رساله دلاکیه
رساله دلاکیه
معرفی رساله ای کهن به نام دلاکیه در باب استحمام
مشخصات كتاب رساله دلاکیه از کتاب های مفید که آگاهی هایی درباره استحمام و حفظ الصحه از آن آموخته می شود.
نام كتاب: رساله دلاكيه
مؤلف: حاج محمد كريم بن ابراهيم
تاريخ تأليف: 1272 هجرى قمرى
ديباچه: دكتر محمد مهدى اصفهانى
ناشر: مؤسسه مطالعات تاريخ پزشكى، طب اسلامى و مكمل دانشگاه علوم پزشكى ايران با تشكر از همكارىهاى ارزنده آقاى دكتر امير مهدى طالب
تاريخ نشر: اسفندماه 1387
بسمهتعالى
درباره رساله دلاكيه
سابقا دلاكها عهدهدار خدمات متنوعى از كيسه كشيدن، مشتمال، تا ختنه كودكان، حجامت و فصد و غيره بودند.
نويسنده اين كتاب خواندنى كه به نقل احاديث معصومين عليهم السلام زينت يافته است حاج محمد كريم بن ابراهيم به سال 1272 به خواهش و اصرار كربلائى رضاى سلمانى اين كتاب جالب را تأليف كرده است.
او در اين كتاب از آداب نظافت فردى، آداب حمام، ناخن گرفتن، ختنه، حجامت، فصد، زالو انداختن، تيغ زدن، مشت و مال كردن، سر تراشيدن، دندان كشيدن، بهداشت لنگ و آنچه كه يك دلاك مىبايست مىدانست به زبانى رسا و آسان آورده است.
محققين طب سنتى، جامعهشناسان و پژوهشگران مسائل اجتماعى از خواندن اين كتاب بى بهره نخواهند بود./ن
[مقدّمه]
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِينَ وَ لَعْنَت اللَّهِ عَلَى أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِينَ و بعد چنين گويد كريم ابن ابراهيم كه برادر روحانى كربلائى رضاء شهير به سلمانى مدّتهاى مديد بود كه خواهش كرده بود از حقير كه رساله براى او بنويسم در متعلّقات بصنعت دلاكى و مرا اشتغال زياد بود كه مانع بود از تاليف آن لهذا سالها به تاخير افتاد و ايشان مكرّر اظهار مىكردند و اصرار مىنمودند تا درين اوان كه استخاره كردم از خداوند عالم در شروع برساله براى ايشان و امر صادر شد به آن لهذا شروع كردم به نوشتن اين رساله و آن را مبتنى كردم بر مقدّمه و چند باب مقدّمه بدان كه
حمّام
بنايى است از وضع حضرت سليمان ع چنانكه نقل كردهاند و بعضى گفتهاند كه از وضع حكماست و
[چهار خانه حمّام]حمّام بايد چهار خانه باشد تا بر نهج اعتدال باشد خانه اوّل بايد سرد و خشك باشد كه در آن
آب نباشد و خانه دويّم بايد سرد و تر باشد يعنى حرارت آتش بآن نرسد و آب سرد داشته باشد و خانه سيم گرم و تر باشد كه بخار اندرون خانه بآنجا برسد و آب هم داشته باشد و خانه چهارم بايد گرم و خشك باشد كه حرارت آتش در آنجا قوى باشد و هوايش بنهايت گرم باشد كه عرق آورد و رطوبتهاى بدن بواسطه عرق كردن كم شود و بآن واسطه گرم و خشك باشد نه آنكه آب نداشته باشد چنانكه از حضرت امام رضا ع مرويست كه فرمودند كه حمّام مركب است بر تركيب بدن انسان و از براى حمّام چهار خانه است مثل چهار طبيعت جسد خانه اوّل سرد و خشك است و دوّم سرد و تر و سيوم گرم و تر و چهارم گرم و خشك و فرمودند منفعت حمّام عظيم است بدن را معتدل مىكند و چرك را مىبرد پى را و رگ را نرم مىكند و تقويت اعضاى بزرگ مىكند و فصول را آب مىكند و عفونت را مىبرد و اگر خواهى در بدن تو جوشش و بخار پيدا نشود اوّل مرتبه در حمّام بدن خود را بروغن بنفشه چرب كن تا آخر حديث
[سقف حمّام]و بدانكه حمّام بايد سقفش بلند باشد تا هوايش
به جهت مردم و عفونت چركها و زيرابها و متوضاها فاسد نشود و روزنهها داشته باشد كه هر زمان هواى آن متعفّن شود شيشههاى آن را بردارند تا هواى متعفّن بيرون رود بلكه اگر هر شب بعد از بيرون رفتن مردم چند ساعتى بعضى از روزنهها را بردارند كه عفونت بيرون رود بهتر است و متوّضا در اندرون خانه نباشد و راه به آن نداشته باشد كه عفونت داخل گرمخانه شود و سوراخ زير آب گرمخانه بسيار تنگ باشد كه عفونت بيرون نيايد و
رساله دلاكيه، ص: 6
[كهنگى حمّام]بايد حمّام كهنه باشد كه بوى صاروج و آهك و گل ندهد و بعضى گفتهاند كه هفت سال از بنايش گذشته باشد
رساله دلاكيه، ص: 6
[رختكن حمّام]و بايد رختكن حمّام بسيار سرد نباشد كه در هنگام بيرون آمدن ضرر رساند و چاهش عارض شود و اكر كسى را طاقت آنجا نباشد در خانه سيّوم جامه را بكند و بپوشد
رساله دلاكيه، ص: 6
[بخورها در حمّام]و در حمّام بخورهاى گرم مانند كندر نبايد كرد كه باعث سردرد و تنگىنفس شود و بلكه بخورهاى سرد مانند صندل پسنديده است و حذر كند بسيار از افروختن ذغال چه در جامهكن و چه در گرمخانه كه سمّ
قاتل است بلكه حذر كند از گذاردن آتش اگرچه سوخته باشد در گرمخانه كه بسيار مضرّ است
رساله دلاكيه، ص: 7
[در و دالانها و هواى حمّام]و بايد دالانهاى حمّام پيچ و خم بسيار داشته باشد كه هواى بيرون داخل نشود و گرد و غبار كوچهها داخل نشود كه بسيار مضرّ است و آبها در حوضها و خزانها بقدر آنكه متعفّن شود و هواى حمام را فاسد كند نگذارد و همچنين در كوشه و كنار حمّام بهيچ وجه نگذارد كه كثافات جمع شود و بماند و بخار كند و هوا را فاسد كند چرا كه اگر هوايش متعفّن شد كثير الضّرر است خاصّه براى دلّاكان و كسانى كه بسيار در حمّام مىمانند و باعث تبها و عفونت اخلاط مىشود و همچنين شايسته نيست نمد بر در حمّام بستن چرا كه چون رطوبت و حرارت بدان رسد متعفن مىشود و بخارش باعث عفونت حمّام مىشود بلكه بهتر آنست كه تختهاى در متصل و بيفرجه باشد كه هواى حمّام بيرون نرود و نوركش خانه در اندرون خانه نبايد باشد و راه بآنجا نبايد داشته باشد كه عفونت آهك در حمّام مضرّ است و نوره را در حمّام
نسازد كه بخار آهك در حمّام بلند شود
رساله دلاكيه، ص: 8
[آب حمّام]و بهترين حمّامها آن است كه آبش شيرين و گوارا باشد و آب شور و تلخ مضرّ است ببدن مكر بصاحب استسقا و بلغمى مزاج كه براى آنها آب شور نافعتر است و همچنين بايد حمّام آبش به آتش گرم شده باشد نه آنكه از چشمهاى گرم باشد كه آب چشمههاى گرم از جهنّم و حرارت جهنّم گرم شده است و مضرّ است و شفا جستن بآنها خوب نيست چنانكه از رسول خدا صلوات اللّه و سلامه عليه و آله رسيده است و بصفراوىمزاجان بسيار مضرّ است و در هر خانه از خانههاى حمّام آبى مناسب هواى آن ضرور است و استعمال آب مناسب بايد بكند پس در گرمخانه آب سرد و در سردخانه آب گرم مناسب نباشد و حذر كنند از گشودن سوراخ و دودكش حمّام در حمّام چه كسى در حمّام باشد و چه نباشد كه باعث عفونت هواى حمّام مىشود و مورث صداع و خفقان و غشى مىشود و بسيار مضرّ است
رساله دلاكيه، ص: 8
[گشايش و نور حمّام]و بهتر آنست كه حمّام بسيار وسيع باشد كه هوايش از بوهاى بد و دود قليان و نفسهاى مردم بزودى متعفّن
نكردد و بهتر آن است كه بسيار روشن باشد كه حمّام روشن مفرّج است و حرارت و قواى انسان را انتعاش مىكند و خون را زياد مىكند به خلاف حمّام تاريك و تيره كه باعث وحشت و غلبه سودا مىگردد و بهتر آنست كه حمّام را سفيد كنند كه سبب روشنائى مىشود و تفريح مىآورد
رساله دلاكيه، ص: 9
[زمين حمّام]و زمين حمّام بايد سنك سخت باشد تا عفونت قبول نكند و آب در آن نفوذ نكند و نماند پس اگر صاروج يا آجر باشد آب در آن نفوذ كند و متعفّن شود و بخارى كه از آن برمىخيزد متعفّن است و مضرّ است
رساله دلاكيه، ص: 9
#استحمام
# رساله دلاکیه
#احیای کتاب های کهن
# حفظ الصحه و حمام
# معرفی رساله ای کهن به نام دلاکیه در باب استحمام [لنگ حمّام]
لنگها را در اندرون حمّام مدّتى نگذارد و شب در گرمخانه نگذارد كه بزودى عفونت مىكند و هوا را فاسد مىكند و هركس بخود مىبندد از عفونت آن متضرّر مىشود و لنگها را در آفتاب بخشكانند كه عفونتش كم شود و حرارت آفتاب جذب بخارهاى متعفّن آنها را كند و در سايه رفع عفونت آنها نمىشود و همچنين روى سنك حمّام نخشكانند كه بخارهاى متعفّن از آنها برمىآيد و هوا را فاسد مىكند
رساله دلاكيه، ص: 10
#استحمام
# رساله دلاکیه
#احیای کتاب های کهن
# حفظ الصحه و حمام
[خزانهها و مكانهاى حمّام و مزاجهاى گوناگون]و حمام بايد خزانههاى متعدّد داشته باشد و يك از يك گرمتر باشد كه صاحب هر مزاجى با آب مناسب شستوشوى خود را كند بلغمىمزاجان را آب گرمتر شايسته است و صفراوىمزاجان را آب سردتر
رساله دلاكيه، ص: 10
و دموى مزاجان و سوداوىمزاجان را آب معتدل بهتر است در فصل زمستان حمّام گرمتر بهتر است و در فصل تابستان معتدلتر و آنچه وارد شده است از حضرت امام موسى صلوات اللّه عليه هروقت مىخواستند بحمّام روند مىفرمودند كه سه روز آتش كنند و نمىشد كه داخل حمّام شوند مگر آنكه سياهها را مىفرمودند كه مىرفتند در حمّام و نهرها مىانداختند پس وقتى كه حضرت مىرفتند گاهى مىنشستند و گاهى از شدّت گرمى مىايستادند نه از جهت آن است كه مستحبّ است كه مردم هم چنين كنند بلكه مناسب مزاج ايشان چنين بود و صاحب مزاج صفراوى و حمّام بسيار گرم البتّه متضرّر مىشود و بسا آنكه غشّى كند پس حمّام بايد جاهاى خنكتر و جاهاى گرمتر داشته باشد تا صفراويان در موضع خنكتر حمّام در نزد حوضهاى سرد بهنشيند و بلغمىمزاجان در مواضع گرم كه در زيرش آتش باشد بنشيند و دموى و سوداوى مزاجان در جاهاى معتدل بهنشيند اين مجملى است از امر حمّام كه نوشته شد به جهت آن كه هركس مىسازد و مباشر مىشود چنين كند و غير آنها در چنين حمّامى روند و از غير آن اجتناب كنند تا ان شاء اللّه بسلامت باشند و الحال شروع مىكنيم به بيان
رساله دلاكيه، ص: 11
ابواب
#استحمام
# رساله دلاکیه
#احیای کتاب های کهن
# حفظ الصحه و حمام
باب اوّل در حمّام رفتن آنچه بايد انسان در حمّام بكند
و اوّل به جهت تيمّن و تبرّك بعضى احاديث را ذكر مىكنيم بعد آنچه موافق حكمت است از حضرت امير المؤمنين ع مروى است كه فرمودند خوب خانهاى است حمّام انسان را متذكّر جهنّم مىكند و چرك را مىبرد و حضرت پيغمبر ص ع فرمودند دواى بلغم حمّام است و حضرت امام رضا ع فرمودند كه حمّام رفتن يك روز در ميان گوشت بدن را زياد مىكند و هر روز حمّام پيه گرده را آب مىكند و در حديث ديگر فرمودند كه هر روز رفتن به حمّام سل مىشود و حضرت موسى ابن جعفر عليهما السّلام فرمودند كه در حمّام با لنگ باش و چشم از عورت مردم بپوش و حضرت صادق ع فرمودند كه هركس داخل حمّام شود و چشم خود را از نظر بعورت برادر مؤمن خود بپوشد خدا او را ايمن كند از حميم روز قيامت و حضرت پيغمبر ص ع فرمودند كه ملعون است نظركننده به عورت مردم و ملعون است آنكس كه مردم به عورت او نگاه مىكنند عرض مىكنم كه يعنى هر گاه ستر عورت خود را نكند تا مردم نظر كنند پس مراد آنست كه ملعون است كسى كه كشف عورت پيش روى مردم كند و عورت دو عورت است يكى عورتى
رساله دلاكيه، ص: 12
كه واجب است پوشانيدن آن و آن قبل و دبر است و يكى عورتى كه مستحبّ است پوشانيدن آن و آن از نافست تا زانو و حضرت امير ع نهى فرمودند كه شخص بىلنگ داخل آب شود و در حديثى ديگر وارد شده است كه از براى آب اهلى است يعنى ملائكه در آب ساكنند و ازين جهت كشف عورت در آب خوب نيست و از حضرت صادق ع پرسيدند كه شخص غسل مىكند بىلنگ در جائى كه كسى آن را نمىبيند فرمودند باكى نيست و همچنين رخصت است كه در پيش روى محرم بىلنگ غسل كند و امّا پيش روى نامحرم جايز نيست و در حديثى فرمودند كه رخصت است كه شخص با كنيزان خود حمّام رود امّا فرمودند كه عريان نباشند مانند خران بعورت يكديگر نظر كنند و حضرت صادق ع فرمودند كه چون داخل حمّام شوى قدرى آب گرم بگير و بر سر خود بريز و قدرى بر پاى خود و اگر ممكن شود جرعه از آن آب گرم بخور كه مثانه را پاك مىكند و در خانه دويّم قدرى مكث كن و آب سرد در حمّام مخور و همچنين فقاع كه معده را فاسد مىكند و آب سرد بر تن خود مريز كه بدن را ضعيف مىكند و چون بيرون آمدى آب سرد بر پاى خود بريز كه آن درد را از بدن تو بيرون
رساله دلاكيه، ص: 13
مىكند و فرمودند در حمّام دراز ميفت به پهلو كه پيه گردهها را آب مىكند و به پشت ميفت كه باعث دبيله مىشود و شانه مكن در حمام كه باعث وباى مو مىشود و مسواك مكن كه باعث وباى دندان مىشود و سر را مشوى كه روى را قبيح مىكند و سر و روى خود را به لنگ ممال كه آب روى را مىبرد و كف پا را با سفال مساى كه باعث برص مىشود و با غساله حمّام غسل مكن و در حديثى ديگر فرمودند كه تكيه مكن در حمّام كه پيه گردهها را آب مىكند و شانه مكن در حمّام كه موى را نازك مىكند و سر خود را به گل مشوى كه غيرت را مىبرد و در احاديث بسيار است كه قرائت قرآن در حمّام عيبى ندارد و در بعضى اخبار فرمودند كه اگر لنگ ندارد نخواند و هم در حديثى است كه للّه بخواند نه بجهت آنكه صداى خود را امتحان كند و در احاديث بسيار است منع از فرستادن زن به حمّامها و حضرت صادق ع فرمودند كه داخل حمّام مشو مگر آنكه چيزى خورده باشى كه حرارت معده را فرونشاند و داخل حمّام مشو در هنگام سيرى و فرمودند كه سه چيز است كه بدن را خراب مىكند و بسا باشد كه بكشد يكى خوردن گوشت خشك كرده يكى به حمّام رفتن در هنگام سيرى يكى مقاربت با زن پير و در حديثى
رساله دلاكيه، ص: 14
ديگر فرمودند كه ناشتا به حمّام رفتن بلغم را پاك كند و در سيرى به حمّام رفتن سودا را پاك كند و اگر خواهى كه گوشت تو زياد شود در سيرى حمّام رو و اگر خواهى كه گوشت تو كم شود ناشتا به حمّام رو و فرمودند كه چون از حمّام بيرون آمدى عمّامه بر سر گذار و از حضرت امير ع مرويست كه سفال به كف پا ماليدن باعث خوره مىشود و از حضرت امام رضا ع مرويست كه سفال حمّام به تن ماليدن باعث برص است و حضرت صادق ع فرمودند كه پرهيز كنيد از سفال كه تن را ضرر مىرساند و بر شما باد به خرقها كه مراد از كيسه است و از حضرت پيغمبر ص ع مرويست كه فرمود حق پدر بر پسر آن است كه نام پدر را نبرد و پيش روى او راه نرود و پيش روى ننشيند و با او به حمام نرود و حضرت صادق ع به حمام رفتند صاحب حمام عرض كرد كه حمام را خلوت كنيم فرمودند نه مؤمن سنگينيش بر مردم كم است و حضرت پيغمبر ص ع فرمودند كه سر خود را به گل مصرى نشوئيد كه غيرت را مىبرد و شخص را ديّوث مىكند و حضرت صادق ع فرمودند كه شستن سر با خطمى فقر را مىبرد و رزق را زياد مىكند و در حديثى فرمودند كه شستن سر با خطمى امان است از صداع و بيزارى است از فقر و پاكى است از كچلى و در حديثى ديگر فرمودند كه نشره است
