حذف طب اسلامی سلامت جامعه را تهدید می کند
برای نظر دادن درباره طب اسلامی باید متدولوژی یا روش شناسی طب اسلامی را بدانیم، یعنی ابتدا ادبیات عرب، اصول فقه، منطق و فقه را مطالعه کنیم
بعد از بین آنها بتوانیم روایات طبی را تشخیص دهیم چراکه گاه ممکن است دو روایت با هم در تضاد باشند، لذا استنباط از بین این روایات در کنار آیات قرآن و مفاهیمی که در سایر گفتههای معصومان(ع) و نظر حکماست، میتواند کارساز باشد؛
از این رو، اگر کسی نتواند طب را با علوم حوزوی جمع کند، نمیتواند درباره طب اسلامی نظر دهد.
سخنان اخیر مدیرکل دفتر طب سنتی وزارت بهداشت مبنی بر آنکه ما چیزی به عنوان طب اسلامی نداریم! و استناد به نظر مراجع و حدیث شناسان برای موجه جلوه دادن این ادعا، فرصتی را فراهم آورد تا با حجت الاسلام والمسلمین دکتر احمدعلی آقارفیعی، جراح عمومی و متخصص طب اسلامی و مؤلف آثاری همچون «طب اسلامی و تحقیقات نوین پزشکی» و «آفرینش انسان» درباره صحت و سقم این سخن و پاسخهای مستدل آن، به گفت وگو بپردازیم که مشروح آن تقدیم میشود:
آقای دکتر رفیعی لطفاً بفرمایید آیا سخن اخیر مدیرکل دفتر طب سنتی وزارت بهداشت مبنی بر آنکه «موضوعی به نام طب اسلامی نداریم» با واقعیات دینی و آموزههای طبی در اسلام و حکمت ایرانی تطابق دارد و میتوان آن را مستند ارزیابی کرد؟
برای نظر دادن درباره طب اسلامی باید متدولوژی یا روش شناسی طب اسلامی را بدانیم، یعنی ابتدا ادبیات عرب، اصول فقه، منطق و فقه را مطالعه کنیم بعد از بین آنها بتوانیم روایات طبی را تشخیص دهیم چراکه گاه ممکن است دو روایت با هم در تضاد باشند،
لذا استنباط از بین این روایات در کنار آیات قرآن و مفاهیمی که در سایر گفتههای معصومان(ع) و نظر حکماست، میتواند کارساز باشد؛ از این رو، اگر کسی نتواند طب را با علوم حوزوی جمع کند، نمیتواند درباره طب اسلامی نظر دهد.
باید توجه داشت حکمایی مثل شیخ مفید، شیخ حرّ عاملی و عقیلی خراسانی درباره طب نظر دادهاند؛ برای مثال شیخ مفید که مورد تأیید امام زمان(عج) بوده، میگوید:
«طب، علم الهی و مستند به نظرات معصومان(ع) و وحی است.» یا بسیاری از علما مثل سیوطی درباره طب کتاب نوشتهاند و در کنار بیان احادیث پیامبر(ص)، نظرهای خویش را نیز مطرح کرده و از آیات قرآن هم استفاده داشتهاند و علم طب سالها در نجف تدریس میشده است.
اما از زمانی که دانشگاهها وارد حوزه طب شدند، بتدریج بحثهای مبناییِ معصومان(ع) و حکما را از طب حذف کردهاند؛ در نتیجه این روش، موفقیت درمان کاسته شد،
در حالی که اگر طب اسلام و طب سنتی را همان طور که رهبر معظم انقلاب فرمودند: «طب اسلامی – ایرانی»، یعنی مجموعه نظرهای اسلام و حکما را با هم تجمیع کنیم میتوانیم جوابگوی نیازهای فعلی جامعه باشیم.
البته این به معنای کنار نهادن تکنولوژی نیست، بلکه ضمن استفاده از آن، میتوان از وحی و حدیث هم بهره گرفت و جوابگوی مشکلاتی بود که طب کلاسیک یا جدید پاسخی برای آنها ندارد.
مدیرکل دفتر طب سنتی وزارت بهداشت مطرح کرده که نمیتوان با سوءاستفاده از دین برای مردم داروی امام کاظم(ع)، بخور حضرت مریم(س) و داروی امام رضا(ع) را تجویز کرد و این مداخله در امور جسمانی است، آیا به واقع طب اسلامی فاقد قدرت درمان است و این پیشنیه تاریخی باید نادیده گرفته شود؟
متأسفم که برخی قبل از آنکه وارد بحث گسترده درمان شوند، درباره درمان آن نظر میدهند در حالی که باید پرسید آیا ۱۰هزار مورد تجربه در این باره داشتهاید؟ چنان که در طب کلاسیک یا جدید ما متناسب با تجربه و حاذق بودن طبیب، سراغ طبیب میرویم.
از این رو، اگر کسی وارد حیطه درمان نشده حتی اگر پزشک باشد اما در مسئلهای تجربه ندارد، نباید نظر بدهد بلکه باید شاگردی استادان آن روشِ درمانی را بکند و بعد بگوید آیا روشی خاص جواب میدهد یا نمیدهد.
قسمت اعظم طب در کنار مباحث تئوری، بحثهای تجربی است، اگر طبیبانی داریم که با درمانهای سنتی جواب گرفتهاند دیگر نمیتوانیم تأثیر این طب را نفی کنیم، چون این روشها در بوته آزمایش نتایج را به ما ارائه دادهاند؛
برای مثال فرض کنید شخصاً ۱۰۰۰ بیمار داشتهام که ۱۰۰ نفرشان بر اساس یک تکنیک سنتی درمان شدهاند و اگر گزارش دهند دیگر نمیتوان این روش را انکار کرد، چون پشتوانه تجربه دارد، چنان که امیرالمؤمنین(ع) فرمودهاند:
«تجربه بالاتر از علم است.» پس اگر نسخهای به وسیله معصومان(ع) و حکما بیان شد یا قرآن سورهای آورد که در درمان مؤثر است، دیگر نمیتوان تأثیر آن را انکار کرد.
