مجموعه حکایات خواندنی: درمان مرض معده
شخصی روستایی به مسهل هر ساله عادت کرده بود. در این سال مسهل عملی نکرد و طبیب مسهل دیگری به وی داد و آن نیز اثر نکرد و دو روز دیگر هر روز پانزده مثقال سنای مکی را کوفته، با شیر گاو می داد؛ اثری از اجابت نشد و شکمش از شکم مستسقی زقی[1] بزرگ تر و براق شبیه به دملی که ابتدای سر در گردنش باشد و به نفس تنگ و درد شدید و لحظه ای از درد نمی آسود و شب و روز فریاد می کرد و غش و ضعف لحظه به لحظه زیاده می شد. چون بلد دور و ادویه حاضر نبود و گمان حیات یک روز بلکه نیم روزه به آن نبود، قدری بادیان و شونیز و حلبه وسه تا چهار شحم حنظل[2] در آب جوشانید و تحقینش[3] کرد. کمتر از نیم ساعت اسهال عظیم بر آن طاری[4] شده، اخلاط[5] متعفن محترق بسیار دفع شده، شفا یافت و در همان ساعت از تشنگی و گرسنگی بی طاقت بود.
تا سه روز دیگر گفتم که طعام و شراب را از آن باز گرفتند و شیرگاو تازه می دادند و نیاز به دوای دیگر نشد. و هر گاه اخلاط از بدن به معده آید و اخراج نشود، مرض مزبور ایجاد می گردد و اگر دستور نکند البته می کشد.
[1] استسقای زقی: بیماری ای که در شکم آب زرد جمع می شود و متورم می گردد.
[2] شحم حنظل: سفیدی خربزه تلخ را می گویند.
[3] تحقین: حقنه، اماله کردن.
[4] طاری: ناگهان اتفاق افتاد، به طور ناگهانی انجام گرفتن.
[5] مواد زایدی که در فضاهای خالی بدن به وجود می آِد دو گونه هستند: خشک و تر؛ گونه تر آن باید با دارو دفع شود و در فضاهای خالی مانند معده، روده و… می باشد. اخلاط متعفن محترق: مایعی که بوی بسیار بد بدهد و خیلی داغ و گرم باشد.