رساله دلاكيه، ص: 15
يعنى رفع جنون و مرض مىكند و موسى ابن جعفر ع فرمودند كه شستن سر با سدر رزق را مىگشايد و حضرت صادق ع فرمودند كه سر خود را با برگ سدر بشوئيد بجهت آنكه او را دعا كرده است هر ملك مقرّبى و هر نبىّ مرسلى و هر كس سر خود را به آب سدر بشويد خدا هفتاد روز وسوسه شيطان را ازو دور كند و هر كس هفتاد روز وسوسه شيطان از او دور شود گناه نخواهد كرد و هركس گناه نكند داخل بهشت شود و حضرت موسى ابن جعفر ع فرمودند كه روز چهارشنبه حمام رويد و هر گاه در ايّام منحوسه بحمّام نرود بهتر است چرا كه در حديث وارد شده است كه از براى جميع كارها بد است و بهتر آنست كه انسان از خانه بيرون نرود مگر براى آنچه واجب شود و رخصت باشد و آن ايّام سيم و پنجم و سيزدهم و شانزدهم و بيست و يكم و بيست و چهارم و بيست و پنجم ماه است و اين ايّام بسيار نحس است و خطر دارد و آنچه ذكر شد مجملى بود از اخبار كه درين مقام وارد شده بود و
#استحمام
# رساله دلاکیه
#احیای کتاب های کهن
# حفظ الصحه و حمام
[چگونگى ورود به حمّام و خانههاى آن نسبت به مزاجهاى گوناگون]امّا آنچه از حكمت استنباط مىشود بدان كه موافق حكمت آن است كه چون انسان داخل جامهكن حمّام شود به آرامى داخل شود و قدرى مكث كند كه با هواى آن انسى گيرد
رساله دلاكيه، ص: 16
پس خوردهخورده لباسها را بركند و به آرامى به خانه دويم رود و در آنجا قدرى مكث كند پس به آرامى داخل خانه سيّم و چهارم شود و اگر خانها نباشد در دالانها به آرامى رود و قدرى مكث كند پس داخل گرمخانه شود اگر مقصود رفع رطوبت باشد آب بر تن خود نريزد و در جاى گرم نشيند تا عرق بقدر كفايت كند و اگر مقصود ترطيب بدن باشد قدرى آب بر پاها بريزد و پنج كف آب گرم بر سر خود بريزد كه از سردرد ايمن شود و در ذهبيّه منسوب از حضرت رضاست ع كه پنج جرعه آب نيمگرم قبل از دخول حمام بخورد كه از درد سر و درد شقيقه ايمن خواهد شد پس اكر محرورى مزاجست در خزانه سردتر داخل شود و الّا در خزانه گرمتر رود و چون بيرون آيد اختيار كند براى جلوس خود جائى مناسب مزاج خود اگر محرورى است جاى معتدلى و اگر بلغمى است جاى حارى و بسيار پرهيز كند از جاى سرد و نزديك در حمّام نشستن كه از بسيارى باز شدن و بسته شدن هواهاى مختلف به او رسد و سرد و گرم شود چرا كه مقصود از حمّام تسخين و ترطيب است با تسخين و تخفيف بواسطه عرق كردن و جاى سرد حمّام مناسب نيست مگر براى صفراوى مزاجى كه هيچ طاقت حرارت ندارد پس او بجاى سرد مىنشيند و براى او حمّام
رساله دلاكيه، ص: 17
نيست چرا كه بمنزله آنست كه در نهر آب رود و خاصيّت حمّام براى او ندارد و حذر كند از آنكه با شدّت سردى بدن داخل هواى گرم يا آب گرم شود و با شدّت گرمى بدن داخل آب سرد يا هواى سرد شود چرا كه اين حركت بسيار مضرّ است و عمله حمّام كه يكدفعه بيرون و اندرون مىروند بلكه عريان به كوچه مىروند و مىآيند به جهت آن كه عادى آنها شده ضرر به آنها ندارد ولى بر سايرين جايز نيست و اجتناب كند از خوردن آب سرد در حمّام و پس از بيرون آمدن قبل از سرد شدن و همچنين اجتناب كند از خوردن غذا در حمّام و از داخل شدن حمام در حال سيرى چرا كه باعث سدّه مىشود و احتمال استسقا در آنست و امّا دلّاكان كه عادت دارند به آنها ضرر ندارد و همچنين روا نيست كه صفراوى مزاجان ناشتا داخل حمّام شوند يا در روزى كه روزه دارند كه بسيار مضرّ است و بسا آنكه باعث غشى شود و باز دلّاكان و عمله حمّام را ضرر ندارد چرا كه معتاد مىباشند و ايشان هم اگر چندى حمّام رفتن را موقوف كردند مثل سايرين خواهند شد و به ايشان هم ضرر مىرساند جميع آنچه ذكر شد و در حمّام بسيار مكث نمودن بد است و بدن را به تحليل مىبرد و فضول بدن به اعضاى
رساله دلاكيه، ص: 18
ضعيفه مىريزد و حرارت غريزيّه را بتحليل مىبرد و شهوت طعام و جماع را ضعيف مىكند و باز به دلّاكان و عمله حمّام ضرر ندارد چرا كه معتاد مىباشند و كسى كه مزاجش رطوبتى است در آب كمتر بماند و آب كمتر بريزد و كسى كه خوشك مزاج است آب معتدل بيشتر بريزد و در آب معتدل بيشتر ماند و هر چه در زمين آب بيشتر بريزند كه بخار كند رطوبت حمام بيشتر شود براى يابس المزاج انفع است و هرچه كمتر ريزند هواى حمّام خشكتر باشد و براى بلغميان بهتر باشد و ما دام كه در حمّام انسان نشاط دارد و خفگى قلب و ضعف عارض نگشته ماندن نافع است و چون ابتدا بضعف كند و دل تنگ شود و وحشت پيدا شود بايد بزودى بيرون آيد كه بعد از آن مضرّ است البتّه و چون از حمّام بيرون آيد بايد خود را نيك بپوشد بخصوص سر خود را و بخصوص در زمستان و صاحبان ورم باطنى يا ظاهرى و صاحبان تب خلطى را دخول در حمّام شايسته نباشد و حمّام رفتن بعد از غذا باعث تحليل غذاست و لكن خوف سدّه در آن هست و غذا خوردن بعد از خروج از حمّام نيك است و بزودى
رساله دلاكيه، ص: 19
تحليل مىرود و خوف سدّه ندارد ولى گرسنه نبايد داخل حمّام شد مگر كسى كه مىخواهد كه لاغر نشود براى او ضرر ندارد و كسى كه بسيار رطوبت و بلغم دارد بحمّام گرم بسيار رود و آنقدر بنشيند كه عرق بسيار كند و آب بر تن خود بريزد و صاحب صفرا را نيك نباشد مگر حمّام معتدل و استعمال آب معتدل و شستن تن به آب سرد مقوّى بدن است و نشاط مىآورد بدن را قوى مىكند و حرارت غريزى را زياد مىكند و فرح مىآورد و اعضا را سخت مىكند و با آب چشمههاى گرم نبايد غسل كرد چرا كه حرارت غربيه بدن را زياد مىكند و باعث عفونت اخلاط مىگردد و در شرع از استشفاى به آنها نهى رسيده است و اطبّا كه آن را مدح كردهاند اشتباه كردهاند و عوام نيز غلط مىكنند كه از آنها شفا مىجويند چرا كه حرارت آن آبها از آتش جهنّم است و
#استحمام
# رساله دلاکیه
#احیای کتاب های کهن
# حفظ الصحه و حمام
شستن بدن را به آب سرد چند شرط است
اوّل آنكه بايد مزاج گرم باشد و گوشت معتدل داشته باشد يعنى مزاجش سرد و لاغر نباشد دويّم آنكه در وقت گرمى هوا باشد نه دو طرف روز كه هوا سرد باشد سيّم آنكه صاحب نزله و ضعف دماغ و صاحب زكام نباشد كه بسيار مضرّ است چهارم آنكه تخمه نداشته باشد پنجم
آنكه پس از بىخوابى و بيدارى بسيار نباشد ششم آنكه اسهال باقى نداشته باشد هفتم آنكه ضعيف المعده و ضعيف الكبد نباشد هشتم آنكه در حال سرى نباشد نهم پس از جماع بلافاصله اقدام به آن ننمايد دهم آنكه طفل و پير نباشد يازدهم آنكه پس از حركات عنيفه مانند ورزش يا پيادهروى بسيار يا سوارى بسيار نباشد و چون اين شروط محقّق شد اغتسال به آب سرد جايز است و ضررى ندارد و الّا فلا و بدانكه هركس مىخواهد بدن را بشويد يا غسل كند به آب سرد يا گرم بايد كلّ بدن را بشويد يكسان و عضوى را فروگذاشت ننمايد چرا كه اگر با آب سرد بدن را مىشويد اگر عضوى را نشويد باقى جاهاى بدن كه شسته شده است مسافاتش بسته مىشود و حرارت از آنجاها مىگريزد و خون و خلاط از آنجاها فرار مىكند و آن عضو كه نشسته است مساماتش بازمىماند و حرارت و خون و اخلاط و انجزه ميل بدانجا مىكند و مورث ضرر عظيم و فساد در آن عضو مىشود بخصوص اگر بدن را بشويد و سر را نشويد كه انجزه و حرارت ميل به سر مىكند و باعث دوار و سهر و تاريكى چشم و دوى و طنّين گوش مىشود و اگر غسل به آب گرم باشد باعث
ارخاى اعضاى شسته مىشود و اخلاط آنها لطيف و رقيق مىشود و عضو نشسته بر كثافت و صلابت خود مىماند و مساماتش مسدود مىماند و شايد از اخلاط رقيقه به آن عضو ريزد و از آنجا بتحليل نرود و مورث فساد آن عضو شود و از اين جهت صاحب شرع مقرّر فرموده كه در غسل جميع بدن را بشويد و بقدر سر موئى فروگذاشت نكند بخصوص در غسل جنابت و حيض و نفاس و استحاضه كه خروج منى و دم باعث ضعف حيات اعضا مىشود و آب ماده حيات است و بايد به همه اعضا برسد و احداث حيات جديد در همه اعضا كند و چنانكه خوب نيست جنب و حايض را كه به آب بسيار سرد بلافاصله غسل كنند خوب نيست كه به آب بسيار گرم بلا فاصله غسل كنند كه باعث فتور شديد است و بهتر آب معتدل در گرمى و سرديست و كسى كه بسيار داخل آب مىشود حاجتش بطعام و شراب زياد مىشود و اشتهايش زياد مىشود و بدانكه محرور المزاج پس از برآمدن از حمّام اگر پاهاى خود را به آب سرد بشويد يا قدرى در آب سرد گذارد نافع است و همچنين شستن روى خود و كف دستها را به آب سرد و مسح مقدم سر به آب سرد وانگهى در وقتى كه هوا
گرم باشد يا حمّام بسيار گرم باشد و صاحب مزاج سرد را چندان حاجت نباشد و شايد كه آب گرم مناسبتر باشد اينست مجملى از آداب دخول حمّام و ديگر همه علّتهاى اينها را ذكر نكرديم بالتّمام بجهت آنكه كتاب بطول نيانجامد
رساله دلاكيه، ص: 20و21
#استحمام
# رساله دلاکیه
#احیای کتاب های کهن
# حفظ الصحه و حمام
باب دويّم در كتابهاى متعلّقه به حمّام است و آنچه متعلّق بدان است
[به حمّام درآمدن]بدان كه چون داخل حمّام شوى بايد بخوانى بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ و پاى چپ را مقدّم دارى و نزديك غروب و ميان نماز مغرب و عشا به حمّام نرود كه وقت غلبه شياطين است چنين ذكر كردهاند علما و بىوجه نيست براى كفش كندن بگويد آنچه علما ذكر كردهاند بِسْمِ اللَّهِ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي رَزَقَنِي مَا أَوْقَى بِهِ قَدَمَىَّ مِنَ الْأَذَى اللَّهُمَّ ثَبِّتْهُمَا عَلَى صِرَاطِكَ وَ لَا تُزْلَّهُمَا عَنْ صِرَاطِكَ السَّوِيِ براى چپ كندن اللَّهُمَّ انْزَعْ عَنَّي وَبْقَت النِّفَاقِ وَ ثَبِّتْنِي عَلَى الْإِيمَانِ براى كندن زيرجامه و انداختن لنگ بگو بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ تا جن به عورت تو نظر نكند در خانه اوّل حمّام بگو اللَّهُمَّ إِنّى أَعُوذُ بِكَ مِنْ شَرِّ نَفْسِى وَ اسْتَعِيذُ بِكَ مِنْ أَذَاهُ در خانه دويّم بگويد اللَّهُمَّ اذْهَبْ عَنِّى الرِّجْسَ النَّجِسَ وَ طَهِّرْ جَسَدِى وَ قَلْبِى و ساعتى در آن مكث نكند در گرمخانه مكرّر بگويد تا بيرون آمدن نَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ النَّارِ
وَ نَسْأَلُهُ الْجَنَّت و تفكّر در امر جهنّم كند چرا كه حمّام بسيار شبيه بجهنّم است چرا كه زير آن آتش است و از بالا دودها بالا مىرود و آب گرمش مانند حميم جهنّم است و مردم در آن عريان افتاده و ازاله اوساخ در آن مىشود و چركها و وسخها در آن مىماند و مردم پاك شده بيرون مىروند مانند عاصيان اهل توحيد كه در جهنّم پاك مىشوند و بيرون مىروند و كفّار مانند چركها و كثافتها و شياطين در حمّام مىمانند و مستحب است كه قدرى آب گرم بر سر ريزد و قدرى بر پا و اگر آب لطيف باشد جرعه بخورد و مكروه است آب سرد در حمّام خوردن و آب سرد بر تن ريختن و مستحبّ است بر پا آب سرد ريختن چون بيرون آيد و مكروه است شانه و مسواك در حمّام و دخول حمام ناشتا و بر سيرى براى سر تراشى بِسْمِ اللَّه وَ بِاللَّه وَ عَلَى مِلَّت رَسُولِ اللَّه اللَّهُمَّ أَعْطِنِى بِكُلَّ شَعْرَت نُوراً يَوْمَ الْقِيَامَت و با وضو باشد و ابتدا از پيش سر كند و موى را دفن كند چنين ذكر كردهاند براى فارغ شدن از سرتراشى مىگويد اللَّهُمَّ زِنِّى بِالتَّقْوَى وَ جَنِّبْنِى الرَّدَى چنين ذكر كردهاند براى نوره بگويد اللَّهُمَّ ارْحَمْ سُلْيْمَانَ ابْنَ دَاوُدَ ع كَمَا أَمَرَ بالنُّورَت اين دعا را مىخواند بعد از آنكه اوّل قدرى
نوره بردارد و بر سر بينى خود گذارد كه ان شاء اللّه نوره آن را نمىسوزاند و اين دعا هم شريف است و براى نوره وارد شده است اللَّهُمَّ طَيِّبْ مَا طَهُرَ مِنِّي و طَهِّرْ مَا طَابَ مِنِّي: و أَبْدِلْنِى شَعْراً طَاهِراً لَا يَعْصِيَنَّكَ اللَّهُمَّ إِنِّي تَطَهَّرْتُ ابْتِغَاءَ سُنَّت الْمُرْسَلِينَ وَ ابْتِغَاءَ رِضْوَانَكَ وَ مَغْفِرَتَكَ فَحَرِّمْ شَعْرِي وَ بَشَرِي عَلَى النَّارِ وَ طَهِّرْ خَلْقِي وَ طَيِّبْ خُلْقِي وَ زَكِّ عَمَلِي وَ اجْعَلْنِي مِمَّنْ يَلْقَاكَ عَلَى الحَنِيفَت السَّمْحَت مِلَّهَ إِبْرَاهيمَ خَلِيلِكَ وَ دِينِ مُحَمَّدٍ حَبِيبِكَ وَ رَسُولِكَ عَامَلًا بِشَرَائِعِكَ تَابِعاً بِسُنَّت نَبِيِّكَ آخذاً بِهِ مُتَأَدِّباً بِحُسْنِ تَأْدِيبِكَ وَ تَأْدِيبِ رَسُولِكَ وَ تَأْدِيبِ أَوْلِيَائِكَ الَّذِينَ غَدَوْتَهُمْ بِأَدَبِكَ وَ زَرَعْتَ الْحِكْمَت فِي صُدُورِهِمَ وَ جَعَلْتَهُمْ مَعَادِنَ لِعِلْمِكَ صَلَوَاتُكَ عَلَيْهِم هركس اين دعا را در وقت نوره كشيدن بخواند خداوند او را از ادناس در دنيا و از گناهان پاك كند و بدل دهد به او مويى كه عصيان نكند و بهر مويى از جسد او خداوند ملكى آفريند كه تسبيح كند تا قيامت و يك تسبيح ايشان با هزار تسبيح اهل زمين برابر است براى غسل جمعه بگويد اللَّهُمَّ طَهِّرْ قَلْبِي مِنْ كُلِّ آفَت تَمْحَقُ دِينِي وَ تَبْطُلُ بِرَّ عَمَلِي اللَّهُمَّ اجْعَلْنِي مِنَ التَّوَّابِينَ وَ اجْعَلْنِي مِنَ الْمَتَطَهِّرِينَ براى غسل جنابت
اللَّهُمَّ طَهِّرْ قَلْبِي وَ زَكِّ عَمَلِي وَ تَقَبَّلْ سَعْيِي وَ اجْعَلْ مَا عِنْدَكَ خَيْراً لِي اللَّهُمَّ اجْعَلْنِي مِنَ التَّوَّابِينَ وَ اجْعَلْنِي مِنَ الْمُتَطَهِّرِينَ براى بيرون آمدن از حمّام ذكر كردهاند شُكْراً لِلَّهِ عَلَى هَذِهِ النِّعْمَت براى پوشيدن رخت اللَّهُمَّ الْبَسْنِي التَّقْوَى وَ جَنِّبْنِي الرَّدَى و اگر خواهد بگويد الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي كَسَانِي وَ لَوْ شَاءَ أَعْرَانِي براى زيرجامه پوشيدن ذكر كردهاند كه بگويد اللّهمّ اسْتُر عَوْرَتِي وَ آمِنْ رَوْعَتِي وَ أَعِفَّ فَرْجِي وَ لَا تَجْعَلْ لِلشَّيْطَانِ فِي ذَلِكَ نَصِيباً وَ لَا إِلَى ذَلِكَ وُصُولًا فَيَصْنَعُ فِي الْمَكَائِدِ وَ يُهَيِّجُنِي لِارْتِكَابِ مَحَارِمِكَ و ايستاده و رو بقبله و روبروى انسان نپوشد و پيراهن را اوّل بپوشد بعد زيرجامه را اگر جامه نو باشد بگويد اللَّهُمَّ اجْعَلْهُ ثَوْبَ يُمْنٍ وَ تَقْوَى وَ بَرَكَت اللَّهُمَّ اجْعَلْهُ ثَوْبَ يُمْنٍ وَ تَقْوَى وَ بَرَكَت اللَّهُمَّ ارْزُقْنِي حُسْنَ عِبَادَتِكَ وَ عَمَلًا بِطَاعَتِكَ وَ أَدَاءَ شُكْرِ نِعْمَتِكَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِى كَسَانِي مَا أُوَارِي بِهِ عَوْرَتِي وَ أَتَجَمَّلُ بِهِ فِي النَّاسِ و در حال پوشيدن جامه نو با طهارت باشد و دو ركعت نماز كند و بخواند در آنها حمد و آيت الكرسى و اخلاص و قدر را و بسيار بگويد لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّت إِلَّا بِاللَّهِ و كسى كه چنين كند در آن جامه گناه نكند و بهر ريسمان ملكى براى آن تقديس مىكند و استغفار
