میزگرد طب اسلامی – بخش سوم – بازگشت به مبانی “طب اسلامی” ضروری است
ضرورت بازگشت به مبانی و آموزههای “طب اسلامی”، چرایی شیطنت جریانی در تحریف موضع مراجع درباره طب اسلامی، تلاش برای القای ضرورت همجنسگرایی به اسم علم، لزوم استماع مطالب اساتیدی که در موضوع طب اسلامی کار کردهاند و… از جمله موضوعات نشست طب اسلامی است.
به گزارش خبرنگار اجتماعی باشگاه خبرنگاران پویا؛ مدتی است مسئله “طب اسلامی” تبدیل به عرصه کارزاری برای ابراز مخالفت یا حمایت از آن شده است و طیفهای مختلفی در گود این منازعه قابل مشاهده است.
بخشی از چهرههایی که در طیف مخالفان طب اسلامی قابل ارزیابی هستند، چهرهها و مسئولان ارشد وزارت بهداشت و ادارهکل طب ایرانی هستند که اتفاقاً طی یکی دو سال اخیر با تمام توان، منادی عدم وجود طبی بهنام طب اسلامی بودهاند و طرح آن را جریانی انحرافی در مسیر ترویج و توسعه طب سنتی و ایرانی میدانند و در این مسیر تلاش وافری را نیز برای همراه نشان دادن مراجع عظام تقلید با این تلقی خود داشتهاند.
اما سررشته جریانی از مخالفت با طب اسلامی را باید در خارج از مرزهای کشورمان جستوجو کرد و گاهی ظهور و بروز آن را در رسانههایی مانند BBC یا چهرههایی مانند عبدالکریم سروش میتوان مشاهده کرد.
در نقطه مقابل و در طیف موافقان طب اسلامی نیز حداقل دو طیف اصلی قابل رصد است؛ طیفی که چهرههای اصلی آن برخی از حوزویان قائل به طب اسلامی هستند که صرفاً با تکیه و استناد به آیات و روایات اسلامی شاید بهنوعی مروج دیدگاه اخباری در طب اسلامی هستند؛ چهرههای اصلی این طیف، چندان قائل به لزوم استفاده از مبانی طب سنتی و اصول درمانی طب نوین نیستند و منابع اسلامی موجود در حوزه طب اعم از آیات، روایات و احادیث طبی را برای ترسیم و ایجاد شاکله مکتب مستقل طبی بهنام طب اسلامی کافی میدانند.
اما در نهایت میان طیف موافقان طب اسلامی، جریانی از چهرههای برجسته حوزوی، اساتید مطرح طب سنتی و پزشکان مسلط به مبانی طب ایرانی قائل به “طب اسلامی” هستند و طب اسلامی را مجموعهای از آموزههای مرتبط با حفظ سلامت و درمان بیماریهای روان و جسم میدانند که با استنباط و تحقیق و پژوهش از منابع وحی به دست میآید.
این طیف از موافقان طب اسلامی ضمن برشمردن برخی انحرافات موجود میان منادیان حال حاضر طب اسلامی، طب اسلامی اصیل را مسیری میانبر برای جامعه گرفتار امروز و حتی مردم اقصینقاط عالم میدانند که با تکیه بر مبانی دینی و روایی، عقل و تجربیات دانش طبی نوین، میتواند نظام سلامت مستقل اسلامی را ترسیم کند که با تکامل و تکمیل خود با سرعت و قدرت، سطح سلامت عموم مردم را ارتقای چشمگیری خواهد داد.
چهرههای این طیف تأکید دارند که علت مخالفت برخی با طب اسلامی نه برخاسته از ادله عقلی و اشراف به مسئله بلکه بهواسطه برخی سوءتفاهمات و طرح مصادیق ناقصی از طب اسلامی در جامعه امروز بوده است.
جالب اینکه چهرههای اصلی این جریان اخیر موافق طب اسلامی، بهخلاف طیف مخالفان طب اسلامی، استدلالها، ادله و مستندات خود در اثبات و وجوب طب اسلامی را در قالب کتب مستقلی، تألیف، تدوین و بهچاپ رساندهاند از جمله در قالب دو مجلد “طب اسلامی در آینه وحی” و “نظام سلامت در اسلام” بهصورت مبسوط ضمن تشریح مبانی طب اسلامی به اشکالات و شبهات مخالفان طب اسلامی پاسخ دادهاند.
