارسطوست و از برخی جهات متفاوت.
در شفاء (ج 1 ص 396) مطالبی مشابه آراء ارسطو ارائه کرده است. «نفس انسانی مسلماً عاقل بالقوه است که سپس عاقل بالفعل می گردد و هر چیزی که از قوه به فعل رسید البته سببی می خواهد، پس در اینجا هم سبب و علتی است که نفوس ما را از قوه به فعل می رساند و چون او سبب است که صور عقلی را عطا کند، پس خود آن عقل بالفعل است که به طور مجرد مبادی صور عقلی در آن است و نسبت آن عقل به نفوس ما مانند نسبت آفتاب به چشم های ماست. همان طور که آفتاب به ذاته دیده می شود و به نور آن هر چه که بالفعل قابل رؤیت نیست بالفعل دیده می شود، بدین معنی که چون شعاع آفتاب بر چیزی بتابد و به چشم منعکس شود همان دم دیدن چشم و دیده شدن جسم که هر دو در قوه بودند فعلیت می یابد، همین گونه عقل فعال نیز در عقل نظری انسان نورافشانی می کند تا اندیشه های او را که در قوه بودند فعلیت دهد و عقل او نیز فعلیت یابد، و همان گونه که آفتاب ذاتاً دیدنی و سبب دیدن چیزها می شود، عقل فعال نیز ذاتاً تعقل شدنی و سبب تعقل امور عقلی می گردد.»
اما در کتاب اشارات بیان متفاوتی در حل مسئله عقل فعال دارد. اولاً به بیان دو مقدمه می پردازد:
- هر قوه ای که صور معقول و مجرد از ماده در آن نقش پذیرد نه جسم است و نه جسمانی
- هر قوه ای که صور محسوس و یا مربوط به حس در آن مرتسم گردد یا جسم است یا جسمانی. حال ادراک عبارت است از حصول صور معقول در نفس و نسیان آن است که صورت معقول از نفس انسانی به کلی زایل شود به نحوی که تحصیل آن نیاز به کسب جدید و ادراک تازه ای باشد و حالت ذهول آن است که صورت معقول به کلی از نفس انسان زایل نشود و هر وقت نفس آن را بطلبد، حاضر باشد.
از آنجا که صورت معقول در حالت ذهول در نفس انسان مرتسم نیست، اما ذهول مطلق نسیان نیست و مسلماً آن با حالت ادراک که صورت معقول خاص در نفس حاضر و مرتسم است نیز اختلاف دارد. پس در حالت ذهول صور معقولات از نفس انسانی زایل شده و در خارج از آن در قوه ای که بنابر مقدمه اول نمی تواند جسم و جسمانی باشد بالفعل متحقق است و آن قوه که حافظ تمام صور معقول برای مراتب چهارگانه عقل نظری است «عقل فعال» نام دارد.
کارکردهای نفسانی
قدما اعمال و رفتار بشری را بر اساس قوای نفسانی در طی سلسله مراتبی مورد بحث قرار می دادند که ذکر آن در اینجا لازم است:
- قوای عامله، نیروی حیاتی که در سلسله اعصاب و عضلاتِ بدن، امکان رفتار و تأثیرگذاری انسان را مهیا می سازد و برخی غیرارادی است مثل ضربان قلب و برخی نیز ارادی است مانند نوشتن و یا صحبت کردن.
- قوای شوقیه، مجموعه امیال و تمایلات طبیعی و یا اکتسابی انسان مثل میل به خوردن و آشامیدن، میل به پرستش و عشق ورزیدن و یا کسب علم و هنر.
- قوای مُدرکه، که عبارتنداز قوای حسی، خیالی، وهمی و عقلی که قبلاً درباره آنها بحث شد و امکان ادراک و شناخت هستی را برای ما فراهم می سازند.
همانطور که متوجه شدید این قوا در طول هم واقع می شوند و در رابطه با امر خارجی می توان قوای عامله را اقرب (نزدیکترین به امر خارجی)، اراده را قوّه قریب (نزدیک)، شوقی که ما را به سوی آن امر رهنمون می شود به عنوان قوّه بعید و تعقل یا تخیّل را هم قوّه ابعد (دورترین) محسوب کرد. به نظر حکیمان ایرانی هر فعل و عملی که از انسان سر زند به دلیل غایت و هدفی است، حتّی افعالی که ظاهراً عبث وبیهوده به نظر می رسند نیز مبتنی بر غایت و علتی هستند. در هر حال افعال انسانی یا دارای غایتی ناظر به فاعل آن عمل هستند و یا غایت تنها همان فعل است و در هر دو مورد عمل و رفتارِ ما تحت تأثیر قوای شوقیه و آن نیز یا مبتنی بر تخیّل و یا تعقل خواهد بود. تخیّل شادی های جزیی را حاصل می کند و اما سعادت بشر در گرو شادی های کلی عقلی است.