مىنمايد براى او و ترحّم مىنمايد بر او براى فراغت از لباس پوشيدن بگويد اللَّهُمَّ بِكَ اسْتَتَرْتَ وَ الَيْكَ تَوَجَّهْتُ وَ بِكَ اعْتَصَمْتُ وَ عَلَيْكَ تَوَكَّلْتُ اللَّهُمَّ أَنْتَ ثِقَتِي وَ أَنْتَ رَجَائِى اللَّهُمَّ اكْفِنِي مَا أَهَمَّنِي وَ مَا لَا أَهَمَّنِي وَ مَا لَا أَهْتَمُّ بِهِ وَ مَا أَنْتَ أَعْلَمُ بِهِ مِنِّي عَزَّ جَارُكَ وَ جَلَّ ثَنَاؤُكَ وَ لَا إِلَهَ غَيْرُكَ اللَّهُمَّ زَوِّدْنِي التَّقْوَى وَ اغْفِرْ لِي وَ وَجِّهْنِي الْخَيْرَ حَيْثُ مَا تَوَجَّهْتُ براى عمّامه بستن و انگشتر به دست كردن بگويد آنچه را كه ذكر كردهاند اللَّهُمَّ سَوِّمْنِي بِسِيمَاءِ الْأِيمَانِ وَ تَوِّجْنِي بِتَاجِ الْكَرَامَت وَ قَلِّدْنِي بِحْبَل الْإِسْلَامِ وَ لَا تَخْلَعْ رِبْقَت الْإِيمَانِ مِنْ عُنُقِي و در حال عمّامه بستن تحت الحنك ببندد براى ردّ تحيّه كسى كه از حمّام بيرون آمده بگويد طَابَ مَا طَهُرَ مِنْكَ وَ طَهُرَ مَا طَابَ مِنْكَ براى ردّ تحيّه بگويد أَنْعَمَ اللَّهُ مَالَكَ براى عطر به كار بردن صلوات ذكر كردهاند براى شارب زدن و ناخن چيدن بگويد بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ وَ عَلَى سُنَّت مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ براى روغن ماليدن بگويد اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ الزَّيْنَ وَ الزَّيْنَت وَ أَعُوذُ بِكَ مِنَ الشَّيْنِ وَ الشَّنَآنَ فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَت براى آئينه نظر كردن الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي خَلَقَنِي فَأَحْسَنَ خَلْقِي وَ صَوَّرَنِي
فَأَحْسَنَ صُورَتِي الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي زَانَ مِنَّي مَا شَانَ مِنْ غَيْرِي وَ أَكْرَمَنِي بِالْإِسْلَامِ و اگر خواهد بگويد اللَّهُمَّ كَمَا حَسَّنْتَ خَلْقِي فَحَسِّنْ خُلْقِي وَ رِزْقِي و ذكر كردهاند كه آئينه را بدست چپ گيرد و يا دست راست صورت خود را مسح كند و محاسن خود را بگيرد براى شانه كردن اللَّهُمَّ سَرِّحْ عَنِّي الْهُمُومَ وَ الْغُمُومَ وَ وَحْشَت الصُّدُورِ وَ وَسْوَسَت الشَّيْطَانِ و ذكر كردهاند سوره أَ لَم نَشْرَحْ و إِخْلَاص را كه بخواند و نشسته شانه كند و شانه بدست راست او باشد براى فراغ از شانه ذكر كردهاند سُبْحَانَ مَنْ زَيَّنَ الرِّجَالَ بِاللِّحَى وَ النِّسَاءَ بِالذَّوَائِبْ براى آئينه از دست گذاردن ذكر كردهاند اللَّهُمَّ لَا تُغَيِّرْ مَا بِنَا مِنْ نِعْمَتِكَ وَ اجْعَلْنَا لِأَنْعُمِكَ مِنَ الشَّاكِرِينَ رساله دلاكيه، ص: 23تا26
#استحمام
# رساله دلاکیه
#احیای کتاب های کهن
# حفظ الصحه و حمام
باب سيوم در زائل كردن مو از بدن
و آن به سه قسم است يا تراشيدن يا كندن يا نوره بكار بردن پس درين باب سه فصل است
فصل [نخست] در تراشيدن مو است
بدانكه حضرت امام رضا ع فرمودند كه سه چيز است كه از سنّتهاى پيغمبران است عطر و گرفتن مو و بسيارى جماع و حضرت موسى ابن جعفر ع فرمودند كه سه چيز است كه هركس
قدر آنها را بداند ترك آنها را نخواهد كرد: قطع مو و كوتاه كردن جامه و نكاح كنيزان و حضرت صادق ع فرمودند كه موى خود را تمام كن چرك آن كم مىشود و جانورش كم مىشود و گردن تو كلفت مىشود و چشم تو جلا مىگيرد و فرمودند: بدن تو راحت مىشود و فرمودند: تراشيدن سر براى شيعيان جمال است و فرمودند:
من در هر جمعه سر مىتراشم و حضرت موسى ابن جعفر عليهما السّلام فرمودند: كه موى سر چون دراز شود چشمْ كم نور مىشود و زايل كردن آن بصر را جلا مىدهد تمام شد رساله دلاكيه، ص: 28
#استحمام
# رساله دلاکیه
#احیای کتاب های کهن
# حفظ الصحه و حمام
[تراشيدن سر]بدانكه مستحبّ است تراشيدن سر و از سنّت است و كسانى كه گمان كردهاند كه حضرت پيغمبر ص ع سر نمىتراشيد و گيسو داشت اشتباه كردهاند يك سال حضرت پيغمبر ص ع خواستند حج كنند موى سر خود را گذاردند كه حج كنند و آن سال مشركان غالب بودند و نشد كه حج كنند چون خداوند وعده فرموده بود كه پيغمبر ص ع و آله حج خواهد كرد سر خود را تراشيدند تا آنكه حج كردند و سر خود را در حرم تراشيدند و پيش از آن و بعد از آن هميشه مىتراشيدند و آن وقت كه تراشيدند
مويشان بلند شد تا نرمه گوش مباركشان و بلندتر نشد بلى اگر كسى موى سر را بلند كرد بايد فرق سر را باز كند حضرت صادق ع فرمودند كه كسى كه مو بگذارد و فرق خود را باز نكند خداوند فرق او را با ارّهاى از آتش باز كند و بعضى از اصحاب ذكر كردهاند كه در تراشيدن ابتدا از پيش سر كند و از سنّت است كه انسان موى خود و ناخن خود و خون خود و دندان كنده خود را دفن كند و روايتى از پيغمبر ص ع رسيده است كه سر تراشيدن در اوّل ماه عمر را كوتاه مىكند و در دويّم حاجت برآيد سيّم نقصان بدن آورد چهارم موى را دراز كند پنجم خوشحال شود ششم بلا و خطر آورد هفتم نيكو بود هشتم بيمار شود نهم مال زياد شود دهم غم زياد شود يازدهم اندوهناك شود دوازدهم عزيز و گرامى شود سيزدهم خصومت آورد چهاردهم خوشحال شود پانزدهم مراد حاصل شود شانزدهم غمگين شود هفدهم ميانه بود هجدهم نيكو بود نوزدهم غنى شود بيستم از غم خلاص شود بيست و يكم نيكو بود بيست و دويّم مفلس گردد بيست و سيّم و بيست و چهارم نيكو بود بيست و پنجم از مفلسى خلاص شود بيست
ششم از غم و محنت خلاص شود بيست و هفتم و بيست و هشتم نيكو بود بيست و نهم حاجتش روا شود سيّم حكم ندارد اگر كسى موى سر را نتراشد آن را نظيف نگاهدارد و شانه كند تا شياطين در آنجا سكنا نكند و با صابون يا خطمى با سدر بشويد و فرق را بگشايد ولى تراشيدن بهتر است و به طريق فرنگيان بعضى را تراشيده بعضى را بگذارند مذموم است و زلف گذاردن از خصال يهوديان است و مؤمن بايد خود را شبيه به كفّار نكند كه از ايشان محسوب شود بلى سر نتراشيدن از خصال زنان است و براى ايشان ممدوح است و اينكه در اوّل اسلام سر نمىتراشيدند بسبب آن بود كه عرب غالبا بياباننشين بود و ايشان را تراشيدن سر ميسّر نبود لهذا متعارف پيش ايشان چنين شده بود و امّا بعد از شيوع اسلام سر تراشيدن سنّت شد و از سنّتهاى ملّت ابراهيم بوده كه در اين شريعت مقرّر شده است رساله دلاكيه، ص: 29و30
#استحمام
# رساله دلاکیه
#احیای کتاب های کهن
# حفظ الصحه و حمام
[ريش]و مستحبّ است تدوير ريش يعنى آن را كرد كنند و مستحبّ است تخفيف دادن ريش به اينطور كه از روى صورت خود قدرى بتراشد و از زير
ريش هم يك قدرى بتراشد و سرّش آنست كه ريش پرپشت عرق در تابستان بيشتر كند و گرد و غبار و چرك بيشتر گيرد و شپش در آن بيشتر افتد و بواسطه اوساخ عفونت كند و باعث أذيّت انسان و معاشرين و عيال شود پس هر گاه پرپشت باشد آن را سبك كند به حدّى كه خوشنما باشد و هر گاه ريش بلند باشد زياده از قبضه آن را بچيند چرا كه حضرت صادق ع فرمودند زياده از يك قبضه در آتش جهنّم است پس دست بر ريش خود كرفته آنچه از يك قبضه زياده باشد آن را بچيند و حضرت صادق ع فرمودند كه عقل شخص شناخته مىشود در درازى ريشش و نقش انگشترش و در كينهاش و سرّ آن آن است كه ريش بلند مانع است از كسب اگر شخص كاسب باشد و از جهاد اگر شخص سپاهى و مجاهد باشد و اذيّت مىكند انسان را در خواب و در حال اشتغال به اعمال و انسان با وجودى كه مىبيند كه مضرّ است به احوال او قادر است بر كوتاه كردن و نمىكند البتّه خفيف العقل است و ازين گذشته هر گاه ريش خفيف باشد و بلند بسيار زشت است و اگر پرپشت باشد
و بلند البتّه معدن چرك و كثافت و شپش و عفونت شود و اگر هر روزه انسان مشغول شستن و پاك كردن و حمّام رفتن براى اصلاح آن شود و بسيارى كارها بازمىماند بالجمله اشخاص بيكار اين كارها مىكنند و مؤمن بايد كه نوكر باشد براى خدمات مولاى خود مهيّا باشد اينطور پسنديده نيست و بنده ريش بلند شايسته نباشد پس زياده از يك قبضه روا نباشد رساله دلاكيه، ص: 31و32
#استحمام
# رساله دلاکیه
#احیای کتاب های کهن
# حفظ الصحه و حمام
[شارب]و امّا شارب بدان كه مستحبّ است چيدن شارب و شارب بلند خوابگاه شيطان است و بجز احمق كسى شارب خود را بلند نمىكند با وجودى كه در سنّت از آن نهى شده است و در هنگام غذا خوردن داخل غذا مىشود و آلوده و كثيف مىشود و زير دندان مىرود و باعث تهوّع انسان مىشود و داخل آب مىشود در آب خوردن و آلوده مىشود و نهايت قباحت را بهم مىرساند در وقت بينى پاك كردن و در سرما كه حرارت نفس به آنها مىرسد و عرق مىشود و يخ مىبندد و چرك مىگيرد به اين واسطه و عفونت مىكند نزديك بينى انسان و هم خوراك انسان متأذّى مىشود و عيال و همخوابه انسان متأذّى
مىگردد و صورت انسان را مهيب مىكند و از اينها گذشته سيرت فسقه و صوفيّه خبيثه است پس مخالف صورت انبيا و مرسلين و موافق صورت اعداء دين است و در مذمّت آن همين كفايت مىكند و تعليم دادن كه بر لب بخوابد و رو بدو طرف صورت باشد فايده نمىدهد و مأواى شيطان و مخالف بندگان رحمان باز هست و آن حيله نفس است كه مىخواهد دست از خصلت اعدا برندارد و حدّ گرفتن آن آن است كه از روى سرخى لب آن را بچيند تا بسفيدى دور لب برسد و در حديثى است كه گرفتن شارب نشده است يعنى دفع جنون و مرض كند و امّا جماعتى از فقها كه فتوا دادهاند بلكه شارب يعنى سبيل را بكلى بايد تراشيد كه هيچ نباشد اشتباه كردهاند و بسيار صورت را قبيح مىكند و معنى احاديث را نفهميدهاند و حضرت رسول ص ع فرمودند شوارب را مبالغه كنيد در گرفتن و ريش را ترك كنيد و شبيه به يهود نشويد و در حديثى شبيه به مجوس نشويد و باز حضرت رسول اللّه ص ع فرمودند كه مجوس ريش خود را چيدند و شارب خود را بسيار كردند و بدرستى
كه ما شارب را مىچينيم و اين است فطرت و بدان كه ده چيز است از ملّه ابراهيم ع كه در شريعت پيغمبر ما ص ع برقرار مانده و نسخ نشده است پنج از آن در سر است و پنج از آن در بدن امّا پنج از آن كه در سر است گرفتن شارب و گذاردن ريش و برطرف كردن موى سر و مسواك و خلال و اما آن پنج كه در بدن است تراشيدن مو از بدن و ختنه و ناخن گرفتن و غسل از جنابت و با آب طهارت كردن بالجمله حرام است تراشيدن موى ريش خود را شبيه به زنان كردن و معلوم است كه شيوه يهود و مجوس تراشيدن ريش بوده و در اين زمانها كه سيرت فرنگيان و اتباع ايشان است پس مؤمن نبايد كه خود را شبيه به يهود و نصارى و مجوس كند و از شباهت پيغمبران خود را بيرون برد بلكه مُحسّنات براى تراشيدن موى ريش ذكر كند و قُبحها از براى گذاردن ريش انبات كند و اگر بفهمند اين عمل كفر است چرا كه انبات قبح بر عمل رسول خدا ص و اثبات حسن بر عمل يهود و نصارى و مجوس كرده نعوذ باللّه و اين معنى را بفهمند كفر محض است پس چون حرام است تراشيدن ريش
جايز نيست كه دلّاكان ريش مردم را به طمع پول گرفتن بتراشد و اعانت بر گناه كنند پس حرام است اين عمل بر دلّاك و بر مشترى هر دو و امّا آنچه بعضى ديگر مىكنند كه مىچينند ريش را و بقدر دم شانه از آن مىگذارند آن هم جايز نيست چرا كه امر فرمودهاند به اعفاء لحيه و معنى اعفا ترك كردن است پس چيدن به اين سر حد جايز نيست بلكه اندازه معيّن آن همان يك قبضه است كه معيّن فرموده است و تخفيف ريش را رخصت دادهاند و زياده روا نيست و خود را شبيه به كفّار نبايد كرد البتّه و امّا دانههاى موى سفيد اگر در ريش پيدا شود و كسى خواهد آن را زايل كند يا بچيند يا ببرد و اما كندن آن از بيخ مكروه است به كراهت شديدى رساله دلاكيه، ص: 33تا35
#استحمام
# رساله دلاکیه
#احیای کتاب های کهن
# حفظ الصحه و حمام
[موى بينى و زير بغل]و امّا ازاله مو از بينى آن هم مستحبّ است و در حديث است كه روى را نيكو مىكند و بدانكه كندن مو از بينى از نظافت و پاكيزهكى است و لكن در كندن احتمال اذيت به چشم هست و مواد را ميل به مقدم دماغ مىدهد و باعث كمنورى چشم مىشود پس بهتر چيدن موى بينى است و بدانكه چون موى بغل زياد شود باعث عفونت شود و شيطان در آن سكنا
كند و اوساخ در آنجا جمع شود و تراشيدن زير بغل مستحبّ است و افضل است از كندن موى بغل اگرچه كندن باعث نفى بوى بد آن مىشود و طهور است و سنّت است و ديگر افضل از تراشيدن نوره كشيدن است چنانكه حديث است كه حضرت صادق ع فرمودند كه تراشيدن زير بغل افضل است از كندن و نوره كردن افضل است از تراشيدن و در حديثى فرمودند كه كندن موى زير بغل چشم را ضعيف مىكند و در حديثى فرمودند كندن موى زير بغل شانه را ضعيف مىكند و اين مختصرى بود از آنچه تعلق به تراشيدن داشت و هرجا را كه تراشيد مستحبّ است كه بعد از آنجا را به آب مسح كند و بدانكه موى هر چند نازكتر و نرمتر و صافتر باشد بهتر تراشيده مىشود و اذيّت آن بر صاحب مو كمتر است و هرچند موى خشن و كلفتتر باشد البتّه دشوارتر تراشيده شود و اذيّتش بر صاحب مو بيشتر است پس هر گاه موى نازك باشد به اندك آبى كه آن را تر كنى كفايت مىكند و چندان مالشى نمىخواهد و هر چند موى سر كلفتتر و خشكتر و مجعّد و پيچيدهتر باشد مالش بيشتر
مىخواهد تا موى او بخيسد و فى الجمله ملايم شود و اگر بسيار خشن باشد سر را با روغنى كه حاضر باشد چرب كند مانند روغن بادام يا بنفشه يا مورد يا گل سرخ يا كنجد خالص و سر را بمالد نيكو تا موى ملايم شود آنگاه بتراشد و هر گاه روغن حاضر نباشد صابون نيز فى الجمله اثرى دارد و موى را نرم مىكند و آسان تراشيده مىشود و اگر آن هم نباشد با لعابها هم اگر تر كند و بمالد مانند لعاب خطمى رقيقى با لعاب كتيراى رقيقى آن هم باعث آسانى تراشيدن مىشود و هر چيزى كه در آن ليزى يا چربى باشد موى را نرم كند و موها را مانند جهّال اين طرف و آن طرف و بر ديوارها نزند يكى آنكه كثافت است و كثيف كردن در و ديوار از سليقه و كمال نيست دويم اگر مشترى مؤمن باشد احترامى است به آن و مؤمن سؤرش شفاست پس لنگى پيش مشترى بيندازد و موى را در آنجا جمع كند و چنانكه عرض شد آن را دفن كند كه سنّت است صاحبان نزله و زكام و ضعف دماغ را شايسته نباشد كه در بيرون حمّام سر بتراشد چرا كه اگر در سايه نشيند باعث چاهش مىشود و اگر در آفتاب نشيند
