حکایت هایی خواندنی از انواع خون گیری – بخش اول

خون گرفتن

در طب قدیم شرق، خون گرفتن از اصول مهم درمان بود و چون در این کتاب بسیار درباره آن خواهد آمد از باب مقدمه توضیحی آورده می شود. در قدیم از سه راه خون می گرفتند: یکی از راه فصد کردن و دومی از راه زالو انداختن و سوم از راه حجامت کردن.

رازی و ابن سینا این سه راه را به پزشکان اروپایی نیز نشان دادند. آنها فصد و زالو را پذیرفتند، ولی از پذیرفتن حجامت خودداری کردند. علت این بود که در بعضی کشورهای اروپایی، زنهای جادوگر بوقی را که کم و بیش شبیه به شاخ حجامت بود بر سینۀ کسانی که می خواستند از راه جادوگری به مراد خویش برسند می نهادند. بعد از اینکه شاخ حجامت به اروپا رسید، پزشکان اروپا بیمناک شدند که اگر برای درمان بیمارحجامت تجویز کنند، مردم آنها را جادوگر تصور کنند. این بود که حجامت را به کلی کنار گذاشتند، اما از فصد و زالو استفادۀ شایان کردند.1

 فصد

پزشکان برای درمان بعضی از بیماریها فصد را تجویز می کردند و بعضی از آنها، با پیروی از جالینوس، در فصد کردن بیمار افراط می کردند. امروز که ما می دانیم خون در بدن چگونه به وجود می آید و به چه ترتیب تجدید می شود، از افراط جالینوس حیرت می کنیم. وی به لحاظ اکتشافی که در تشریح کرد، بر گردن علم پزشکی حق دارد، اما او می گفت:

حتی چهل مرتبه فصد هم خطرناک نیست! 2

گالیلۀ ایتالیایی با اینکه پزشک نبود گفتۀ جالینوس را خطرناک می دانست و می گفت:

جالینوس که گفته چهل بار فصد کردن هم بدون خطر است، تصور نموده که خون بدن انسان آب یک رودخانه است که از کوه جاری می شود و هر قدر از آب آن بردارند کاهش نمی یابد؛ غافل از اینکه بدن انسان یک محفظه محدود است که از خارج به آن خون نمی رسد و خود باید خون بسازد. خوب است از راه فصد یا حجامت از خون آدمی بکاهند، لیکن نه به آن افراط.

دستور جالینوس طوری پزشکان اروپایی را برای فصد دلیر کرد که وقتی سلاطین فرانسه و اسپانیا در بستر مرگ می افتادند، روزی یک بار آنان را فصد می نمودند، به طوری که بر اثر از بین رفتن خون، مرگ آنها تسریع می شد.

یکی از سلاطین اروپا که خیلی مورد فصد قرار گرفت لویی چهاردهم، پادشاه فرانسه، بود که قبل از فوت هر دو پایش متورم گردید. پزشکان او را فصد کردند تا بر اثر خروج خون از بدن ورم پاها از بین برود، اما ورم از بین نرفت تا اینکه زندگی را بدرود گفت.

جانشین او، لویی پانزدهم نیز از بیماری آبله مرد، اما در روزهایی که از آن بیماری در بستر بود، پزشکان هر روز با فصد از وی خون می گرفتند بدون اینکه در معالجۀ مرض آبله مؤثر باشد.3


  1. ابن سینا نابغه ای از شرق، ص 188.
  2. انتساب این جمله به جالینوس بعید و دور از واقع است.
  3. این سینا نابغه ای از شرق، ص 196 و 197.

برگرفته ازحکایات اهل نظر، اسماعیل ناظم

گردآوری: هیات تحریریه احیای سلامت

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

برای برقراری امکان تعامل با شما کاربر محترم خواهشمند است شماره همراه خود را در فیلد مربوطه وارد نمایید.شماره موبایل شما در سایت منتشر نخواهد شد.

دکمه بازگشت به بالا