مجموعه حکایات برگرفته از بخش های کتاب حکایات اهل نظر نوشته دکتر اسماعیل ناظم- قسمت دوم

حمله خارپشت

از جراح بیشتر در هنگام بروز حوادثی مانند افتادن از پشت بام یا از روی اسبیا صدمات ناشی از زد و خورد و کتک کاری، سوختگی و جراحات ناشی از مواجه شدن با حیوانات وحشی کمک خواسته می شد./

تاورنیه[1]

 

دو نفر را در اصفهان دیده بود که بر اثر حمله تشی [2]

زخمی شده بودند. او چنین می نویسد: اولی که از ناحیه ران زخمی شده بود زنده ماند، ولی دومی که سینه اش زخم برداشته بود، مرد.

او همچنین می نویسد که در هنگام برگشتن به کشور خود در کیپ تاون Cape Town  شیری را دیده که در اثر فرو رفتن خارهایی به بدنش کشته شده بود و می گوید که بدون شک این کار را تشی انجام داده بود.

جراحی در دوره صفویه

بهترین راه برای مشخص کردن حیطۀ فعالیت جراحان دورۀ صفویه شرح جراحیهای مختلف آنهاست. در اینجا، به روال کتابهای پزشکی روزگار گذشته مطالب خود را با جراحیهای سر شروع می کنیم.

عجیب ترین جراحی ای که در این زمینه شرح داده شده، برای درمان جمجمه ای تغییر شکل یافته بوده است که بهاءالدوله آن را چنین حکایت می کند:

گویند که شخصی استاد جراحی بود که استخوان تباهِ سر راببریدی و استخوان سر سگ یا پارچه کدو به جای آن وصل کردی. به جهت حمایت مغز و پوست را بر بالای آن بدوختی و مراعات کردی و بروییدی و محکم شدی و این امر از عجایب است.

در جای دیگر، بهاءالدوله از موردی یاد می کند که در آن، جراح برای جبران ضایعات وارده بر پوست سر یک انسان، از پوست سگ استفاده می کند که حالت فوق العاده جالبی می تواند باشد. وی درباره شیوه این جراحی حکایت می کند:

در هرات شخصی را سَعفه[3]

ر تمام سر پدید آمده بود، به هیچ علاج اصالح نمی یافت. استاد علاءالدین هندی جراح ساکن هری، آن شخص را داروی بیهوشی داد و تمام پوست سر او را برداشت و پوست تازه سگ به جای آن[4]

نهاد و دوخت و بست و مرهم و طِلاها بر محل وصل می نهاد و ضمادهای رویاننده می بست و غذاهای مناسب جراحت می خوراند و مدتی را آن پوست وصل یافت و برویید. از سلطان حسین بایغرا منشوری در آن باب سند است و این از عجایب است.

انواع مجازات

1-مقطوع النسل کردن[5]

ابن الاخوه فقیه می گوید:

مقطوع النسل سازیِ انسان و حیوان از نظر شریعت اسلام حرام است و وظیفه کلانتراست که برای اجرای این دستور نظارت کند.

او، بر مبنای این حرمت، اظهار می دارد که اگر حیوان یا انسانی در حین عمل فوت شود، خونبهای وی باید تمام و کمال پرداخت شود. اما، این دستور هرگز در ایران و عثمانی مورد توجه قرار نگرفت و در دربار شاهان صفوی و پادشاهای عثمانی مقطوع النسل سازی انجام می گرفت.

خواجه های دروۀ صفویه بر دو نوع بودند: سیاه و سفید، که از نظر کار و وظیفه با یکدیگر تفاوت داشتند. خواجه های سفید فقط مقطوع النسل می شدند و به زنان حرم دسترسی نداشتند و وظیفه شان مراقبت از درهای ورودی حرمسرا و هرگز وارد حرمسرا نمی شدند. بیشتر این نگهبانان اسرای گرجی و اروپایی بودند و به دلیل صورت زیبا و وجیهی که داشتند برای این کار انتخاب می شدند.