مزيد علّت پس بهتر آنكه در حمّام سر بتراشند و هركس در سر او بخارد بسيار و حرارت باشد هرچه زودتر سر بتراشد بهتر است و هر گاه بخارى در سر او نباشد اگر دورتر بتراشد به او چندان ضررى ندارد و سر تراشيدن قوّت باه را زياد كند و چشم را قوّت دهد و نور چشم را بيفزايد و آنان كه گمان مىكنند كه كاكل گذاردن به چشم نفع مىرساند اشتباه كردهاند بلكه ضرر دارد به كسانى كه صاحب نزله مىباشند و بسيار مىشوند چرا كه ابخره در سر ايشان حبس مىشود و چشم ايشان را تيره مىكند و سر تراشيدن باعث گشودن مسامات سر مىشود و ابخره بيرون مىرود و چشم روشن مىشود و خيالات صاف و نيكو مىشود و سودا كم مىشود و ذهن روشن مىشود بخصوص كه هر گاه بعد از تراشيدن سر را به سِدر يا خطمى بشويد كه چركها زايل شود و مسامات گشوده شود رساله دلاكيه، ص: 36تا38
#استحمام
# رساله دلاکیه
#احیای کتاب های کهن
# حفظ الصحه و حمام
فصل [دويّم] در كندن مو است
بدان كه منفعت كندن آن است كه دور برمىآيد زيرا كه مو از ريشه برمىآيد و مسامات گشودهتر مىشود ولى آسيب آن و زحمت آن بسيار است و كندن موى زير بغل چنانكه گذشت شانه
راست است و چشم را ضرر مىرساند خاصّه زنان را در كندن موى پيشانى كه ضرر زايد به چشم ايشان دارد و از تدابيرى كه موى سست شود و بزودى برآيد ماليدن سفيداب سربست كه هر گاه بر موى بمالند و بعد بكنند زودتر برمىآيد و سستتر مىشود و در موهاى نرم زنان را تدبيرى است كه با حنوط مىكند چنانكه متعارف است و آن بجهت زير بغل ممكن نيست ولى هر گاه دو رسد سقّز را با يك رسد موم بگذارد و نيمگرم كه هنوز نبسته باشد بر زير بغل هر گاه مويش نرم باشد يا هر موضعى كه خواهد بمالد پس بگذارد كه سرد شود آنگاه اطراف آن را از بدن جدا كرده آن را بعنف بكند جميع موهاى نرم يكدفعه كنده شود و چندان الَم نرساند و هر گاه موى كوتاه باشد و درست بدست نيايد قدرى مَوِيزَج را نرم كوبيده بسر دو انگشت بچسباند و موى زير بغل را به آن گرفته به عنف بكند كه آسانتر شود بهر حال موى را بهر نحو كه باشد بايد زايل كرد و نبايد گذارد تا دراز شود چرا كه حضرت پيغمبر ص ع فرمودند كه كسى دراز نكند موى شارب و زهار و بغل
خود را كه شيطان آنجا را آشيانه مىكند و در آنجا پنهان مىشود و كندن مو در وقت ضرورت است و تراشيدن بهتر است و از آن بهتر نوره كشيدن است رساله دلاكيه، ص: 39و40
#استحمام
# رساله دلاکیه
#احیای کتاب های کهن
# حفظ الصحه و حمام
فصل [سوّم] در نوره كشيدن است
بدان كه نوره از سنّتهاى مؤكّده است در احاديث بسيار است كه نوره طهور است و در حديثى كه نوره نشده است يعنى رفع جنون و مرض مىكند و حضرت امام موسى ع فرمودند كه موى جسد چون دراز شود قطع مىكند آب پشت را يعنى منى را و مفاصل را سست كند و مورث ضعف و سل شود و نوره آب پشت را زياد كند و بدن را قوى و پيه گردهها را زياد كند و بدن را فربه كند و حضرت صادق ع فرمودند هر كس خواهد كه نوره بكشد با انگشت خود قدرى نوره بردارد و بو كند و بر سر بينى خود گذارد و بگويد صَلَّى اللَّهُ عَلَى سُلَيْمَانَ بْنَ دَاوُدَ كَمَا أَمَرَ بِالنُّورَت و در روايتى اللَّهُمَّ ارْحَمْ سُلَيْمَانَ بْنَ دَاوُدَ كَمَا أَمَرَ بِالنُّورَت نوره او نسوزاند و هر گاه بوده كه ائمّه عليهم السّلام عورت را خود نوره ماليدند و خود را پوشانيدند و غير را امر مىفرمودهاند كه ساير بدنشان را نوره بمالد و مستحبّ است نوره بسيار
كشيدن اگرچه پس از سه روز باشد چرا كه آن طهور است و در حديثى است از حضرت صادق ع كه سنّت در نوره آن است كه هر پانزده روز نوره كشد و اگر بيست روز شود كه چيزى نداشته باشد كه نوره بخرد و بكشد قرض كند بر ذمّه خداوند يعنى خدا آن قرض را ادا مىكند و در حديثى بيست و يك روز فرمودند و در حديثى فرمودند كه هركس چهل روز نوره نكشد نه مؤمن است و نه مسلم و كرامتى براى او نيست و از حضرت رسول است ص ع كه هركس ايمان دارد بخدا و روز قيامت و تراشيدن زهار خود را پيش از چهل روز نگذارد و اگر چيزى نيابد قرض كند تاخير نيندازد و حضرت صادق ع فرمودند يك نوره كشيدن در تابستان بهتر است از دو نوره كشيدن در زمستان و مقصود آن است كه نفع نوره در تابستان بيشتر است و سبب آن ست كه بخارات بدن در تابستان بيشتر است چرا كه اخلاط بدن در تابستان آب مىشود و بخار بيشتر مىكند و آن بخارات به سر انسان مىرود و خيالات را مكدّر مىكند و چشم را كمنور مىكند و چون نوره كشد مسامات بدن گشوده
شود و بخارات بيرون آيد و خيال صاف شود و خيالات فاسد كم شود و شياطين ازو دور شوند و مستحبّ است كه بعد از نوره كشيدن از فرق سر تا پا را حنا بمالد چرا كه حضرت پيغمبر ص ع فرمودند كه امان است براى او را جنون و جذام و برص و آكله تا نوره ديگر و در حديثى ديگر فرمودند كه فقر را مىبرد و در حديثى ديگر فرمودند كه حنا بوى بد را مىبرد و آب روى را زياد مىكند و بوى را خوش مىكند و ولد را نيكو مىكند و حضرت باقر ع فرمودند كه چون نوره به ناخن رسد تغيير مىدهد آن را حتّى آنكه شبيه بناخن مردگان شود پس باكى نيست تغيير دادن آن بحنا و بدانكه هر كس در حال نوره بنشيند خوف فتق دارد و بايد ايستاده باشد و اگر در حال نوره او را بول آيد ايستاده بول كند رخصت رسيده است كه بدن را بعد از نوره با نخاله يا با آرد كه با زيت چرب كرده باشند بمالند و بدن را اصلاح مىكند و بوى بد نوره را مىبرد و از حضرت رضا ع مرويست كه فرمودند هر گاه خواهى كه استعمال نوره كنى و به تو برسد زخمها و شقاق و سياهى پس غسل كن پيش از نوره كشيدن به آب سرد و هر كس
خواهد كه به حمّام رود براى نوره دوازده ساعت پيش از آن از جماع اجتناب كند و داخل كن در نوره قدرى صِبر و قدرى اقاقيا و قدرى از حضض از همه يا از هر يك كه ميسّر شود و اينها را داخل كن بعد از آنكه نوره را خمير كنى با آب گرمى كه در آن پخته باشى با بونج يا مرزنجوش با گل بنفشه يا از همه قدرى آنگاه با آن آب خمير كن نوره را و از آن دواها داخل كن كه سابقا گفته شد و بايد آهك شش رسد باشد و زرنيخ يك رسد و بمالد بعد از شستن نوره بر جسد چيزى كه بوى او را ببرد مانند برگ شفتالو يا عصفر يا سعد يا حنا يا گل يا از همه و هركس كه خواهد كه ايمن شود از سوختن نوره دست به آن كم زند و زير رو كم كند پس از ماليدن و پس از بردن مو بزودى آن را بشويد و بعد قدرى روغن بمالد و اگر الْعَيَاذُ بِاللَّه بسوزاند بگيرد قدرى عدس مقشّر و نرم بسايد و در گلاب و سركه آن را بمالد و بر موضع سوخته طلا كند و چيزى كه آثار نوره را مىبرد سركه تند با روغن گل است كه بر موضع مىمالد و اثر نوره تمام مىشود تمام شد معنى حديث شريف و روغن گل سرخ براى سوختن
نوره از مجرّبات است كه فى الفور رفع سوزش آن را مىكند و بدان كه روز چهارشنبه نوره كشيدن مكروه است رساله دلاكيه، ص: 41تا44
#استحمام
# رساله دلاکیه
#احیای کتاب های کهن
# حفظ الصحه و حمام
[شيوه ساختن نوره]و بدان كه هر گاه آهك ميسّر نشود زرنيخ را با خاكستر هم مىتوان تركيب كرد و ازاله مو مىكند پس خاكستر را بيخته با زرنيخ تركيب كند به قدر شش يك يا بيشتر و هر گاه خاكستر فضله گاو باشد بسيار نوره ملايمى شود و نيكو داروئى خواهد شد صفت روغنى كه چون بر بدن مالند موى را ببرد بگيرد شش صد مثقال زرنيخ خالص سائيده و يكصد پنجاه مثقال آهك آب نديده و شصت مثقال قليا همه را سائيده مخلوط كند همه را پس بگير هشتاد و يك مثقال از آن را و در شش من آب ريزد و بجوشاند تا دهيك آب بجوشد و تمام شود پس هشتاد و يك مثقال ديگر از آن را بريزد و بجوشاند تا دهيك آب برود و همچنين مكرّر هشتاد و يك مثقال مىريزد و مىجوشاند بهطورىكه مذكور شد پس امتحان كند آن آب باقى را به پر مرغى كه در آن داخل كند اگر فى الفور موى آن ريخت رسيده است ديگر نجوشاند آنگاه بقدر ربع آب روغن كنجد داخل كند و بجوشاند تا آب بسوزد و روغن بماند
برداشته در شيشه ضبط كند و وقت حاجت قدرى از آن بر موضع موى بمالد و چون موى زايل شد موضع را با صابون و آب گرم بشويد صفت روغنى ديگر كه موى را بسترد بگيرد ده جزو زرنيخ و يك جزو آهك آب نديده و يك جزو قليا همه را سائيده بريزد در آبى كه چهار انگشت بالاى آن بايستد و بگذارد يك شبانه روز در جاى گرمى پس آن را صاف كرده باز از همان اجزا بهمان وزن بريزد و باز يك شبانه روز بگذارد و صاف كند و مكرّر كند تا چون پر مرغى داخل كند فى الفور مويش بريزد آنوقت بقدر ربع آن روغن كنجد داخل كرده بجوشانند تا روغن بماند پس آن را در شيشه ضبط كرده وقت حاجت بكار برد صفت نمكى كه اين عمل كند بگيرد آب صاف قسم اوّل را به آب صاف قسم دويم پس آنكه بحدّ امتحان رسيد و آن را بجوشاند تا آنكه ببيند كه روى آن نمك پرده مىبندد آن را در جاى سردى گذارده كه نمك بندد آن نمك را خشك كرده در شيشه ضبط كند كه هوا به آن نرسد وقت حاجت قدر كمى از آن را با آب برنج مخلوط كرده يا با شيره جو بر بدن مالد و پس از ستردن مو بزودى بدن را بشويد كه آسيب نرساند
رساله دلاكيه، ص: 46
باب چهارم در كيسه كشيدن و سنكپا بكار بردن و مالش دادن
#استحمام
# رساله دلاکیه
#احیای کتاب های کهن
# حفظ الصحه و حمام
پس در اين باب سه فصل است
فصل اوّل در كيسه كشيدن
بدانكه كيسه كشيدن در حمّام بسيار نافع است و خواص دارد از آن جمله چرك را زايل مىكند و شياطين به آن واسطه از انسان دور مىشوند و مسامات بدن را باز مىكند و بخار بدن را بيرون مىكند و بدن را نرم مىكند و خيالات را كم مىنمايد و جرب و قوبا و سودا و خشكى را از بدن دور مىكند و جوششها را منع مىكند و اختلاجات و پريدن اعضا را برطرف مىكند و كسالت و تمدّد را مىبرد و بدن را سبك مىكند و خفگى قلّت را كم مىكند و كيسه سر باعث دفع بخارات سر مىشود خلاصه منافع بسيار دارد و ترك آن از حكمت نيست ولى بايد كيسه بسيار زبر و بسيار نرم نباشد كه زبرش باعث فساد جلد مىشود و جلد را مقشّر مىكند و خراش مىرساند و نرم آن ازاله چرك نمىكند و بهترين كيسهها كيسههاى پشمينه است كه خالى از مو باشد و بسيار لطيف باشد و سوراخ نشده باشد و بلند باشد كه از بند دست دلّاك بگذرد و گشادتر از دست نباشد كه اگر غير از اينها
باشد صدمه رساند الحذر الحذر از كيسه كه ببدن اصحاب سودا و خوره و كوفت و آتشك و اصحاب زخمها خورده باشد كه عمده سرايت اين ناخوشىها از اين مىشود و همچنين سرايت مىكند اين ناخوشىها بواسطه لنگهاى حمّام را بستن و بر روى لنگهاى حمّام نشستن و بر زمين حمّام نشستن پيش از آنكه آن مكان را پاكيزه بشويد پس حذر كنند از كيسههاى عام دلّاكان و لنگهاى عام حمّام و نشستن بر سنگهاى حمّام پيش از شستن و از نزديك نشستن اصحاب عاهات و امراض مسريه كه سرايت مىكند البتّه اين اسباب از اسباب تقدير الهى است و مرض بىتقدير الهى سرايت نمىكند و اينها اسباب سرايت است و لنگ و كيسه بر روى خود نكشند كه آب روى را مىبرد بلكه روى را اگر خواهد با دست و صابون پاك كند و بهتر در ترتيب كيسه آن است كه اوّل سر را كيسه كند چرا كه در حمّام بخار از بدن بسيار بالا مىرود و در سر بخار مىپيچد پس سر را كيسه كند كه سوراخهاى پوست سر گشاده شود و بخار سر بيرون رود بعد از آن بهتر آن است كه سينه را
كيسه كند كه بخارات به قلب نرسد و بخارات اطراف قلب بيرون رود خفگى براى قلب حاصل نشود و بعد از آن دستها را و بعد از آن پشت را و بعد از آن پاها را زيرا كه در حمّام اخلاط بدن همه آب مىشود و حل مىگردد و بخار مىكند و در بدن بخار مىپيچد و به سر بالا مىرود و به قلب مىرود و از اين جهت بسيار در حمّام ماندن باعث وحشت و خفگى دل مىشود پس اول سر و بعد سينه و بعد دستها و بعد پشت و بعد پاها را كيسه كند و كيسه كردن پيش از خيسيدن بدن باعث صدمه جلد بدن مىشود و البتّه آسيب مىرساند پس قدرى بايد نشست تا عرق كند يا در آب زياد بماند تا بدن او ملايم شود و چرك او بخيسد آنگاه كيسه كند كه آسيبش كمتر است و كيسه جلد را متقشّر نمىكند و پوست بدن را نمىبرد و كيسه پشت پا و دست اطفال و اشخاص با رطوبت را پيش از جنبيدن كشد بهتر است و آسيبش كمتر است و در حال كيسه كردن پاها البتّه لنگ را از زانو بالاتر نبرد و بسيار قبيح است دست را بزير لنگ
بردن بجهت كيسه رانها بلكه اگر شخص بخواهد خودش آنجا را كيسه كند و از آن قبيحتر كيسه بر عورت مردم زدن است و از آن قبيحتر تمكين مردم است از اين كار و از اينها همه قبيحتر است كه جمعى لنگهاى خود را دور كرده و عورت را مكشوف كرده كه كيسه بمالد بلكه جمعى به رو مىخوابند كه الْيَتَيْن و دُبُر ايشان را كيسه كنند و اينها از انسانيّت و عفّت نيست و آدم عاقل مرتكب اين عمل نمىشود و انسان با حيوانات بايد فرق داشته باشد بلكه اگر شخصى بخواهد عورت و رانهاى خود را كيسه خود زند و آن هم در جائى كه مردم او را نبينند مانند خلوات حمّام و گوشه كه كسى نباشد و الّا حاجت بكيسه نيست و همينكه عادت كردى بكيسه نكشيدن طبيعت خودش دفع چرك از آن موضع مىكند و حذر كند از دراز كشيدن در حمّام چو براى كيسه و غير كيسه كه بسيار بد است دراز كشيدن و پاك گرده را آب مىكند و از آن بدتر خواب كردن در حمّام است كه رطوبت بدن را زياد مىكند و سر را سنگين مىكند و باعث تهيّج و باد صورت مىشود خلاصه كيسه را نشسته بايد كشيدن به آنطور كه گفتيم و اگر كسى خواهد