برای بررسی برخی ابعاد منازعه بر سر مسئله طب اسلامی و تشریح مستقیم دیدگاههای اساتید موافق طب سلامی، میزگردی با حضور استاد ساعیفرد پژوهشگر در حوزه طب اسلامی، دکتر رضا منتظر پزشک، مؤلف و پژوهشگر در حوزه طب سنتی و طب اسلامی، دکتر سید سعید اسماعیلی صابر، پزشک، PhD طب سنتی و پژوهشگر در حوزه طب سنتی و اسلامی ترتیب دادیم که بخش نخست آن با عنوان: علت مخالفت عامدانه برخی با “طب اسلامی” چیست/ ردپای “سیریل الگود” در تئوریزه کردن انکار طب اسلامی و بخش دوم با عنوان : تفاوت زاویه نگاه “طب اسلامی” با طب نوین/ لزوم در اولویت قرارگرفتن طب اسلامی منتشر شد.
در ادامه بخش سوم این میزگرد تقدیم مخاطبان ارجمند تسنیم شده است:
تسنیم: جناب آقای ساعیفرد! مطلبی عنوان کردند که در زمان قدیم بین دستورات طب سنتی و آنچه در روایات آمده شکاف و فاصله زیادی وجود نداشته؛ آیا این عدم وجود فاصله ناظر بر این نبوده که بسیاری از مبانی طب سنتی برگرفته از مبانی روایی و دینی بوده است؟ یعنی حکمای ما در حوزه طب سنتی خودشان قبل از اینکه حکیم تن باشند حکیم جان و به منابع اسلامی مسلط بودند و در شیوههای درمانی خود بهنوعی از منابع دینی و روایی هم استفاده میکردند؟
استاد ساعیفرد: طب مزاجی دارای قدمت چند هزار ساله است و بسیاری از گونههای طبی موجود در دنیا برگرفته از همین طب مزاجی یا طب تعادلی است، طبی که معتقد است عوامل متضادی در بدن وجود دارد که برای حفظ سلامتی و درمان نیازمند تعادل هستند.
چینیها و هندیها هر کدام تعریف جداگانهای از این نوع طب دارند، این طب قدمت چندهزار ساله و طبق روایات ما ریشه الهی دارد یعنی طب مزاجی که امروزه آن را بیشتر به اسم طب سنتی میشناسیم، ریشه الهی دارد.
اهلبیت(ع) نیز راجع به مطالب طبی صحبت و مبانی آن را در کلماتشان تأیید کردهاند، علما نیز پس از ائمه این طب را ادامه دادند بنابراین طب مزاجی پیش از اسلام نیز وجود داشته اما احادیث طبی، نقش هدایتگری بیبدیل را در این زمینه دارند.
طب مزاجی یا طب سنتی در زمان جالینوس، بقراط و دانشمندانی که بعد از اسلام مطرح شدند راه تکامل و پیشرفت را پیش گرفته و البته اشتباهاتی هم داشته و گاه دچار انحراف شده است کما اینکه انجیل و تورات نیز تحریف شدند و بدیهی است که کتب بقراط و جالینوس نیز میتواند دچار تحریف شده باشد.
سخنان اهلبیت(ع) ناظر به این طب است و هر فردی که طب سنتی یا مزاجی را قبول دارد، به فرمایشات ائمه نیز معتقد است.
تسنیم: آیا حضرتعالی این دیدگاه را تأیید میکنید که حتی ممکن است برخی بزرگان طب سنتی به شیوه درمانی خاصی رسیده و آن را تدوین کرده باشند اما در سیر و تطور تاریخی برخی از این سرنخهای اسلامی یا الهی بودن این آموزهها گم شده باشد؟
استاد ساعیفرد: بله؛ جالینوس تصریح میکند که طب، منشأ الهی دارد و این موضوع در کتب جالینوس آمده است؛ در کتاب “شرح ایمان” بقراط نیز مفصل بحث شده که طب، منشأ الهی دارد، این دانشمندان قبول داشتند که طب منشأ الهی دارد اما همانند یهودیت که به اصول ادیان ابراهیمی معتقدند در برخی از مباحث دینی آنها تحریفاتی صورت گرفته است.