خواجه های سیاه درست عکس این بودند؛ یعنی تنها به خاطر کراهت منظر انتخاب می شدند و گران ترینشان آنهایی بودند که بینی پهن تر، شکلی ترسناک تر، دهانی گشادتر و لبانی کلفت تر و دندانهایی سیاه تر و نامنظم تر داشتند. آنها در داخل حرم به سر می بردند و با زنها در تماس دائمی بودند و برای آنکه هیچ کاری از ایشان ساخته نباشد، کلیۀ آلت تناسلی ایشان قطع می گردید. آنها پیوسته یک قطعه نی همراه خود داشتند تا بتوانند به کمک آن ادرار کنند.[6]

چگونگی عمل

حکیم محمد چگونگی خواجه کردن یک پسر را دقیقاً در کتاب خود شرح می دهد و می گوید:

جراح باید اندامهایی را که باید قطع شوند دردست چپ بگیرد و با چاقویی که در دست راست دارد و با یک ضربه آنها را قطع کرده و از بن جدا سازد و در این کار سرعت عمل بسیار اهمیت دارد. بلافاصله پس از قطع اندامها، دستیار جراح روی زخم خاکستر داغ بریزد و کهنه ای را روی آن بگذارد و فشار دهد تا خونِ زیادی از غلام نرود.

اگر غلام ارزشمند بود، کهنه را تا زمانی که خون کاملاً بند نمی آمد ازروی زخم برنمی داشتند و این کار گاهی اوقات سبب می شد چند نفر به نوبت کهنه را چند شبانه روز پی در پی روی زخم بگذارند تا خون به کلی بند بیاید.

حکیم محمد خودش بچه هایی را که به این صورت جراحی می کرد، پس از بند آمدن خون، 24 ساعت در حمام نگاه می داشت و پس از آن، زخم را مثل هر زخم دیگری درمان می نمود. او اضافه می کند که این کار باید در مواقعی انجام بشود که زنده ماندن کودک خواجه شده مود توجه خاص باشد.

وقتی خواجه سازی و اخته سازی رابه عنوان تنبیه به کار می بردند، فقط جای آن ارداغ می کردند و رویش خاکستر گرم می پاشیدند. در این مورد، شخص محکوم اغلب می مرد.

جالب این است که بدانیم شاه عباس کبیر عادت داشت برای تفریح و سرگرمی دست به عمل جراحی بزند. او اغلب اقدام به خواجه کردن و اخته کردنِ بچه هایِ نوکرانِ خود می کرد. نوشته اند که او در این کار تبحر پیدا کرده بود و تعداد افرادی که زیر دستش می مردند نسبتاً کم بود.

[1]  تاورینه: سیاح فرانسوی که در سال 1605 م در پاریس متولد شد. وی فرزند گاریل تاورینه جکغلرایادان بود. در اوان جوانی علاقه بسیار به سفر پیدا کرد. او هنگامی که بیش از 15 سال نداشت خانه پدر را به قصد مسافرت و گردش ترک گفت. نخست در اروپای غربی و مرکزی به سیر و سیاحت پرداخت و تا لهستان رفت و سپس به ترکیه سفر کرد و در سال 1632 به ایران آمد و پس از مراجعت به پاریس به عنوان بازرگان به هندوستان و چهار بار دیگر به آسیای مرکزی مسافرت کرد. وی از سفری که به آفریقا داشت ثروت عظیمی به دست آورد. وی به سال 1689 م هنگامی که عازم سفری به آسیا برای بازرگان بود در مسکو وفات یافت. در ساحت نامه هایش از اوضاع ممالک عثمانی و ایران و هند مطالب جالبی آمده است.

[2] تشی: خارپشت. (فرهنگ لغت معین).

[3]  سعفه: بیماری پوستی مانند کچلی، و اگزما و ریزش طبقات شاخی اپیدرمی پوست.

[4] طب در دوره صفویه، ص 205 و 206.

[5  مقطوع النسل سازی به دو صورت مختلف صورت می گرفت:  یکی اخته کردن بود که در این حالت شخص اخته شده فقط قدرت تولید مثل خود را از دست می داد و دیگر خواجه کردن بود که اندامهای تناسلی به کلی قطع می گردیدند.

[6]  طب در دوره صفویه، ص 214

گردآوری: هیات تحریریه احیای سلامت

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

برای برقراری امکان تعامل با شما کاربر محترم خواهشمند است شماره همراه خود را در فیلد مربوطه وارد نمایید.شماره موبایل شما در سایت منتشر نخواهد شد.

دکمه بازگشت به بالا