كه خضاب كند كفهاى دست و پاى خود را پيش از ساير بدن كيسه كند باكى نيست و ديگر طور كشيدن كيسه بر دلّاكان پوشيده نيست و حاجت بذكر نيست و گاه باشد كه صاحبان بدنهاى نازك و اطفال را عوض كيسه صابون تنها را كف زده با ليف نازكى بر بدن مالند با آنكه با كف برگ سدر كه كوبيده و بيخته باشند بدن را بمالد يا ليفى نازك يا با لعاب خطمى يا با آرد جو يا آرد باقلا يا پوست خربوزه كوبيده و امثال اينها كه هريك ازاله چرك و تفتيح مسامات مىنمايد و كفايت از كيسه مىكند لكن كسى كه رطوبت زياد دارد صابون براى او بهتر است و برك سدر و كسى كه سوداوى و خشك بدن است لعاب خطمى بهتر است و براى معتدلين آرد جو و آرد باقلا بهتر است خلاصه به اينها هم مىتوان اكتفا كرد لكن مبالغه در ماليدن اينها بايد كرد و اگر كسى زياده چرك داشته باشد كيسه كردن و اينها را هم بكار بردن بهتر است و كسى كه بدنش بسيار چرب است صابون مناسبتر است و صابون را با آب شيرين بايد استعمال كرد چرا كه با آب شور كف نمىآورد و حل نمىشود و همچنين به آب گرم بهتر كف مىكند تا به آب
سرد و اگر صابون بد بو باشد حنا بعد از آن ماليدن بر بدن رفع بوى بدن را مىكند اگر كسى سر و ريش او بسيار چرك مىشود از حضرت باقر ع كه آب برگ مورد با سركه تند مخلوط كرده و بسيار بزند آن را و سر و ريش را به آن بشويد به شدّت پس آن را با روغن كنجد تازه چرب كند كه آن ناخوشى زايل مىشود از او و اگر كسى بدنش از كيسه كشيدن متالّم مىشود بدن را به روغنى اگر چرب كند بهتر است و الَم كيسه را رفع مىكند و اگر بدن را كيسه ببرد و سوزش در بدن پيدا كند استعمال گلاب بر آن و استعمال روغن گل سرخ بر آن نافع است و رفع آسيب آن را مىنمايد اگر بدن به كيسه نازك شود حنا بر روى آن ببندد پوست را كلفت مىكند و بر بدن در حمّام حنا ماليدن باعث كلفتى و سختى پوست مىشود از اين جهت نوره كه پوست را نازك مىكند حنا ماليدن بسيار نافع است و بهمين قدر در امر كيسه كشيدن اكتفا مىشود رساله دلاكيه، ص: 47تا50
فصل [سيّم] در مالش بدن كه باصطلاح مشت و مال مىگويند
#استحمام
# رساله دلاکیه
#احیای کتاب های کهن
# حفظ الصحه و حمام
بدانكه در مشت و مال منفعتهاى عظيم است حتّى آنكه وارد شده است كه اگر بگويند كه مالش مرده را زنده مىكند بعيد نيست و بدانكه در مالش منفعتهاى عظيم و كسالت را مىبرد و بدن را فربه مىكند و مشت و مال شديد بدن را سخت مىكند و ملايم آن بدن را نرم مىكند باعتدال بمالند بدن فربه شود و مالش بسيار بدن را لاغر مىكند و يا بارچه خشن ماليدن عضو را غليظ و قوى كند و اگر در عضوى يبس غالب شده باشد و مفصّلى خشك شده باشد به ملايمت و با روغنها انْسَب است و اگر
و اگر در شانه و اعضا وجعى باشد مالش ملايم و به دوام باعث تحليل آن ماده مىشود ولى دايم مالش بايد از جانب عضو شريفتر بسوى خسيستر باشد بجهت آنكه مواد از عضو شريف بجانب عضو خسيس رود و هرگز از عضو خسيس بسوى عضو شريف مالش ندهد پس هميشه از بالاهاى بدن دست بسوى پائين بدن بكشد و اگر مقصود چاق شدن باشد آب گرم بر بدن ريزد و به اعتدال بمالد و مالش معتدل بعد از كيسه بهتر است و مالش سخت پيش از كيسه و بهترين دستها براى مالش دست گوشتى بزرگست و بدتر از همه دست لاغر كوچك و بايد مالش بحدّ درد آوردن نرسد كه انسان كوفته و خسته شود چرا كه مقصود از مالش غالبا رفع خستگى است نه خسته شدن و فشردن اعضا نيز بىمنفعت نيست ولى حذر كند چنانچه از شير مىگريزد از مالش پسران امرد كه هلاك دين در آن است و مالش ندهد قريب به عورت را كه اين حركات لوطيان است و بجز هرزگى فايده ندارد نيكو نيست خوابيدن در حمّام به جهت مشت مال يا غيرت آن چرا كه
بگرده انسان مضرّ است و بعضى به جاى مالش به آرامى و تندى منّت مىزنند و نفع كمتر است و فشردن بهتر از آن است و بهتر از آن مالش و بايد مالش بكف دست باشد و انگشتان نه با عقب كف دست كه مُولِم است و ماليدن با ساعد دست كار الواط است و روا نيست و كسى كه تازه از بيمارى فارغ شده است مالش قوى براى آن مضرّ است و به اعتدال و مايل به ملايمت انْسَب است و همچنين اشخاص لاغر كمگوشت را بشدّت نبايست ماليد كه الَم مىرساند و صاحبان گوشت زياد را قوىتر بايد ماليد امّا بسيار و قوى باعث لاغرى و آب كردن گوشت تن و تحليل رفتن گوشت مىشود و چنان كه روا نيست كه دلّاك امرد انسان را بمالد كه دين او تباه مىشود روا نيست كه دلاك ملتحى مشترى غير ملتحى را بمالد و زياد در خدمت او مبالغه كند كه دين دلّاك تباه مىشود و بعد ازين درين امر زياده خواهم نوشت با مؤمنان از آن اجتناب كنند و همين قدر اينجا كافيست رساله دلاكيه، ص: 54و55
#استحمام
# [خضاب سر]
رساله دلاکیه
#احیای کتاب های کهن
# حفظ الصحه و حمام
بدانكه فضل(فضیلت) خضاب كردن بسيار است چنانكه از حضرت رسول (ص) مروى(روایت) است كه فرمودند «نفقه(هزینه) يك درهم در خضاب افضل(برتر) است از نفقه يك درهم فى سبيل اللّه »
بدرستى كه در خضاب چهارده فضل است باد را دور مىكند از گوشها و پرده چشم را جلا مىدهد و بينىها را نرم مىكند و بوى دهان را نيكو كند و گوشت دندان را محكم كند و دل برهم زدن را مىبرد و وسوسه شيطان را كم مىكند و ملائكه را خرسند مىكند و مؤمن را خوشحال مىكند و كافر را به غيظ(خشم) مىآورد و آن زينت است و آن بوى خوش است و به روايتى است در قبر يعنى سبب دورى عذاب است در قبر.
در حديثى ديگر فرمودند :«درهمى كه در خضاب صرف شود افضل است از هزار درهم كه انفاق شود در راه خدا »عرض مىشود علّت آن است كه چون يك درهم در خضاب خرج شود و صورت انسان جلائى و صفائى بهم رساند و موى او سياه شود ت كفّار از آن ترسان شوند تا آنكه هزار درهم اسباب سفر بخرى و بجهاد روى يا آنكه به سفر مكّه روى و منفعت آن يكدرهم خضاب به دين و مسلمين بيش از آن هزار درهم است البتّه و ثوابش بيشتر است و حضرت صادق ع فرمودند:« حذر كن از زوال خضاب كه فقر است »يعنى آن قدر خضاب نكنى
تا از اجزاى مو اثر خضاب برود و موى سفيد برويد سبب فقر است و روايت شده است كه شخصى آمد خدمت حضرت رسول ص آن حضرت موى سفيد در ريش او ديدند فرمودند نور است پس فرمودند كه هركس در اسلام پير شود موى سفيد او نور باشد روز قيامت پس آن شخص دفعه ديگر حنا بست و آمد چون حضرت ديدند فرمودند نور است و اسلام پس دفعه ديگر خضاب سياه كرد و آمد فرمودند نور است و اسلام و ايمان و سبب دوستى پيش زنان خودتان و سبب ترس در دلهاى دشمنانتان و از حضرت صادق ع پرسيدند كه خضاب سر و ريش از سنّت است فرمودند بلى عرض كردند كه حضرت امير المؤمنين ع خضاب نكرد فرمودند كه باعث آن آن بود كه رسول خدا ص به او فرمودند كه عَمَّا قَرِيبٍ ريشت به خون خضاب خواهد شد شخصى رفت خدمت امام موسى ع و آن حضرت خضاب سياه كرده بودند عرض كرد مىبينم شما خضاب سياه كردهايد فرمودند در خضاب اجر است و خضاب و خودسازى چيزيست كه خدا عفّت زنان را به آن زياد مىكند و زنانى چند عفّت را ترك كردند
بجهت آنكه شوهران ايشان براى آنها خودسازى نمىكردند عرض كرد چنين بما رسيده كه خضاب پيرى را زياد مىكند فرمودند چه چيز پيرى را زياد مىكند پيرى خودش روز بروز زياد مىشود و حضرت صادق ع فرمودند كه خضاب سياه انس است براى زنان و ترس است براى دشمن و از حضرت رسول ص مروى است كه بهترين خضابهاى شما نزد خدا بسيار سياه است و مروى ست كه شخصى آمد به خدمت رسول ص و ريش خود را زرد كرده بود حضرت فرمودند چه قدر خوبست اين بار ديگر آمد و ريش خود را به حنا قرمز كرده بود حضرت تبسّم كردند و فرمودند اين بهتر است از آن بار ديگر آمد و خضاب سياهى كرده بود حضرت خنديدند و فرمودند اين به از آن و به از آن است و حضرت موسى ابن جعفر ع خضاب قرمز كرده بودند يعنى ريش مبارك خود را بحنا خضاب فرموده بودند و قرمز بود به ايشان عرض كردند اين خضاب طايفه شما است؟ فرمودند بلى من به وسمه خضاب مىكردم دندانهايم حركت كرد و در اوّل اسلام مىآورد چنين مىكرد و حضرت امير المؤمنين ع ريش مبارك خود را زرد فرمودند خبر به پيغمبر ص رسيد فرمودند در آن
خضاب اسلام است پس قرمز فرمودند خبر به پيغمبر ص رسيد فرمودند اسلام و ايمان است پس خضاب به سياه فرمودند و خبر به پيغمبر ص رسيد فرمودند اسلام و ايمان و نور است و حضرت پيغمبر ص و سيّد شهدا و حضرت باقر ع خضاب به كتم مىفرمودند و حضرت امام زين العابدين ع به حنا و كتم خضاب مىفرمودند چنانكه ضبط كردهاند كتم وسمه است كه به اصطلاح اين زنان آن را رنگ مىگويند و آنچه از احاديث برمىآيد خضاب به وسمه براى دندان ضرر دارد و باعث حركت دندان مىشود و حضرت صادق ع علك مىخواييدند براى دفع ضرر وسمه به دندان و حضرت باقر ع فرمودند وسمه دندانهاى مرا خورد كرد و حضرت صادق ع فرمودند كه حنا آب روى را زياد مىكند و موى را سفيد مىكند و حضرت رسول ص فرمودند خضاب كنيد به حنا كه چشم را جلا مىدهد و موى را مىروياند و بوى را خوش مىكند و زوجه را آرام مىدهد و در حديثى ديگر ولد را نيكو مىكند و اين اخبار كه گذشت در خضاب محاسن بود رساله دلاكيه، ص: 56تا59
#استحمام
# رساله دلاکیه
#احیای کتاب های کهن
# حفظ الصحه و حمام
[خضاب بدن]و امّا در خضاب پا
روايت شده است كه حضرت موسى ابن جعفر ع را چون شهيد كردند در پاى مباركشان اثر حنا بود و اين دليل جواز است و از حضرت رسول ص مرويست كه هركس داخل حمّام شود و نوره كشد پس حنا بمالد از سر تا پاى خود را امان است از براى او از جنون و خوره و پيسى و آكله تا وقت نوره ديگر در خبرى است كه فقر از او دور مىشود و شخصى مىگويد كه حضرت باقر ع را ديدم كه از حمّام بيرون آمدند از سر تا پاى ايشان مثل گل سرخ بود از اثر حنا و شخصى گويد كه حضرت باقر ع را ديدم كه حنا گرفتند و بر روى ناخنهاى خود گذاردند بعد فرمودند چه مىگويى در اين كار عرض كردم چه خواهم گفت و حال آنكه شما عمل مىفرماييد و پيش ما اين كار جوانان است فرمودند كه چون نوره به ناخن رسد آن را تغيير مىدهد حتّى آنكه به ناخن مردهها شباهت به هم مىرساند پس باكى نيست اگر آنها را تغيير دهند يعنى رنگ كنند بالجمله آنچه از اخبار فهميده مىشود آن است كه سنّيان انكارِ از بستن حنا به دست داشتند
و الآن هم دارند و متعارف نيست نزد ايشان و نزد گَبْران و فرنگيان و امروز عمل شيعه بر اين است و اخبار هم مساعدت مىكند پس بلاشك خضاب دست و پا عيبى ندارد و مضايقه نيست كه حنا نبستن مكروه هم باشد و حنا بستن مستحب بجهت اخبار عامّه و خاصّه و امّا براى زنان كه مؤكّد است چنانكه حضرت صادق ع فرمودند كه سزاوار نيست براى زن كه خود را بىزينت گذارد اگر چه به قلاده باشد كه در گلوى خود كند و سزاوار نيست كه دست خود را بىخضاب گذارد اگر چه بمالد حنا را يك دفعه اگر چه پير باشد رساله دلاكيه، ص: 60و61
#استحمام
# رساله دلاکیه
#احیای کتاب های کهن
# حفظ الصحه و حمام
[شيوه ساختن خضاب]مازوى سبزى مثقال روغن كنجد شش مثقال روغن را در ظرف آهنى بجوش آورده بقدرى كه كف بردارد پس مازوها را در آن انداخته بريان كند پس فرود آورده سرد كرده مازوها و اينك سائيده با روغن مخلوط كند براده مس چهارده مثقال بسيار موم و اگر را سخت باشد بنظر بهتر مىآيد هليله سياه سى مثقال نوشادر زاج از هر يك دو درم كوفته و بيخته به آبى كه در آن شش مثقال آمله را خيسانيده باشد خمير كرده در روغن مسطور حل نموده بر روى آتش ملايم بگذارد تا منعقد شود آن را حب كند و نگاهدارد و در وقت حاجت در ظرف آهنى با آب آمله و دسته آهنى خوب حل كرده تا چون مسكه شود بر مو خضاب كند بعد موى را
با آب آمله بشويد بعد با آب سرد يا گرم و اگر يك نوبت خوب رنگ نشود مكرر عمل نمايد و چون رنگ شود بعد گاهگاه يك نوبت كافى است رساله دلاكيه، ص: 63
#استحمام
# رساله دلاکیه
#احیای کتاب های کهن
# حفظ الصحه و حمام
[شيوه ساختن خضاب]وسمه تازه بسيار رنگين را خوب ساييده از حرير بيخته ده يك آن اندر آنى كه طبرزد باشد و دهنيم زاج سياه داخل كرده با سركه خمير نموده در آفتاب بگذراند پس بقدر ربع آن خطمى وقت استعمال اضافه نمايند و به آب سرشته خضاب كنند و ساعتى در حمّام مكث كرده بشويد رساله دلاكيه، ص: 63
#استحمام
# رساله دلاکیه
#احیای کتاب های کهن
# حفظ الصحه و حمام
[شيوه ساختن خضاب]برگ حنا در ظرفى در آب خيسانيده و همچنين برگ وسمه را در ظرفى ديگر و در جاى گرم گذارد تا خوب رنگ برآورد پس صاف كرده در آب حنا باز حنا ريزد دور آب رنگرنگ و سه دفعه تجديد مىكند چنانكه گذشت پس براده آهن را در سركه ريخته در آفتاب بگذارد تا به غايت سياه گردد و مازوى سبز را هم سائيده در آب خيسانيده در آفتاب گذارد تا غليظ شود و مردارسنك و آهك بالمناصفه به هم آميخته در آب كند و در آفتاب نهد تا چنان شود كه چون پر مرغ سفيد داخل آن كند موى آن را سياه كند پس بگيرند از آب حنا و وسمه و مردارسنك از هريك
جزوى و از آب مازو و سركه مذكور از هريك ربع جزو و همه را مخلوط نموده به وزن درآورد به ازاء هر نود مثقال آن را سخت پنج مثقال زاج سياه پنج مثقال نمك طبرزد دو مثقال پوست گردوى تازه دو مثقال نرم ساييده اضافه نمايند و يك ماه در آفتاب نهند پس اگر خواهند مايع نگاه دارند و اگر خواهند بجوشانند تا غليظ شده حب كنند وقت حاجت آن را حل كرده و با پر مرغ بر موى مالند چرا كه دست را سياه كند رساله دلاكيه، ص: 64
#استحمام
# رساله دلاکیه
#احیای کتاب های کهن
# حفظ الصحه و حمام
[شيوه ساختن خضاب]آسانتر هليله خبث الحديد آمله زاج زرد مازوى سبز بالسّويه يك ماه در سركه خيسانيده پس بجوشاند تا غليظ شود حبها ساخته وقت حاجت بكار برد رساله دلاكيه، ص: 64
#استحمام
# رساله دلاکیه
#احیای کتاب های کهن
# حفظ الصحه و حمام
[شيوه ساختن خضاب]مردارسنك و آهك را با شش وزن آن آب بخيساند و سه روز در آفتاب نهد و رنگ آن را به پشم سفيد امتحان كنند اگر سياه نكند صاف كرده بقدر سدس اجزا اضافه كند و باز بگذارد تا پشم را سياه كند پس صاف كند و دو جزو حنا و يك جزو وسمه را به آن خمير كند و قدرى قرنفل اضافه نموده قرصها سازد و عند الحاجت به آن خضاب كند بالجمله از اين خضابات بسيار است و آنچه متعارف است الآن خضاب به حنا و وسمه است
پس طريق خوب آن آن است كه اوّل سر و ريش را با صابون از چرك و چربى نيك بشويد و بخشكاند پس به حنا خضاب كند چون رنگ گيرد و خشكانيده و با وسمه خمير كرده كه قدرى كف صابون در آن كرده باشد و قدرى كتيرا خضاب كند و اگر وسمه را با آب آمله خمير كنند بهتر است و چون در ساعت بماند آن را شسته باز حنا بر روى آن خضاب كند و ساعتى گذارده بشويد كه نيكو و شفّاف و سياه شود و لكن مداومت به وسمه نكند كه دندان را فاسد مىكند چنانكه براى نزلات خوبست اصلى ندارد و بهمين قدر در خضاب اكتفا مىكنيم رساله دلاكيه، ص: 65
