رضایت از زندگی و شاخص های نامرئی

با لبان خشکيده روي زمين آفتاب خورده و شن‌هاي سوزان تَف‌افتاده. رمقي براي حرکت نمانده، يکي از سپاهيان دشمن او را مي‌بيند که لبان ترک خورده و خوني‌اش را به هم مي‌زند، نزديک مي‌شود تا بشنود… «الهي رِضاً بِرِِضِاکَ، صََبراً عَلي قَضائِک يا رََبََََّ لا الهَ سِواکَ…» خدايا! راضي به رضاي تو هستم و در برابر قضاي تو صبر مي‌کنم. در آخرين لحظات ياد پاسخي مي‌افتد که به همه دوست‌داران منتقدش داده بود: «جدم رسول الله را در خواب ديدم که به من مي‌گفت: خدا دوست دارد تو را کشته ببيند و من تسليم امر او هستم» و بعد به ملاقات خدا مي‌رود همان‌گونه که او خواسته بود.
«رضايت از زندگي» مقوله‌اي است که به تعداد انسان‌هاي روي زمين و به تعداد زندگي‌ها براي آن تعريف وجود دارد، مبحثي که وجود هر شاخصي براي آن و در واقع خط‌کش گذاستن براي اندازه‌گيري آن در يک جامعه را مردود مي‌کند. هر چند که دولت‌مردان سعي داشته‌اند با قبولاندن حداقل شاخص‌ها در اين فقره، کارنامه عملکردي خود را در اين زمينه با عدد و ارقام درخشان نشان دهند، اما در واقع هر کدام از اين شاخص‌ها موافقان و مخالفاني در ميان دانشمندان علوم اجتماعي دارد.
از طرفي برخي حکومت‌هاي ستم‌گر در طول تاريخ سعي داشته‌اند با تزريق افکار جبرگرايانه به ملت تحت سلطه خود، از پيدايش اعتراض‌هاي به حق و تلاش‌هاي سازنده براي ارتقاي کيفيت زندگي ممانعت به عمل آورده، تصميم حاکمان جابر را به جاي اراده الهي به مردم قالب کنند. بارز‌ترين اين نمونه‌ها را مي‌توان در اقدامات خلفاي سفاک اموي در جعل احاديث جبرگرايانه و يا پررنگ کردن احاديث صحيح در اين رابطه در مقابله با احاديثي که بر تفکر و تعقل و اختيار تاکيد دارند يافت. هم‌چنين حکومت پاپ‌ها در اروپاي قرون وسطي، ضمن اين‌که هيچ تلاشي براي ارتقاي رضايت مردم از زندگيشان نمي‌کرد، به صورت جبري مردم را از خدا هم دور مي‌کرد.
در مقابل حکومت اسلامي سعي مي‌کند در عين حال که مردم را به سمت بهترين زندگي در آخرت هدايت کند، کيفيت زندگي مردم در اين دنيا را نيز بهبود ببخشد تا مردم با آسودگي به عبادت بپردازند کما اين‌که مقام معظم رهبري در بيانات خود در جمع مردم ايلام فرموده‌اند: «…فرق حاکم اسلامى با حکّام ديگر در همين است: حاکم اسلامى مي‌خواهد کارى کند که مردم به بهشت برسند؛ به سعادت حقيقى و اُخروى و عقبائى برسند؛ [لذا] راه‌ها را بايد هموار کند. اين‌جا بحثِ زور و فشار و تحميل نيست؛ بحثِ کمک کردن است….. از جمله‌ چيزهايى که مردم را به بهشت نزديک مي‌کند، بهبود معيشت مردم است؛ کادَ الفَقرُ اَن يَکُونَ کُفرا. (1) جامعه‌اى که در آن فقر باشد، بيکارى باشد، مشکلات معيشتىِ غير قابل حل وجود داشته باشد، اختلاف طبقاتى باشد، تبعيض باشد، شکاف طبقاتى باشد، حالت آرامش ايمانى پيدا نمي‌کند. فقر، انسان‌ها را به فساد مي‌کشاند، به کفر مي‌کشاند؛ فقر را بايد ريشه‌کن کرد.»
شايد بهترين کاري که دين الهي براي دنياي مردم انجام دهد را افزايش رضايت از زندگي آن‌ها دانست چرا که جامعه‌اي که اخلاقيات در آن حاکم باشد، حاکم اسلامي با  مديريت و نيزکمک خود مردم، معيشت آنان را تامين کند و افراد با اعتقاد به معاد احساس پوچي نکنند، بدون شک بالا‌ترين ميزان رضايت از زندگي را دارا است.
بحارالانوار، ج‌27، ص‌247

میثاق بدیعی

منبع: مجله 42 – شماره 2 – خرداد 93

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

برای برقراری امکان تعامل با شما کاربر محترم خواهشمند است شماره همراه خود را در فیلد مربوطه وارد نمایید.شماره موبایل شما در سایت منتشر نخواهد شد.

دکمه بازگشت به بالا