فاصله میان سیاست و عدالت
اگر بخواهیم از جایگاه عدالت در اندیشههای حضرت علی(ع) سخن بگوییم، نمیتوانیم از جایگاه عدالت در اندیشه دینی سخن نگوییم. بالاخره حضرت علی(ع) فرزند مکتب اسلامی است و این مکتب به عدالت به عنوان یکی از بزرگترین ارزشهای بشری و همچنین به عنوان صفت هستی و فرد و جامعه نظر دارد. در جایی ایشان میفرمایند که «العدل وضع کل شیء موضعه» یعنی عدالت، آن است که هر چیزی در جای خودش قرار گیرد. و یا «العدل اعطاء کل ذی حق حقه» عدالت، آن است که حق هر صاحب حقی، داده شود.
این آموزه ها در تفکر دینی معنا دارد که هر کس و هر چیز باید در جای خود باشد. در این تفکر طبیعت باید در جای خود باشد همانطور که انسان باید در جای خود باشد و موجودات و جانداران دیگر هم در جایگاه خود هستند. بر طبق این رویکرد ما حق نداریم بیش از آنچه وضع شده از طبیعت و دیگر موجودات و جانداران بخواهیم.
مشخص است که هنگامی که ایشان از عدالت سخن به میان میآورند، گاهی مواقع به عدالت در هستی نظر دارند و برخی مواقع به عدالت در رفتار انسانی و گاهی مواقع به عدالت به عنوان صفت جمع. با این همه به جهت سرشت مخاطبان آن حضرت جایگاه عدالت فردی در گفتار ایشان بسیار فربه و وسیع است به طور مثال ایشان در جایی اشاره دارند به اینکه عدالت بر درکی ژرف نگر و دانشی محققانه، و قضاوتی نیکو، و استواری در بردباری استوار است. واضح است که این جملات شخصیت انسانی فضیلت مند را مورد توجه خود قرار میدهد. از سوی دیگر از این گزارهها گونهای کدهای اخلاقی برای اخلاق باور هم قابل استنباط است. یعنی نه تنها ما باید در مقام عمل عدالت را رعایت کنیم و حق هر کس را به او بدهیم و دزدی و ریاکاری و ستم را رها کنیم، بلکه در سطح تفکر هم باید در این زمینه پیش قدم باشیم. هنگامی که ایشان بر قضاوت نیکو یا بر درکی زیاد و یا بردباری تکیه و تأکید میکنند ما را به این نکات تذکار میدهند
در این میان گونهای عدالت حقوقی هم از مشی و مرام ایشان قابل استنباط است که هرنکتهای که در این باب در اینجا بگوییم، تکرار مکررات گفتهایم. ایشان به جد دغدغه آن را داشتند که هرکس که در جامعه زندگی میکند، از حمایت حقوقی و شرعی برخوردار باشد، حتی اگر چنین فردی مسلمان نباشد. امام مروج گونهای عدالت سیاسی فضیلت محور هستند. در بیان امام علی(ع)، هیچ فاصلهای بین سیاست و عدالت نیست. ایشان فقط سیاستی را مفید و حقیقی می دانند که این سیاست بر اساس و مبنای عدالت استوار باشد
به طور مثال میگویند «خیر السیاسات العدل» برترین سیاستها، عدالت است. «العدل خیر الحکم» عدالت، برترین قضاوت است. «العدل حیات الاحکام» عدالت، روح و حیات احکام است. «جمال السیاسه العدل فی الامره و العفو مع القدره.” زیبایی سیاست، عدالت در حکومت و بخشش در موضع قدرت است
«ملاک السیاسه العدل» ملاک و محک سیاست، عدالت است. به همین جهت است که برخی از پژوهشگران معتقدند: کلید شخصیت حضرت علی عدالت و شجاعت است. این دو را اگر تبارشناسی کنیم به یکی میرسیم که همان عدالت باشد. زیرا حتی شجاعت ایشان هم ناشی از تأکید فراوان بر مفهوم و ارزش مهم عدالت است
پس واضح است که در این تفکر، اگر عدالت در سه سطح هستی و فردی و جمعی رعایت شود، ما هم در عرصه اقتصادی دارای عدالت خواهیم بود و هم در عرصه سیاسی، هم در عرصه فرهنگی و هم در عرصه علمی. این نگاه به عدالت چنان که باید در مقام نظر، نظریه پردازی و واکاوی شود، باید در مقام عمل هم مورد توجه قرار گیرد. یعنی اینکه ما باید این پرسش را از خود بکنیم، چرا نتوانستهایم در مقام عمل بسیاری از این آموزههای الهی و مهم را پی گیری کنیم و چرا تا رسیدن به یک جامعه عادلانه راه و مسیری طولانی را پیش روی خود داریم
ما چندین تفکر متمایز در مورد عدالت داریم که در یکی عدالت را صفت فرد در نظر میگیرد و در دیگری عدالت را صفت رفتار و دیگری عدالت را صفت نهادهای اجتماعی. آن تفکری که عدالت را صفت فرد در نظر میگیرد، در یونان باستان وجود داشته و از آنجا به ما رسیده است.
تفکر جدید عدالت را بیشتر به عنوان صفت رفتار و جمع در نظر میگیرد. دغدغه بشر جدید این بوده است که بداند کدام عمل عادلانه است و کدام عمل از عدالت فاصله دارد. همچنین پرسش این است که نهادهای اجتماعی چگونه میتوانند با مکانیزمهایی خاص عدالت را به دست بیاورند. عدالت اقتصادی چگونه تأمین میشود و ما چگونه میتوانیم به عدالت سیاسی و عدالت فکری و فرهنگی برسیم. اینها دغدغههایی هستند که به طور مثال ما در کدام نظریه معروف رالز نظریهای در باب عدالت هم ملاحظه میکنیم.
گفتیم میتوان در تفکر دینی عدالت را هم صفت فرد در نظر گرفت و هم صفت رفتار و هم صفت جمع. علاوه بر این طبق آموزههای دینی جهان و هستی در ذات خود عادلانه هستند. به تعبیر دیگر در این تفکر جهان و هستی نسبت به خوب و بد بی تفاوت نیست، چنان که نسبت به تک تک رفتارها و افکار و منشهای دیگر واکنشی را از خود نشان میدهد. حضرت علی(ع) فرزند چنین تفکر و مکتبی است. دیدیم که کلید شخصیت وی مفهوم عدالت است که با آن دیگر ارزشهایی را که وی واجد آن بوده چون حکمت و شجاعت را هم میتوان تبیین کرد. طبق این رویکرد، عدالت یک ارزش نیست، بلکه مجموعه همه ارزشهاست. همه ارزشها با آن تعریف میشوند و جزو آن قرار میگیرند. بدین جهت این مقال در جواب به برخی از پژوهشگران که کلید شخصیت حضرت علی(ع) را شجاعت دانستهاند، بر ارزش مهم معنوی و دینی عدالت تأکید و تکیه میکند. با این ارزش است که میتوان حضرت علی(ع) را شناخت و کل مکتبش را فهم کرد.
یاسین عطایی