#استحمام
# رساله دلاکیه
#احیای کتاب های کهن
# حفظ الصحه و حمام
باب ششم در خون كم كردن است در حمام
و آن پنج قسم است يكى رگ زدن و يكى حجامت كردن و يكى زلو انداختن و يكى گوش تيغ زدن و يكى خون از بينى جارى كردن پس شش فصل درين باب ذكر كنيم و اگرچه زلو انداختن و خون از بينى جارى كردن دخلى بدلّاكى ندارد امّا به مناسبت رگ زدن و حجامت نمودن ذكر آنها هم بد نيست
فصل اوّل در شروط مطلق خون گرفتن
بدان كه خون قوام بدن است
رساله دلاكيه، ص: 66
و مركّب روح است و كم كردن آن روا نيست مگر در وقت حاجت كه طبيب حاذق بگويد و رخصت دهد و شروط لازمه آن بيست و هشت شرط است اوّل آنكه خون بسيار باشد دويّم آنكه زمستان نباشد و اگر ناچار شود در آخر روز خون بگيرد و كم بگيرد و روزى باشد كه ابر و باد نباشد و اگر ممكن نشود باد جنوبى بهتر از باد شمالى باشد سيّم آنكه زن اگر باشد آبستن نباشد و اگر ناچار باشد آبستن بعد از پنج ماه خون بگيرد و حايض بشرط آنكه خون ازو كم آيد با وجودى كه در بدنش خون زياد باشد چهارم آنكه قولنج از ثقل نداشته باشد پنجم آنكه بسيار چاق نباشد ششم آنكه بسيار لاغر نباشد هفتم آنكه سير نباشد هشتم آنكه در حال امتلاى معده نباشد و اگر خواهد اماله كند يا قى نمايد پس خون بگيرد نهم آنكه تا دوازده ساعت بعد از جماع خون بگيرد دهم آنكه بعد از ماندن بسيار در حمّام نباشد يازدهم مزاجش سرد نباشد دوازدهم آنكه پس از ناخوشى و لاغرى بسيار نباشد سيزدهم آنكه
رساله دلاكيه، ص: 67
فصل بهار باشد چهاردهم ولايت بسيار گرم و بسيار سرد نباشد پانزدهم آنكه خون زياد دارد و لكن يك دفعه نمىتواند خون بسيار گيرد و او را غشى عارض مىشود و چند دفعه خون بگيرد كمكم شانزدهم آنكه مزاجش خشك نباشد هفدهم آنكه جوانان را فصد نمايد آنكه كمتر از چهارده سال دارد آن را فصد نكند و حجامت مناسب اوست و كودكان را تيغ زدن بگوش هجدهم آنكه آن روز كه خون گرفته بحمّام نرود نوزدهم آنكه بعد از خون گرفتن چيز شور نخورد كه خوف جرب در آن است بيستم آنكه آن روز حركات و اعراض نفسانى نكند بيست و يكم اگر خون غليظ و سفيد باشد اخراج نكند مگر بعد از دوا خوردن كه خون نازك و صاف شود بيست و دويّم وقتى كه در جوش و زيادتى خون كم نكند و اگر حاجت باشد كمكم بايد كم كند بيست و چهارم اگر اخلاط ديگر زياد باشد و خون كم خون كم نكند بيست و پنجم اگر خون بسيار غليظ و سياه باشد كم نكند مگر بعد از دوا خوردن بيست و ششم آنكه تشبّح نداشته يعنى بعض اعضاى او بواسطه باد يا خشكى پيها كج شده باشد
رساله دلاكيه، ص: 68
بيست و هفتم آنكه تب بلغمى و سوداوى نداشته باشد بيست هشتم معده او ضعيف نباشد كه چنين كسى شايد صفرا به معده او بريزد و براى او غشى و غشيان آورد اين بود شروط مطلق خون گرفتن اگرچه تميز بسيارى از اينها موقوف به طبيب است لكن مقصود ما نه آن است كه اين كتاب بكار همان دلّاك آيد بلكه بكار همهكس آيد و بسيارى از مردم نفهميده خون كم مىكند و ضررها مىبيند خواستيم اين شروط را بنويسيم كه اگر دست به طبيب نرسد اقلّا هر قدر ممكن باشد ازين شروط را ملاحظه كنند تا ضرر كمتر بينند وانگهى كه بطور اجمال اغلب مردم اين شروط را مىتوانند معلوم كنند پس بىنفع نخواهد بود
فصل دويّم در فصد است در حمام
و درين فصل دو مقصد است
مقصد اوّل در شروط خاصّه فصد است
و آن بيست و يك شرطست اوّل نترسد آن كس كه فصدش كردهاند كه در اعراض و خطرها خواهد افتاد دويّم آنكه كمتر از چهارده سال نداشته باشد و پير و لاغر نباشد و پس از ناخوشىهاى دراز
رساله دلاكيه، ص: 69
نباشد و سفيدپوست نباشد و زردرنگ كمخون نباشد سيّم از اهل گرمسيرات و وقت تابستان نباشد چهارم آنكه ضعيف المعده نباشد پنجم آنكه جگرش ضعيف نباشد ششم آنكه پر پيه نباشد هفتم آنكه سستگوشت نباشد هشتم آنكه تب بسيار گرم نداشته باشد و نوبه نداشته باشد نهم آنكه بعد از قى بسيار و اسهال يا عرق يا ادرار بسيار نباشد دهم آنكه بعد از حركت عنيف و زحمت و رياضت بسيار نباشد يازدهم آنكه در حال گرسنگى و تشنگى و بعد از حمّام و در حال امتلا و بعد از جماع نباشد دوازدهم آنكه بعد از بيدارى بسيار نباشد سيزدهم آنكه تخمه و هيضه نداشته باشد چهاردهم آنكه در حال قوّت حرارت در بدن نباشد پانزدهم آنكه اگر مريض است در روز بحران نباشد شانزدهم آنكه در بدن آن وجع شديد نباشد مگر وجعى كه در عضو ورموارى نباشد كه ورمش از خون باشد هفدهم آنكه بعد از فصد شش ساعت نخوابد هجدهم آنكه از حركات عنيف بعد از آن
رساله دلاكيه، ص: 70
اجتناب كند نوزدهم آنكه بعد از آن از جماع و حمّام پرهيز كند بيستم آنكه بعد از آن دواهاى مسهله و تند و تيز بسيار ترش و بسيار شيرين نخورد بيست و يكم آنكه طاعونى و زهرخورده نباشد و اگرچه بعضى ازين شروط در مطلق خون گرفتن گذشت اما در فصد مراعات اينها بخصوصه لزومى دارد و كسى كه رغاو دارد يا حايض است يا بواسير خونى دارد فصد نبايد بكند تا نبيند كه آيا آن خون كه مىآيد كفايت مىكند يا نه اگر كفايت كرد فبها و الّا فصد كند بعد از آن و كسى كه خونش غليظ باشد بعد از حمّام معتدل و راحت بدن فصد كند و خون ترياكيان سياه است انتظار قرمز شدن نكشد كه خون ايشان همه سياه است و كسى كه غالبا بجهت خون گرفتن غشى مىكند در حال فصد است ننشيند بلكه تكيه كند به يك طرف و بعد از فصد تردّدى برنخيزد بلكه بنشيند باستراحت كند و نگاه بخون نكند و به او نگويند كه خون خيلى آمد و كسى كه خون بسيار بايد بيرون كند و يك دفعه نتواند فصد را گشاد بزند و نشتر را چرب كند و چون قدرى خون آمد پارچه چربى بر روى موضع بگذارد كه سوراخ به هم نيايد و اگر خواهد
رساله دلاكيه، ص: 71
بعد از شش ساعت ديگر بگشايد باز قدرى خون گيرد و باز روى آن را بگيرد باز بعد از شش ساعت ديگر بگشايد و تا بتواند خواب نكند و كسى كه موضع فصدش ورم كند از موضعى ديگر فصد كند و اگر موضع فصد ملتحم نشود و خون مستمر آيد نصف پوست پسته را كه بىعيب شكسته باشد و اطرافش خشن نباشد بر آن موضع گذارد و ببندد و بعد از دو سه روز خوردهخورده بسته آن را سست كند تا آنكه آخر بگشايد و بگذارد تا خود پوست بيفتد و از جمله دواها يكى گردِ كُندُر است كه در كيسه كندر عطّاران جمع مىشود با اقاقيا با هم كوفته و بيخته با سفيده تخممرغ خمير كرده بر روى موضع گذارد و قدرى تار عنكبوت بر آن بچسباند و بگذارد تا ملتحم شود دوائى ديگر كل مختوم خاك كندر فضله كبوتر سائيده آميخته بپاشد و آب بسيار سرد در حوالى آن ريختن و دستمالى را با آب يخ تر كرده بر اطراف آن گذارد نافع است و وقت رگ زدن در روز سه ساعت از روز رفته خوبست و در روزهاى ماه از نصف گذشته تا آخر ماه بهتر است و در نيمه اوّل خوب نيست و اگر يازده روز گذشت تا
رساله دلاكيه، ص: 72
پانزدهم باكى ندارد و بعضى از پانزدهم تا هفدهم گفتهاند به هر حال كه از اوّل ماه خون در زيادتى است تا نيمه ماه و معلوم كه خداوند صلاح بدن را در زيادتى خون دانسته و كم كردن مناسب نيست و چون ماه از نصف بگذرد خون بناى كم شدن گذارده و صلاح در كم كردن است و جايز است كم كردن و لكن هرچه اقرب به نيمه باشد كم كردن بهتر است چرا كه در اواخر ماه خون خودش كم شده است حاجت بكم كردن نباشد پس در همان ايّام پُر نورى ماه بهتر است
استحمام
رساله دلاکیه
احیای کتاب های کهن
حفظ الصحه و حمام
مقصد دويّم در رگها و قواعد رگ زدن در حمام
بدان كه چون خواهد فصّاد رگ زند بايد در هر رگى محض كنند از شريان يعنى رگ جهنده به اين كه دست ملايم بر آن نهد و درست ملتفت شود كه زير انگشت آن مىجهد يا نه اگر مىجهد در كجاست زير رگ است تا دو طرف اگر دو طرف است از آن اجتناب كند و بر موضع رگ فصد كند و اگر در زير رگ است بسيار بايد احتياط كند و رگ را عميق نزند و نشتر را راست فرو نكند كه از آن طرف رگ بيرون رود و به شريان رسد و هميشه بايد نشتر را خوابيده بگيرد كه مبادا سر نشتر از آن طرف رگ بگذرد بلكه بطورى
رساله دلاكيه، ص: 73
باشد كه سر نشتر بهمان اندرون رگ داخل شود و بايد سر نشتر را در وسط حقيقى رگ گذارد و آنها كه رگ مىزنند و خون درنمىآيد سر نشتر را بطرف رگ مىگذارند و رگ مانند پى مىنمايد كه در وسط آن سوراخى است و خون در سوراخ آن است و خود رگ جسمانيّتى دارد مثل گوشت و پوست نى پس اگر نشتر را بوسط نى بزنى داخل سوراخ مىشود و امّا اگر در دو طرف نى بزنى به جسم نى فرو مىرود و داخل سوراخ نمىشود و اگر نتواند از كثرت چاقى وسط رگ را خوب تميز دهد نشتر را نسبت به رگ اروب نگاه دارد و فرو كند چرا كه اگر اروب زند اگرچه بكنار رگ سر نشتر باشد آخر الامر بجوف رگ خواهد رسيد و خون بيرون خواهد آمد و هميشه نشتر را خوابيده نگاه دارد و چون خواهد فصد كند سر نشتر را به پوست چربى بمالد كه نرم شود و لكن در وقت زدن نشتر چرب نباشد كه زخم دور بهم مىآيد مگر وقتى كه مىخواهد سوراخ مدّتى بماند چنانكه گذشت و محلّ فصد را قدرى آب گرم ريزد و چرب كند و بمالد تا نرم و قرمز شود و بخصوص در زمستان و اشخاص خشك بدن كه دردش كمتر شود و آن رگ را كه مىخواهد فصد كند فصد
رساله دلاكيه، ص: 74
در جائى كند كه گوشت بالاى آن كم باشد چرا كه درد آن كمتر شود زودتر ملتحم شود و از ميان رگها درد حَبْلُ الزِّراع و قيفال بيشتر است چرا كه متصّل به عضله سرمازده مىباشند و باسليق و اكحل دردشان كمتر است هر گاه بالاى آنها گوشت كم باشد و سوراخ فصد هرچه تنگتر باشد بهتر است و محافظت روح بهتر مىشود و روح كمتر خارج مىشود و لكن وقتى خون غليظ باشد لابد است كه رگ را گشاد زند و رگ گشاد تنقيه بهتر مىكند اگر طاقت داشته باشد و كسى كه ضعيف البنيه باشد چون قدرى خون آمد دست بر آن گذارد و لمحه صبر كند پس دست بردارد تا قدرى خون آيد باز دست بگذارد و لمحه صبر كند تا روح قوّتى گيرد باز دست بردارد و همچنين مىكند تا به قدر حاجت خون بيايد چرا كه قوّت انسان به اين طور محفوظتر شود و غشى عارض نخواهد شد و امّا
رگهايى كه فصد كنند
بسيار است بعضى از آنها كه بزودى مىتوان شناخت آنها را ذكر مىكنيم
اوّل قيفال است
و جاى پيدائى آن در باطن مرفق است و خودش
رساله دلاكيه، ص: 75
معروفست كه در طرف بالاست و حذر كن و نشتر را بسيار فرو نكنند كه در زير آن عضل است و اگر نشتر به آن رسد درد زياد آورد آسيب مىرساند و نشتر را بطول آن رگ گيرد اگر وسط حقيقى آن معلوم باشد و الّا اروب گيرد كه به وسط آن برسد و نشتر را خوابيده نگاه دارد و بهتر آن است كه فصد اين رگ را در بالاى گودى باطن مرفق زند يعنى در پايين بازو چرا كه آن سالمتر باشد و اين رگ را چون خواهند بگشايند انتهاى بازو را تسمه بسته محكم كه رگ پر شود و بالا ايستد پس آن را بگشايند كه از راه طول رگ و اين رگ را بايد بخصوص گشادتر زد چرا كه جرمش غليظ است و تنگ زدن اين رگ باعث آن مىشود كه خون بيرون مىآيد و اگر فصّاد خطا كرد و رگى زد كه خون بيرون نيامد بزودى رگ را پيدا كرده آن را بگشايد كه ورم نكند و چنانكه عرض شد آن رگ را در بالاى گودى دست بزنند سالمتر است و بىخطر و عوام كه پايين گودى مىزنند احتمال خطر چرا كه در روى ماهيچه دست است و اگر خداى نخواسته سر نيشتر
رساله دلاكيه، ص: 76
به عضله ماهيچه رسد آسيبها رساند و در جميع رگهاى دست بايد ملاحظه اين امور را كرد و همه را در بالاى گودى دست زند و علاوه بر اين كه ضررش كمتر است و آسانتر بعد از رگ زدن هم براى بستن و براى وضو گرفتن و براى آنكه عيب نكند و ديگر باره گشوده نشود بهتر است
دويّم اكحل است
اين رگ در زير رگ قيفال افتاده در وسط گودى دست دور اين رگ نيشتر را كمتر فرو نبرد و سوراخ بدرازى رگ كند چرا كه در زير آن پى است و در دو طرف آن هم پى است و در زير آن بسا كه رگ جهنده است و خوف آن است كه اگر نيشتر زياد فرو برد و به آن رگ جهنده رسد و خطرش عظيم شود و يا به پى رسد و آسيب رساند و چون خواهد كه فصد كند دست را راست بدارد و ناخن بر روى رگ گذارد و احساس كند كه جستنى دارد يا نه اگر جستن دارد بالاتر و يا پائينتر پيدا كند كه بجهد و اگر نشود احتياط در فصد كند و نيشتر را خابيده دارد كه به آن طرف رگ نيشتر نرسد و اگر اروب رگ زند خوف آن دارد كه به پيهاى دو طرف نيشتر رسد و آسيب رساند پس بهتر همان است كه نيشتر تر وسط حقيقى
رساله دلاكيه، ص: 77
آن گذارد و نيشتر را خابيده دارد و به درازى رگ سوراخ كند و در بالاى گودى است هم رگ زند و گاه باشد كه در بعضى دستها پى نازكى بالاى رگ اكحل كشيده مىشود مانند زه كمان بايد فصّاد نهايت احتياط را كند كه نشتر به آن نرسد و اگر در موضعى نشتر به پى بخورد آسيب بسيار مىرساند و جراحتش دور به هم ملتئم مىشود
سيم باسليق است
و اين رگ پادشاه رگهاست و جاى آن در پائين ساعد است در زير اكحل كه رگ بدن به آن گويند دور زير اين رگ هم رگ جهنده باشد كه آن را شريان گويند يا در يك پهلوى آن يا در دو پهلوى آن پس اوّل دست گذارده تعيين شريان بكند پيش از تسمه بستن چرا كه بعد از تسمه جهندگى شريان كم شود و معلوم نشود پس موضع شريان را معلوم كند و بر آن نقطه سياهى گذارد آنگاه تسمه بسته بعد از آن رگ زند و از شريان حذر كند و اين رگ را هم از بالاى گودى دست بشكافد بهتر است و بايد از طول بشكافد كه زود جراحتش بهتر مىشود و ملتئم مىگردد و بدان كه در وقت بستن دست بعد از فصد گاهى دست و رگ ورم كند پس اگر ورم كرد تسمه را بگشايد و دست را بمالد تا ورم آرام گيرد باز
رساله دلاكيه، ص: 78
ببندد و باز اگر ورم كرد باز بگشايد و دست را بمالد و همچنين مىكند تا ورم نكند و همچنين كند اگر دست سرخ و كبود شود و اگر ورم آرام نگيرد لابد فصد رگ ابطى نمايد و خواهد آمد و اگر نشتر نعوذ باللّه به شريان رسد بزودى بگشايد و بخشكد بندها كه آن را سد كند و علامت آنكه نيشتر به شريان خورده آن است كه خون نازك و كمرنگ آيد و جهنده باشد و نبض انسان ميل به ضعف كند
چهارم حبل الذِّراع است
و اين رگ در شكم باز و پيداست و به بالاى بازو مىرود پس بطرف پشت مازو رود و فصد اين رگ كم اتّفاق مىافتد چرا كه براى ناخوشىهاى سر قيفال را گشانيد و براى ناخوشىهاى تنوره بدن باسليق را براى همه بدن رگ بدن را كه اكحل باشد پس حبل الذّراع چندان ضرور نشود