اکنون بحث من این است که آن شکاف از چهزمانی بهوجود آمد؟ یعنی این مسیر طبی که از قدیم و از زمان انبیاء وجود داشته تا برههای از زمان دچار مشکل نشد و فقط ده تا 15 درصد اختلاف در آن بهوجود آمد به همین دلیل هیچ فردی بحث طب اسلامی و طب غیراسلامی را تا 300 سال پیش مطرح نکرده اما اکنون اختلافات زیاد شده و البته این امری طبیعی است.
حتی اکنون در بحث پزشکی (چه در مباحث درمانی و چه در مباحث علوم پایه پزشکی) آرام آرام فاصله پیدا شده، بهطور مثال برخی از فیزیولوژیستها در بحث همجنسگرایی میگویند تمایل به جنس مخالف مسئلهای غیراختیاری است یعنی از نظر فیزیولوژیکی انسانها را باید به چند بخش تقسیم کرد، عدهای همجنسگرا، عدهای دگرجنسگرا، عدهای دوجنسگرا هستند؛ این دسته از فیزیولوژیستها میگویند با بررسی فعل و انفعالات مغزی به این نتیجه میرسیم که عدهای ذاتاً همجنسگرا هستند و نمیتوان آنها را بیمار و نیازمند درمان دانست!!
بنابراین اگر در بحث پزشکی سراغ ریشهها بروید قطعاً متوجه میشوید که بخشی از پزشکی مدرن با اصول ادیان و اصول اسلامی مخالف است و امکان ندارد خداوند عدهای را از نظر مغزی و بهلحاظ تمایلات جنسی همجنسگرا قرار داده باشد و بعد دستور بدهد که این افراد باید مجازات شوند.
مروز اگر بگوییم همجنسگرایی از نظر اسلام مشکل دارد، میگویند حرف شما از نظر فیزیولوژی و ژنتیک غلط است و مدعی میشوند که بدن انسان اینگونه آفریده شده است! میگویند “چرا قصد دارید همه را مثل خودتان دگرجنسگرا قرار دهید؛ بسیاری دوجنسگرا و همجنسگرا هستند؟”!! میخواهند بهصورت بهظاهر علمی این مطالب را بهخورد ما بدهند.
پس میبینیم که شکافها در حال عمیقتر شدن است؛ حال چرا میگوییم باید به اصول طب اسلامی بازگردیم، برای اینکه مسیر اصلی و مرزها مشخص شود، انحرافی در 400-300 سال قبل شروع شده و آن زمان واضح نبوده است اما اکنون ما نتیجه آن را میبینیم.
مدتی پیش همایشی با عنوان “پزشکی شخصی” برگزار و در آن همایش عنوان شد که پزشکی را باید شخصی کنیم چون بسیاری از بیماریها درمان عمومی ندارد و درمان باید شخصی شود، یعنی در حال بازگشت به گذشته هستند، این یعنی همان حرف طب اسلامی و مزاجی که در درمان باید بیمار را دید نهفقط بیماری را.
ما میگوییم باید زودتر به اصولمان بازگردیم، امروز پزشکی مدرن، پس از 400-300 سال که با انبوهی از فرضیههای شکستخورده مواجه است، گوشههایی از این مطالب را میگوید.
اکنون موضوعاتی را مطرح کرده و برای ما خوابهایی دیدهاند یعنی قصد دارند با ظاهر علمی در آینده، همجنسگرایی را در کشورهای اسلامی رواج دهند و عنوان کنند این بحث علمی است و اسلام اشتباه کرده و با علم مخالفت میکند!
اگر به اصولمان برگردیم و آن را اصلاح کنیم بسیاری از مشکلاتمان حل میشود.