به این ترتیب دو مسئله مهم در علم النفس طرح می شود:
- رشد عقلی انسان که منجر به رضایت عمیق قلبی و سعادت بشر خواهد شد. (و ما در بحث عقل کمی به آن اشاره کردیم)
- بررسی اعمالی که ناشی از قوۀ متخیّله می باشند.در آن صورت یا به غایت و هدف خود نمی رسند که عموماً منجر به تألمات روانی خواهند شد و نیاز است به شیوه هایی در رفع آن بپردازیم و یا به غایت و هدف خود خواهند رسید. در آن صورت نیز باید توجه کرد آیا آن فعل از روی عادت، خُلق و کدامین احساسات انجام شده است زیرا در هر حال تأثیراتی ویژه بر روی مزاج و در نتیجه بدن و نفس می گذارد و چه بسا امکان تکامل عقلانی را مانع شود.
آشنایی با روش های طب روحانی
از انجا که در فلسفه طب سنتی و اخلاطی ایران مرکز وجود هر فرد، ذاتی مجرد است که والاترین سعادت و آسایشِ او در تقرب به سرمنشأ زیبایی ها، پاکی ها و راستی هاست. لذا والاترین توصیه در آسایش و سلامت عمومی ترغیب به نیایش و عبادت پروردگار است که موجب لطافت نفسانی و آرامش خیال خواهد شد و البته بررسی اقسام و آداب عبادات در این مختصر نمی گنجد.
اما بعد از آن، عمده تلاش و آموزش طب روحانی فعلیت یافتن کامل قوه عاقله و حاکمیت آن بر مراتب نفوس حیوانی و نباتی است و در نتیجه عمل از روی عقل و هوشمندی و نه مبتنی بر اعراض شهوانی. در این رابطه نکات ظریف فراوانی طرح شده است از جمله تأثیر ویژه هر کدام از حالات ذهنی
- روانی در آشفتگی و بی تعادلی مزاج که در جدول زیر طرح شده است:
ترس و اضطراب | سرد و تر |
غم و افسردگی | سرد و خشک |
وابستگی و تعلق | گرم وتر |
خشم و غصب | گرم و خشک |
حکیمان کهن هر کدام با توسل به روش ها و توصیه هایی تلاش می کردند حالات نامتعادل روانی را که بر کل حیات جسمانی- روانی فرد تأثیر مخرب می گذارد، کنترل و مدیریت کنند. پرورش احساسات متقابل، روزه داری و توجه به درون، حضور در طبیعت، استفاده از رایحه ها برای تلطیف حالات نفسانی، قرائت اذکار و اوراد و غیره که معرفی هر کدام نیاز به مقالات مستقلی دارد.
منابع و مآخذ:
- اشارات و تنبیهات/ ج 1(ابن سینا)/ ترجمه و شرح: دکتر حسن ملکشاهی/ انتشارات سروش 1368.
- روانشناسی شفا/ ابن سینا/ترجمه: اکبر دانا سرشت/ انتشارات المعی 1368.
- قانون در طب/ابن سینا (ج1) ترجمه: عبدالرحمن شرفکندی/ انتشارات سروش 1370
- تاریخ فلسفه کاپلستون/ فردریک کاپلستون (ج1)/ ترجمه سید جلال الدین مجتبوی/ انتشارات علمی و فرهنگی و انتشارات سروش 1368.
- درباره نفس/ ارسطو/ ترجمه: دکتر علیمراد داودی/ انتشارات حکمت1380.
- در آسمان/ ارسطو/ ترجمه: اسماعیل سعادت/ انتشارات هرمس 1379.
- فلسفه نفس/ ویلیام هارت/ ترجمه امیر دیوانی/ انتشارات سروش و کتاب طه 1381.
- النجاه/ شیخ الرئیس بوعلی سینا/ المکتبه المرتضویه 1364.
- بررسی تحلیلی فلسفه اسلامی/ دکتر عباس صدری/ انتشارات دردانه 1384.
- انرژی پزشکی/ جمیز اوشمن/ ترجمه: دکتر ناهید میرشاهزاده و دکتر نسیم رومینا، ویرایش دکتر فرزاد گلی/ انتشارات مانی1382.
- پزشکی در ایران باستان، دکتر سهراب خدابخشی/ انتشارات فروهر 1376.
- ذخیره خوارزمشاهی/ اسمعیل بن حسن جرجانی/ به کوشش محمد تقی دانش پژوه و ایرج افشار/ انتشارات المعی 1384.