پنجم ابطى است
اين رگ شعبه از باسليق است از اين جهت آن را باسليق ابطى نامند بر جانب بيرون مرفق محاذى زير بغل مىرود و قاعده فصد اين رگ چنان است كه آن را بسيار بمالند و آب گرم بر آن بسيار بزنند و بعد از آن با تسمه بلندى آن را ببندد و دست عليل را راست بگيرد به جانب بالاى سرش
رساله دلاكيه، ص: 79
كه زير بغل صاف شود آنگاه آن رگ به دو ناخن گرفته يا انگشتى بر روى آن گذاشته كه حركت نكند و آن رگ را فصد كند از هر جا كه گوشت بر آن كمتر باشد
ششم اسيلم است
و آن رگيست در ميان انگشت كوچك دست و انگشت پس از آن و آن را اروب مىتوان زد چرا كه شريانى آنجا نيست و طولانى بهتر است اين شش رگ در دست است كه پيداست و گاهگاه مىزنند و بدان كه اگر رگى مخصوص را بايستى فصد كرد و به خطا رگى ديگر را فصد كردند آن را بايد بست به ملايمت و بگذارند تا آن ملتئم شود و بعد از چند روز از رگ مطلوب فصد كنند لكن بالاتر از برابر آنجا كه به خطا فصد كرده بود و در اشخاص لاغر تسمه را محكم نبندد كه باعث آن مىشود كه خون به آن رگ نيايد و رگ باريك و پنهان شود و بعد از فصد تسمه را اندك سست كند كه خون به آسانى جارى شود و امّا كسى كه چاق و فربه باشد محكم بستن باعث پرى رگ مىشود و باعث آن مىشود كه رگ پيدا شود و باعث آن هم مىشود كه دست بىحس شود و درد نيشتر به او نرسد و چرب كردن نيشتر اگر چه باعث آن باشد كه دردش كمتر شود امّا
رساله دلاكيه، ص: 80
دورتر ملتئم شود پس بهتر آن است كه بيشتر چرب كرده بر پوستى بمالد كه نرم شود و چربى نداشته باشد و اگر رگ مطلوب ظاهر نباشد و از بستن پر نشود و ظاهر نگردد بر شعبههاى آن دست مالد تا آن رگ پر شود و ظاهر شود و اگر ظاهر نشود جرات بر فصد ننمايد و اذيّت خلق ننمايد نهايت به حجامت يا زالو اخراج خون كند و
استحمام
رساله دلاکیه
احیای کتاب های کهن
حفظ الصحه و حمام
فصد در حمام
[ابزار دست فصاد]چند چيز براى فصّادان ذكر كردهاند كه بايد حاضر داشته باشد يكى براى نيشترى كه سر آن بسيار نازك باشد و نيشترى كه پهنتر باشد براى هر موضع هريك كه لايق است به كار دارد دويّم پر مرغى بلند بايد حاضر داشته باشد كه اگر عليل دلش بهم بخورد بعد از فصد و تهوّعش بشود بزودى او را قى فرمايد تا غشّى عارض او نشود سيم خشكهبندها كه گذشت و پوست پسته و امثال آن بايد حاضر داشته باشد كه اگر خون بند نرفت به آنها معالجه كند و بند آورد و آرد كندر و پشم خرگوش براى بستن خون بسيار نافع است و از همه بهتر خرنوب ساييده است و از همه و از همه چيز بهتر مىچسبد و از آن بهتر صمغ روى خرنوب و چسبندگى
رساله دلاكيه، ص: 81
آن روى آن است كه با چاقويى تراشيده نگاه دارد و وقت حاجت بر موضع باشد و نيشتر در وقت رسيدن نيشتر به شريان حاجت به آن چيزها شود و امّا
استحمام
رساله دلاکیه
احیای کتاب های کهن
حفظ الصحه و حمام
فصد در حمام
رگهايى كه در سر مىباشد
چهارده رگ است اول رگ پيشانى در ما بين دو ابرو است و بسيار احتياط كند كه پى در آنجاست دويّم رگ كلّه سر كشيده شده دور سر سيّم رگ شقيقهها كه در آنجا است چهارم رگ گوشه چشم و اگر اين رگها پيدا نباشد بايد چيزى را بر گردن بپيچد سخت و سر را انسان فرود آورد و زور زند و حبس نفس كند تا رگها ظاهر شود و نيشتر را درين رگها بسيار فرو نكند بلكه همان پرده روى رگ را سوراخ بايد كرد و خون بسيار از اينجاها مطلوب نيست پنجم رگ پشت گوش است و آنها شرر كند يكى ظاهرتر است ششم شاهرگ گردن است كه دو رگ بزرگ است در دو طرف گردن اگر فصد طرف راست مطلوب باشد سر را به جانب چپ كج كند و اگر طرف چپ مطلوب باشد سر را به جانب راست كج كند تا رگ كشيده شود و راست بايستد و يا نيشترى كه هر دو طرف
رساله دلاكيه، ص: 82
آن تيز باشد فصد كند و هر رگى كه از جاى خود بسيار حركت مىكند نيشتر دو دم تيز مىخواهد هفتم رگ سر بينى است كه در وسط سر بينى است و نيشتر اين رگ سرش باريك و دراز بايد باشد و ديگر بستنى پيش از رگ زدن ضرور نيست و هشتم رگ پشت گوش است نزديك استخوان و جاى فصد است نزديك گودالى پى گوش است نهم چهار رگ كه دو بر لب بالا است دو بر لب پايين و چون لبها را برگردانند و گردن را بسته باشند ظاهر مىگردد و هم رگ زير زبان است در اندرون چنه نه بر خود زبان يازدهم رگى است كه زير زبان بر خود زبانست و در فصد اينها گردن را مىبندند يا بنبه يا پارچه پاكى زبان را گرفته بالا نگاه دارد تا رگها خوب ظاهر شود و به درازى رگ فصد كند دوازدهم رگ عنفقه كه اين به اصطلاح بچهريش باشد كه در گودى بالاى چنه رسته است در آنجا رگى است كه گاه فصد مىشود سيزدهم رگ گودالى گردن است آنجا كه شتر را نهر مىكنند چهاردهم دو رگ است در اندرون سوراخهاى بينى و فصدش چنان كند كه عليل رو
رساله دلاكيه، ص: 83
به آفتاب بايستد و سر خود را بالا گيرد كه سوراخ بينى او روشن شود و حبس نَفَس كند تا صورتش سرخ شود و آن دو رگ آشكارا شود آنگاه فصّاد آن را فصد كند با نيشترى كه سرش كج باشد كه مخصوص ساخته باشند و امّا
استحمام
رساله دلاکیه
احیای کتاب های کهن
حفظ الصحه و حمام
فصد در حمام
رگهاى شكم
دو رگ از آن فصد شود يكى آنكه بر روى جگر در پهلوى راست است و يكى آن كه بر روى طحال بر پهلوى چپ است و امّا
استحمام
رساله دلاکیه
احیای کتاب های کهن
حفظ الصحه و حمام
فصد در حمام
رگهاى پا
چهار رگ است
اوّل: صَافِن
و آن رگى است بر ساق پا از طرف پاى ديگر و رگ بزرگى است و در نزد قوزك پا پيدا است و قاعده فصد آن آن است كه پاى را با پارچه طولايى از نزد آن تا پايين ببندد و قدرى راه رود و كف پاى را بر روى مثل دسته هاون چيزى بگذارد و بر آن بايستد تا رگ خوب ظاهر شود و اين وقتى ضرور است كه ظاهر نباشد و الّا حاجت نيست و در حين فصد عليل ايستاده بود و اين رگ در بعضى مردم راست آمده و شعبه ندارد و در بعضى مردم نزديك قوزك پا دو شعبه شده بايد تنه آن را از شاخه تميز دهد و شاخه را فصد نكند و همان تنه را فصد كند
دويّم: رگ پشت پاشنه
كه در نزد
رساله دلاكيه، ص: 84
پى كلفت بالاى پاشنه است
سيّم عرق النّساء
و آن رگى است كه از طرف بيرون پاست و علامتش آن است كه مانند كرم پيچپيچ است و در بعضى گرهگره باشد و حركت آن به اطراف شده است طريقت فصدش آن كه پارچه طولايى از بالاى قوزك پاشنه تا بالا به هر جا برسد عليل مكرّر بنشيند و برخيزد و اگر قبل از فصد به حمّام رفته باشد بهتر است و پاى را بر خشتى گذارد و تكيه بر آن كند و از نزد قوزك پا آن را فصد كند و اگر آنجا ظاهر نشود شعبه از آن در ميان انگشت كوچك پا و انگشت پس از آن مىباشد آن را فصد كند و اين رگ را به درازى بشكافد و احتياط كند كه به پىها كه در آنجا است نخورد
چهارم مابض است
كه در گودى شكم زانو مىباشد بايد ساق و ران را در فصد آن ببندد و چند قدم راه رود و چند مرتبه بنشيند و برخيزد تا خوب ظاهر شود آنگاه آن را از طول بكشاند كه آنجايى مىباشد از دو طرف و احتياط بايد كرد و بعضى بالاى زانو را به چهار انگشت بندند بقوّت و عليل به پشت بخوابد
رساله دلاكيه، ص: 85
و پاى او را بلند كنند و رگ او را بگشايند اين بود مجملى از مفصّل در خصوص شروط فصد و شناختن رگها امّا بايد دلّاك جرأت بر فصد مسلمانان نكند تا طبيب حاذق حكم نكند به فصد و تعين رگ نمايد و مقدار خون را بيان كند و به طمع صد دينار عبث عبث رگ كسى را نگشايد
ا
فصل سيّم در حجامتست در حمام
و ابتدا مىكنم به ذكر احاديثى چند به جهت تبرّك از حضرت صادق ع مروى است كه هر كس حجامت كند در روز پنجشنبه آخر ماه درد از تن او بيرون رود و فرمودند كه درد روز پنجشنبه جمع مىشود در موضع حجامت و همين كه روا نشد متفرّق مىشود پس حجامت كن پيش از زوال و فرمودند حجامت روز يكشنبه شفايى است از هر دوايى از حضرت رسول ص مروى است كه هر كس حجامت كند روز سهشنبه هفدهم يا نوزدهم يا بيست و يكم شفا است براى او تا يك سال و فرمودند بپرهيز از حجامت اوّل ماه تا نيمه ماه كه در هر روزى دردى و علّتى است و لكن حجامت كن از هفدهم تا آخر ماه كه در هر روز شفا و مركّب است مگر حجامت روز چهارشنبه و شنبه كه باعث پيسى مىشود و اگر اتّفاق بيفتد سه
رساله دلاكيه، ص: 86
شنبه هفدهم براى او شفاست تا يك سال و فرمودند روز دوشنبه بعد از عصر حجامت كنيد و بدان كه حجامت ضعفش از فصد كمتر است و در جاهاى بسيار بدن حجامت مىتوان كرد مانند گودالى پس سر و كلّه سر و زير چنه و ميان دو شانه و بالاى رانها و روى ساقها و گودالى پشت زانو و پشت پاها و هر جا كه در آنجا ورمى و مرضى باشد حجامت مىتوان كرد و
حجامت دو گونه است
يكى با تيغ و يكى بىتيغ
اما بىتيغ همان بادكش كردن است
و آن با دهان مىشود و با آتش هم مىشود به اينكه قدرى خمير يا گل بر روى عضو گذارد و فتيله ساخته آن را آتش زده روشن كند و بر آن خمير نهد و شاح حجامت با شيشه يا كوزه بر آن نهد آن عضو بادكش شود يا آنكه ته كوزه سر فراخى كوچك را به غايت گرم كرده و سر كوزه را بر عضو نهد و اگر بشود بر پشت آن باز آتش گذارد و اگر آسانتر خواهد مانند كوزه آب سر فراخى ساخته سر آن را بر عضو گذارد و دسته آن را بكشد تا عضو به فوت در آن داخل شود و مكرّر چنين كند و اگر مانند كوزه ساخته كه سر و ته آن هر دو گشاد و باز باشد و كمر آن بسته باشد
رساله دلاكيه، ص: 87
يك سر آن را بر عضو گذارد و از بالا آتش هم شايد خلاصه مقصود آن است كه بادكش شود بجهت ميل مادها به آنجا و
قسم دويّم حجامت با تيغ زدن است
كه پس از بادكش تيغ زند كه خون برآيد تيغ آن بايد تيز و نازك باشد و اوّل موضع را چرب كند و شاخ حجامت بگذارد و آرام آرام بمكد و خورده خورده شديدتر بمكد و تيغ نزند تا عضو خوب قرمز شود و تيغ گرد زند و دراز و اگر آلتى باشد كه فرنگيان ساختهاند كه تيغهاى بسيار دارد و يك دفعه فرود مىآيد و عضو را به عدد تيغها يك دفعه مىشكافد آن هم خوب است و چون تيغها را زد شاخ را بگذارد و خورده خورده بمكد تا خون آنچه بايد بيايد آن وقت شاخ را به آرامى برداشته بعد از آنكه سر آن را باز كرده باشد و موضع را با پارچه پاك كند باز شاخ را بگذارد و بمكد تا بقدر حاجت خون آيد بعد قدرى زردچوبه نرم ساييده بر موضع بپاشد و پارچه نرمى گرم كرده بر آن گذارد و بايد حجامت در روزى باشد كه هوا صاف باشد و ابر و باد نباشد و اگر خون بايستد و بقدر حاجت نيايد مكرّر تيغ زند و
رساله دلاكيه، ص: 88
اگر موضع ورم كند قدرى زردچوبه ساييده گرم كرده در پارچه كند و روى موضع گذارد و آن روز بايد به حمّام نرود و لكن در بيرون آب گرم بر سر و تن ريختن نافع است و لكن بعد از مدّتى و در وقت گرسنگى حجامت نكند و حجامت براى آدمى پر پيه يا كسى كه خونش بسيار رقيق است يا بسيار غليظ نيكو نباشد و پس از حمّام حجامت نكند مگر آنكه خونش غليظ باشد و چون حجامت تمام شود پارچه نرمى بر موضع نهد و غذاى شور بعد از حجامت نخورد تا سه ساعت و پيش از حجامت و بعد از آن از تخممرغ اجتناب كند كه باعث لقوه مىشود و حركت و غضب و جماع در آن روز نكند و روز حجامت از دوازدهم تا پانزدهم خوبست و چون ماه كم شود حجامت نكند و در ساعت سيّم روز حجامت نيكوست و بعد از شصت سال كه از عمر گذشت حجامت نكند و پيش از دو سال طفل را حجامت نكنند و كسى كه معده يا جگرش ضعيف است حجامت ننمايد و چون حجامت كند پس از ساعتى غذا بخورد اين هم مجملى است از امر حجامت
#استحمام
# رساله دلاکیه
#احیای کتاب های کهن
# حفظ الصحه و حمام
فصل چهارم در زلو انداختن است در حمام
بدان كه بسيار
رساله دلاكيه، ص: 89
جاهاى بدن هست كه حجامت نمىتوان كرد يا به جهت آن كه اثرش مىماند يا به جهت آن كه بادكش نمىتوان كرد پس محتاج به زلو مىشود تا آنكه انسانى طاقت تيغ ندارد احتياج به زلو مىشود و گاه باشد كه به زلو خون كم آيد همان موضع را بعد بادكش مىكنند و زالو بسيار بسيار نفع دارد و نفعش از حجامت گاه باشد كه بيشتر شود و گاه باشد كه خون بيشتر گرفته شود و بهترين زلوها زلوييست كه بسيار بزرگ و بسيار كوچك نباشد و سر آن بزرگ و رنگ آن سورمه يا سبز نباشد و از زلوى پشمدار اجتناب كند و هم چنين از زلويى كه خطهاى لاجوردى دارد باريك رنگ باشد چون مارماهى باشد چرا كه اينها سميّت دارند و اجتناب كنند از زلوى آبهاى گرم و زلوى گودالهاى آبهاى گنديده و بسيار مانده و زلوهاى سرخ نيمرنگ و جگرى و ماشىرنگ كه دو خط زرد پشت آنها است و شكم سرخ آنها بهتر است از پشت سبز و بايد آنها را پس از صيد يك روز نگاه دارد و آن را در آب شيرين اندازند هر يك آنها كه تند حركت باشد انتخاب كند پس آن را سرنگون كرده دست بر قدّ آن مالند
رساله دلاكيه، ص: 90
تا هرچه در شكم اوست بيرون آيد پس قدرى خون گوسفند پيش آن ريزند كه بخورد بعد آن را با پارچه پاك و خشك كرده در فنجانى يا نى كلفتى گذارده سر فنجان يا نى را بر عضو نهد تا خودش بگيرد و بايد پيش از چسبانيدن عضو را به آب و نمك بشويد و نيكو بمالند تا سرخ شود و اگر زلو نچسبد قدرى گل سرشوى يا لجن يا خون بر آن موضع مالند و چون از خون پر شود بگذارند كه خودش بيفتد و اگر بخواهد كه پيش از پر شدن بيفتد قدرى نمك يا خاكستر يا بوره يا خاكستر كتان يا خاكستر ابر يا خاكستر پشم بر آن پاشند كه زود جدا شود و چون بيفتد با شاخ آن موضع را بمكند يا بگذارند كه هر چه خون مىآيد بيايد و آن را حبس نكنند كه باعث ورم و خارش شود و اگر خون زياد آيد خشك داروها بپاشند يا مازوى سوخته سوده يا آهك يا خاكستر يا زرچوبه يا تار عنكبوت و امثال اينها بر آن پاشند و گذارند و آب به آن موضع نبايد رساند كه باعث ورم و قرحه شود و پيش از دو سال به اطفال زلو نيندازند و بعد از شصت سال و ساير شروط حجامت را بايد مراعات كند
رساله دلاكيه، ص: 91
فصل پنجم در تيغ زدن گوش