شخصاً در کنگره بین المللی طب سنتی در دانشگاه شهید بهشتی حضور داشتم و یکی از متخصصان خارجی در کتاب خود نوشته بود: «بهترین طبیب خداست» و با اعتقاد به خدا بسیاری از بیماریها را درمان کرده بود! حال آیا میتوان تجربیات او را انکار کرد و نپذیرفت؟
آیا راههایی که طب اسلامی پیش پای بیمار برای درمان میگذارد با راههای موردنظر پزشکی جدید مغایر است و حتی میتواند سبب افزایش بیماری یا مرگ شود؟
چنین مسئلهای نیست و وقتی رهبر یک کشور میگوید: «طب اسلامی- ایرانی»، دیگر نباید زیردستان ایشان بگویند چنین طبی وجود ندارد که این غلط و اشتباهی بزرگ است و با بهانه هایی از این دست، آن را منزوی کنند، بلکه باید نظر علما را پرسید و این طب را در بوته تجربه آورد و وقتی با هم ممزوج شد بعد نظر دهیم.
تجربه دارم که شخصاً با به کارگیری طب اسلامی، توانستیم مانع از قطع پای بیمار شویم.
چنان که با دستورهای امام رضا(ع) در «رساله ذهبیه» به درمان بیماریها پرداختهام و شاید با یک دستور حضرت(ع)، ۱۰هزار بیمار را درمان کرده باشم که البته این کار من نیست، کار معصومان علیهم السلام است؛
وقتی یک معصوم(ع) روایتی میگوید، نظر او بالاتر از نظر علما و فقهاست، لذا از کسانی که طب اسلامی را قبول ندارند، میپرسم، پدران ما را در زمان حضرت آدم(ع) چه کسی درمان میکرده است؟
آیا جز این بوده که علوم همچون طب و نجوم به وسیله حضرت آدم(ع) انتشار یافته؟
برای مثال در کتاب «مخزن الادویه» در بخش رازیانه نوشته شده: خداوند به حضرت آدم(ع) فرمود: «رازیانه را در برج حمل(ایام بهار) در سه ماه متوالی مصرف کند.» پس چرا برخی نظرهایی میدهند که مخالف نظر دین، پیامبران و رهبران دینی است؟
آموزههای طب اسلامی و توصیههای آن مثل حجامت و… چقدر در مقایسه با طب جدید در درمان بیماریها مؤثر بوده و چقدر خود شما این را تجربه کرده اید؟
در چندین کنگره بین المللی ارائه مقاله داشتم که تأیید شدهاند و حداقل ۱۰ کتاب در این باره نوشته شده که اگر آقایان مراجعه کنند و ببینند وقتی یک خارجی، دستور امام صادق(ع) را برای درمان به کار میبرد، چرا ما آموزههای مان را زیر سؤال میبریم؟
امروز «اسلامیک مدیسین» در دنیا پذیرفته شده و دنیا در این باره تحقیقات گسترده میکند.
برای مثال درباره حجامت، چندصد هزار مقاله وجود دارد، اما وقتی مسئولان و اطبای ما مطالعه نمیکنند، نظرهایی میدهند که خارج از جوّ جهانی است و به روز نیست!
امروزه در اروپا کلینیکهای هربال فعالاند؛ و رهبری در زمان ریاست جمهوری با سفر به دهلی خواستار تأسیس مشابه آن شدند، اما هیچ کس اقدام نکرد
و متأسفانه امروز ما در کل کشور بیمارستانی که بر اساس طب اسلامی- ایرانی بتواند جوابگوی جامعه باشد، نداریم در حالی که باید روی اینها کار شود نه آنکه روی روایات، آیات و نظر حکما شمشیر را از رو ببندید که این مخالفت با نظرهای بزرگانی که علامههای زمان بودهاند، است.
مهم، عمل کردن است و فناوری یعنی همین؛ رهبری تأکید دارند که شدت کارتان را در فناوری بیشتر کنید، یعنی مباحث تئوری را عملی کنید؛ لذا آقایان باید به جای صحبت، بگویند داروی مورد تأکید معصوم(ع) کجا جواب داده و کجا نداده،
نه آنکه همه داشتههای بومی را کنار زده کشور را وابسته غرب کنیم؛ همین طور بودیم که پیشرفت نکردیم.
ما ناچاریم از گنجینههای بزرگی که قرآن و معصومان(ع) در اختیار ما گذاشتهاند، استفاده کنیم، البته در بوته آزمایش و زیر نظر افراد باتجربه و بدون غرض و مرض.
اکنون وضعیت طب اسلامی در کشور چگونه است و آیا میتوان این گنجینه را حفظ کرد یا با نظرهای غیرکارشناسانه آن را از دست میدهیم؟
تا جایی که میدانم (از دوره دانشجویی مطالعه میکنم) با همه مشکلات موفق بودهایم، اما غیر از رؤسای اول کشور، مدیران میانی حمایت نمیکنند و این فاصله میاندازد و البته امر ذاتی همه انقلاب هاست، چنان که در انقلاب فرانسه فقط ۴۰درصد منویات آن انقلاب اجرا شده است؛
لذا اگر همکاری بین استادان حوزه و دانشگاه نباشد و منویات رؤسا اجرا نشود، به اوج فناوری نمیرسیم چنان که در گذشته جندی شاپور داشتیم و امروز نداریم!