اين مناسب اطفال است پيش از ده سال و طريق آن آن است كه پارچه بر كردن او بندند و بپيچانند قدرى تا روى او سرخ شود و گوشهايش سرخ شود سر او را سرازير گيرند و گوشهاى او را بمالند تا خوب سرخ شود و انگشتان قدرى چرب باشد و سر تيغ را نيز قدرى چرب كند و بر پوستى بمالد كه خوب نرم شود و هر گوشى را چهار تيغ يا شش مىتوان زد و بايد پوست پر كه گوش را بدست بالا كشد و تيغ زند كه غضروف را صدمه نرسد و غضروف استخوان نرم اندرون برگه گوش است و هر تيغى از تيغ ديگر به قدر پهناى يك گندم دور باشد و در نيمه پايين برگه گوش تيغ زند كه گوشت بيشتر دارد و اگر بقدر كفايت خون نيايد باز بخراشاند پس پارچه را از گردنش باز كرده قدرى پنبه بر آنها چسباند و روى او را با آب سرد بشويد
فصل ششم در خون از دماغ جارى كردن
اگر فصد آن دو رگ كه در اندرون بينى است ممكن نباشد بگيرد آن علفى را كه پلم مىگويند و آن علفى است كه بر لب جوىها و جاهاى نمناك مىرويد ساقى باريك دارد و بر سر
رساله دلاكيه، ص: 92
شاخ سه يا چهار يا پنج شاخهاى باريك خشن دارد و در اغلب جاهاست و اطفال به آن بازى مىكنند آن را گرفته شاخهاى سر آن را جمع كرده وسط آن ها را بگيرد با يكدست و سر آنها را داخل بينى كند و داخل كند هر قدر كه مىشود پس كسى ديگر دست زير دست عليل زند به قوّت هر قدر ممكن است آن شاخها داخل دماغ شود خون بسيار آيد و تدبيرى نيكو است و در اين مقامات علوم بسيار است و متعلّقات بسيار دارد و در ساير كتابها نوشتهام و لكن چون مقصود براى دلّاكان است زياده حاجت نباشد بس بهمين قدر در اخراج خون كفايت مىكنيم ان شاء اللّه
باب هفتم در كندن دندان است
از براى آن آلاتى معيّن است و خود دلّاكان دارند براى كندن دندان و براى ريشه كشيدن و آلتى هم فرنگيان ساختهاند كه وصفش در نوشتن درست نمىآيد و نقش آن هم در كتاب مشكل است چرا كه آنها كه نسخه مىكنند درست نمىتوانند كشيد لابد حواله به خارج مىشود كه تحصيلكرده بهبينند و لكن آنچه در اينجا نوشته مىشود آن است كه به جهت سهولت جدا شدن يك شب يا زياده كتيراى سوده
رساله دلاكيه، ص: 93
بر آن باشند و مكرّر گوشت بن دندان را به روغن گل يا بادام چرب كنند و به قدر امكان با دست آن را حركتهاى مختلف دهند تا خوب خلاص شود و پيش از انداختن كلبتين به عليل بگويد كه قدرى موم بر روى آن دندان بچسباند كه اشتباها دندانى ديگر را نكند و بسيار كار به اشتباه گذشته و دندانهاى متعدّد به عبث كندهاند و سر عليل را در ميان دو پاى خود گكرفته و بكند و اگر دندان سخت باشد يا چاقوى نازكى لثه را از استخوان جدا كند و كلبتين را تا بتواند به بن دندان اندازد و اگر در عقب كلبتين حلقه باشد كه پس جفت كردن به دندان حلقه را بالا كشد كه سخت بگيرد بهتر است و دندان را بطرف داخل دهان و بيرون از راه پهنا حركتها دهد و بكند و سعى كند كه صدمه بسيار بر دندانها نزند و لب و زبان در ميان كلبتين نيفتد و كلبتين بر گوشت بن دندان واقع و به جهت افتادن دندان اطبّا دواها دارند كه حاجت بكلبتين بشود از آن جمله ذكر كردهاند كه هرگاه زنجبيل را يك ماه در سركه خيسانيده باشند كه نرم شده باشد مثل خمير بر دندان گذارند بىآزار جدا شود
رساله دلاكيه، ص: 94
و بايد حاضر ساخته داشته باشد و اگر آن ممكن نشود گرفته آن را در سركه چند روزى بخيسانند تا چون خمير شود ظاهرا همان اثر كند و همچنين اگر عاقرقرحا را در ميان گل گذارند تا بخيسد مانند خمير و بر دندان گذارند بيفتد و همچنين آب ريشه توت سياه را بگيرند باين طور كه در پاى آن گودى كنند و سر ريشه را بزنند و ظرفى زير آن گذارند كه آب از آن بچكد و بسيار جمع كنند و در آفتاب بخشكانند و نگاه دارند وقت حاجت قدرى از آن بر دندان عليل گذارند در ساعت به آسانى كشيده شود پس اگر اين ادويّه را دلّاك ساخته نگاه دارد وقت حاجت بكار مىرود و بد نيست
باب هشتم در ناخن چيدن
بدان كه آن سنّت است و از روزها روز دوشنبه و پنجشنبه و جمعه نيك است در روز يكشنبه بد است و بروايتى روز سهشنبه هم خوب نيست و بروايتى روز چهارشنبه هم خوب نيست و حضرت رسول ص فرمودند كه ناخن چيدن درد بزرگ را مىبرد و رزق را زياد مىكند و حضرت
رساله دلاكيه، ص: 95
باقر ع فرمودند كه زير ناخن جايگاه شيطان است و فراموشى مىآورد ناخن گذاردن و در روايتى رخصت است كه هر روز كه خواهى ناخن بگير و ظاهرا مطلب آن باشد كه اگر بلند شده هر وقت باشد بگير چنانكه فرمودند بچين آن را هر وقت بلند شد و هر گاه بسيار بلند نباشد در روزهاى مخصوص گرفتن بهتر است و در حديثى است كه مردان ناخن را از بيخ بگيرند و زنان پر از بيخ نگيرند و در حديثى است كه ناخن به دندان چيدن و موى ريش خائيدن از وسواس است و در حديثى است كه ابتدا از ناخن كوچك دست چپ بكند و ختم به ناخن كوچك دست راست نمايد و در حديثى اين در روز جمعه وارد شده است و در روايتى است كه روز پنجشنبه هر كس ناخن گيرد و يك ناخن را براى جمعه گذارد فقر از او برود و در پنجشنبه ناخن چيدن براى درد چشم خوب است و به روايتى روز شنبه باعث آكله در ناخن شود و روز يكشنبه بركت مىرود و روز دوشنبه حافظ و قارى شود و روز سهشنبه خوف هلاكت در آن است و روز چهارشنبه بدخُلق شود و
رساله دلاكيه، ص: 96
روز پنجشنبه درد از بدن او برود و روز جمعه عمر و مال او زياد شود و در وقت ناخن چيدن و شارب گرفتن بگويد بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ وَ عَلَى سُنَّت مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ كه هر كس ناخونهاى خود را و شارب خود را هر جمعه بگيرد و اين دعا را بخواند هر خورده كه از ناخن او يا شارب او افتد ثواب آزاد كردن يك بنده در نامه اعمال او نوشته شود و بيمار نشود مگر آن بيمارى كه بايد در آن بميرد و بعضى از علما ذكر كردهاند كه مستحبّ است كه با طهارت باشد و از قول حضرت پيغمبر ص ع و آله منقول است كه ابتدا به دست راست فرمودند در ناخن چيدن و در آن دست ابتدا به انگشت مسبّحه كردند كه پس از شصت است و به ترتيب گرفتند تا انگشت كوچك بعد از آن در دست چپ از انگشت كوچك ابتدا كردند و به انگشت بزرگ ختم فرمودند پس انگشت بزرگ راست را گرفتند و به روايتى ابتدا به انگشت كوچك راست كند و ختم به انگشت كوچك چپ و چنانكه گذشت ناخنهاى چيده را دفن كند در خاك و همين مقدار هم درين باب كافى است
باب نهم در ختنه كردن است
رساله دلاكيه، ص: 97
بدان كه حضرت رضا ع فرمودند كه ختنه سنّت واجبه است براى مردان و براى زنان كرامت است و در احاديث بسيار است كه سنّت است كه ختنه روز هفتم طفل باشد و نبايد كه ترك كنند آن را خواه سرما باشد و خواه گرما و چهار چيز است كه روز هفتم بايد بكنند اوّل ختنه دويّم تراشيدن سر طفل سيّم نام گذاردن چهارم عقيقه و اگر كسى را ختنه كردند باز پوست آن روئيد دوباره مىبرند چرا كه زمين ناله مىكند به خداوند عالم از بول كسى كه اغلف باشد يعنى پوست آن موضع او بلند باشد و در وقت ختنه كردن بكويد اللَّهُمَّ هَذِهِ سُنَّتُكَ وَ سُنَّت نَبِيِّكَ ص ع و آلِهِ وَ اتِّبَاعُ مَنَالِكَ وَ لِدِينِكَ بِمَشِيَّتِكَ وَ إِرَادَتِكَ لِأَمْرٍ أَرَدْتَهُ وَ قَضَاءٍ حَتَمْتَهُ وَ أَمْرٍ أَنْفَذْتَهُ فَأَذَقْتَهُ حَرَّ الْحَدِيدِ فِي خِتَانِهِ وَ حِجَامَت لِأَمْرٍ أَنْتَ أَعْرَفُ بِهِ مِنِّي اللَّهُمَّ فَطَهِّرْهُ مِنَ الذُّنُوبِ وَ زِدْ فِي عُمْرِهِ وَ ارْفَعِ الْآفَاتِ عَنْ يَدَيْهِ وَ الْأَوْجَاعَ عَنْ جِسْمِهِ وَ زِدْهُ مِنَ الْغِنَى وَ ادْفَعْ عَنْهُ الْفَقْرَ فَإِنَّكَ تَعْلَمُ وَ لَا نَعْلَمُ و سرتراشى طفل بايد روز هفتم باشد اگر روز هفتم گذشت ديگر نمىتراشد و چون روز هفتم بتراشد همه سر را بتراشد و موافق
رساله دلاكيه، ص: 98
حديثى زلفى و كاكلى نمىگذارد يا بعضى را بتراشد و بعضى را نتراشد و همه مو را جمع كرده به وزن آن طلا يا نقره صدقه دهد و تفصيل عقيقه اگرچه دخلى بسؤال سائل ندارد امّا بمناسبت مقام نوشته مىشود حضرت صادق ع فرمودند كه هر مردى در گرو عقيقه است روز قيامت و عقيقه واجبتر از قربانى است و كسى عرض كرد به ايشان كه نمىدانم پدرم عقيقه براى من كرده يا نه او را امر فرمودند كه عقيقه كند و حال آنكه پيرمردى بود و عقيقه بايد گوسفندى يا گاوى يا شترى باشد و بهتر آن است كه اگر گوسفند باشد چپش باشد و الّا هر گوسفندى كه قربانى مىشود عقيقه هم مىشود و در كنيز و دختر عقيقه يكسان است و در روايتى براى پسر نر عقيقه كند و براى دختر ماده و اگر كسى فقير باشد بگذارد تا خدا به او وسعتى بدهد و چون بكشد عقيقه را در وقت كشتن بخواند يَا قَيُّوُم إِنِّي بَرِيءٌ مِمَّا تُشْرِكُونَ إِنِّي وَجَّهْتُ وَجْهِي لِلَّذِي فَطَرَ السَّمَوَاتِ وَ الْأَرْضَ حَنِيفاً مَسْلِماً وَ مَا أَنَا مِنَ الْمُشْرِكِينَ إِنَّ صَلَاتِي وَ نُسُكِي وَ مَحْيَايَ وَ مَمَاتِي لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ لَا شَرِيكَ لَهُ وَ بِذَلِكَ أُمِرْتُ وَ أَنَا أَوَّلُ الْمُسْلِمِينَ اللَّهُمَّ مِنْكَ وَ لَكَ بِسْمِ اللَّهِ وَ اللَّهُ أَكْبَرُ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ تَقَبَّلْ مِنْ فُلَانِ ابْنِ فُلَانٍ
رساله دلاكيه، ص: 99
و نام مولود را ببرد پس ذبح بكند و به روايتى مىگويد أَسْتَعِيذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ و ربع گوسفند را براى قابله بدهد و اگر قابله نباشد مىدهد به مادرش كه به هر كس بخواهد بدهد و اگر قابله يهودى باشد و ذبيحه مسلمان را نخورد ربع قيمت گوسفند را به او دهند و باقى را طبخ مىكنيد و در روايتى است كه استخوان آن را نشكند و در روايتى رخصت شكستن هم هست و بهتر چيزى كه عقيقه را به آن پزند آب و نمك است و ده نفر از مسلمين مىخوراند و اگر زياده بايد افضل است و پدر هم مىخورد از آن و در روايتى است كه پدر و احدى از عيال از آن نخورند و در روايتى است كه همهكس مىخورند از عقيقه مگر مادر پس چنان معلوم مىشود كه براى پدر و عيال مكروه است خوردن چرا كه صدقه است و نيك است كه به غير شيعه نخورانند و اگر مولود روز هفتم پيش از ظهر بميرد عقيقه ندارد و اگر بعد از ظهر بميرد عقيقه مىكند اين هم مجملى بود از امر عقيقه كه بمناسبت ذكر شد
باب دهم در شانه كردن و عطر بكار بردن
[شانه]بدان كه شانه كردن سنّت است و علاوه بر سنّت بودن زينت و نظافت و جمالست
رساله دلاكيه، ص: 100
و خواص دارد چنانكه حضرت صادق ع فرمودند كه شانه كردن سر وبا را مىبرد عرض كردند وبا چيست فرمودند تب و فرمودند شانه كردن ريش دندان ها را قايم مىكند و در حديثى ديگر حضرت رسول ص ع و اله فرمودند بسيار شانه كردن سر وبا را مىبرد و روزى را مىكشاند و قوّت جماع را مىافزايد و در نزد هر نماز شانه كردن مستحبّ است و حضرت صادق ع در مسجد شانه داشتند كه هر وقت از نماز فارغ مىشدند شانه مىكردند و فرمودند شانه كردن رزق را مىكشاند و موى را نيكو مىكند و حاجت را برمىآورد و آب منى را زياد مىكند و بلغم را كم مىكند و حضرت رسول ص ع و آله از زير محاسن شريف چهل دفعه شانه مىفرمودند و از روى محاسن هفت مرتبه و مىفرمود كه ذهن را زياد مىكند و بلغم را قطع مىكند و علّت آن كه از زير بيشتر مىفرمودند آن است كه به واسطه عرق و گرد و غبار زير ريش چرك بيشتر مىگيرد و روى ريش به واسطه شستن روى و وضو و دست ماليدن پاكتر مىشود و مستحبّ است كه شانه عاج باشد كه تب مىبرد و موى را مىروياند و كِرم را از دماغ دور مىكند
رساله دلاكيه، ص: 101
و صفرا را خاموش مىكند و گوشت دندان را پاك مىكند و و در حديثى فرمودند كه شانه گرد عارضين دندان ها را محكم كند و شانه كردن ريش تَب را مىبرد و شانه كردن گيسوان اضطراب سينه را مىبرد و شانه كردن ابروها امان است از خوره و شانه كردن سر بلغم را قطع مىكند و در روايتى است كه شانه ايستاده زدن باعث قرض مىشود و در روايتى مورث فقر مىشود و در روايتى مورث ضعف قلب مىشود و شانه كردن نشسته قلب را قوى مىكند و در حديثى فرمودند چون سر و ريش خود را شانه زدى شانه را بر روى سينه خود بگذران كه هم وبا را مىبرد و حضرت صادق ع فرمودند هركس ريش خود را هفتاد مرتبه شانه كند و بشمرد يكىيكى آن را شيطان چهل روز نزديك او نرود و در روايتى است كه ابتدا از زير كند و «إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ» بخواند و در روايتى چون از بالا شانه زند «وِ الْعَادِيَاتِ» بخواند و مىگويد اللَّهُمَّ سَرِّحْ عَنِّى الْهُمُومَ وَ الْغُمُومَ وَ وَحْشَت الصُّدُورِ و براى فراغ از شانه زدن ذكر كردهاند كه بگويد سُبْحَانَ
رساله دلاكيه، ص: 102
مَنْ زَيَّنَ الرِّجَالَ بِاللِّحَى وَ النِّسَاءَ بِالذَّوَائِبِ و چون گلاب استعمال كند صلوات بفرستد و چون نظر در آئينه كند دعايى كه گذشت بخواند و
[عطر]امّا عطر استعمال كردن پس بدان كه از سنّت مرسلان است و فرمودند كه سزاوار نيست كه شخص بوى خوش را هر روز بكار نبرد و بوى خوش دل را قوت مىدهد و قوّه جماع را زياد مىكند و رفع سحر و ناخوشىها را مىكند و بوى خوش بر شارب زدن از اخلاق پيغمبران است و كرامت ملائكه كاتبين است و هر كس بوى خوش بكار برد در اوّل روز عقل او برقرار باشد تا شب و حضرت پيغمبر ص ع و آله در بوى خوش بيشتر خرج مىكردند از طعام و حضرت باقر ع هفتصد درم دادند و عطرى از مشك دمان ساختند بار ديگر چهار هزار درم دادند و غاله ساختند و خوب نيست رد كردن بوى خوش اگر كسى به كسى تعارف كند و حضرت رسول و ائمّت عليهم السّلام استعمال مشك بسيار مىفرمودند و حضرت صادق ع فرمودند كه طيب مشك و عنبر و زعفران
رساله دلاكيه، ص: 103
و عود است و فرمودند سزاوار است براى مرد مسلم كه رختهاى خود را بخور دهد و حضرت امام موسى ع از حمّام بيرون آمدند و خود را بخور دادند و حضرت رضا ع فرمودند شفاى چشم قرائت حمد و معوِّذتين و آيت الكرسى است و بخور به قُسْط و مردلبان و روايتى است كه هر كس گلاب بزند در آن روز فقر به او نخواهد رسيد چون به اينجا رسيد آنچه در نظر بود كه در اين رساله نوشته شود به انجام رسيد و اگر چه سؤال از متعلّقات دلّاكى بود لكن خواستم بعضى چيزها كه مناسبتى به آن دارد و به كار مشترى و ساير مؤمنين مىآيد آنها هم در اين رساله نوشته شود لهذا بعضى مطالب ديگر هم به رشته تحرير درآمد پس بهمين جا ختم مىكنيم اين رساله را و اينجا كلام منقطع شد در روز چهارم محرّم الحرام سنه 1272 هزار و دويست و هفتاد دو هجرى تحرير پذيرفت
فى سنه 1272