دکتر اسماعیلی: مطلبی به ذهنم رسید که بهنظرم به بحث کمک میکند، خوب است که از خود بپرسیم؛ بشر از کجا فهمید چه غذایی باید بخورد، چه غذایی نخورد، زمان مریضی چگونه خودش را درمان کند، کدام غذا برایش مفید و کدام مضر است؟
اگر عقلانی فکر کنیم به این نتیجه می رسیم که پس از خلقت آدم و حوا و آمدن آنها روی این کره خاکی، اگر بهحال خودشان رها میشدند، همان ابتدا نسل بشر منقرض میشد یعنی عقلاً آدم نمیتواند به نقطهای برسد که در صورت بروز بیماری، چگونه بدون وجود بیمارستان، درمانگاه یا هر امکاناتی درمان شود یا اینکه چه غذایی بخورند، غذایی که در دسترس آنها قرار میگرفت، سمی، خوراکی یا دارویی بود.
بنابراین انسان نیاز به اطلاعات اولیهای داشته که قرآن به این اطلاعات اولیه اشاره کرده است، خداوند در همان ابتدا حقایق مورد نیاز حضرت آدم را به او تعلیم داده، در روایات نیز تصریح به این معنا وجود دارد، انبیاء دیگر هم بعضاً به مسائلی که به آدم آموخته شد از جمله نجوم و طب، اشاره کردهاند.
بههرحال آنچه مورد نیازشان بود، داده شد و عقلاً نیز قابل قبول است.
بهطور مثال راجع به حضرت سلیمان آمده است که وقتی در محراب عبادت میایستاد، گیاهی میرویید و حضرت سلیمان با آن گیاه گفتوگو میکرد و میگفت “اسمت چیست؟ خواصت چیست؟”، و بعد آن گیاه را در مکانی میکاشتند، طبیعتاً این آموزشها از طریق انبیاء به مردم منتقل شده و مردم هم از آن استفاده کردند اما همانطور که آموزههای الهی مربوط به شریعت و دین دچار تغییر و تحریف شده بسیاری از موضوعات طبی هم میتواند در طول زمان دچار تغییر و تحریف، اضافات و کم شدنها شود.
در دوران نبی مکرم اسلام(ص) نحوه برخورد پیامبر و ائمه(ع) با موضوعات طبی را مشاهده میکنیم، در برخی موارد دیده شده که همان مطالب و مسائل طب مزاجی مانند سردی و گرمی، خشکی و تری، صفرا سودا، دم و بلغم را تأیید کردهاند.
اینها حقایقی هستند که مورد تأیید پیامبر و اهلبیت(ع) قرار گرفتهاند و مجموع آنها در طب اسلامی طبقهبندی میشود.
یعنی عقبهای از سایر انبیاء ناشی از منبع الهی وجود داشته و به پیامبر و اهلبیت رسیده که آنها بعضی موارد را تأیید کردهاند؛ موارد تأیید و تصحیح شده، طب اسلامی را شامل میشود و مطالب نفیشده توسط اهلبیت(ع) از بحث طب اسلامی خارج میشود.
مثلاً اینکه فرمودهاند “در حرام شفا نیست” قاعدتاً هر موضوع حرامی در منابع طب سنتی پیدا کردیم، آن را از دایره طب اسلامی خارج میکنیم؛ در دوران اهلبیت اتفاق دیگری هم افتاد، آن زمان با حاکمانی مواجه بودیم که نسبت خوبی با اهلبیت(ع) نداشتند و تمام تلاششان این بود که اهلبیت به حاشیه بروند، این موضوع در دوران بنیامیه حالت سرکوب مستقیم پیدا کرد، در دوران بنیعباس، سرکوب شکل و شمایل تازهای پیدا کرد بهطوری که دانشهای دیگر از ممالک دیگر به کشورهای اسلامی وارد و همزمان با توسعه کشورهای اسلامی، منابع و کتب یونانی ترجمه شد.
در عالم اسلام بسیاری از اطبایی که در دربار بنیعباس حضور داشتند، اروپایی یا ایرانیهایی بودند که بسیاری از آنها مسیحی بودند، آنها همان دانش طب یونانی را ترجمه کرده و این ترجمه دستمایه اطبای سنتی ما قرار گرفت یعنی افرادی مانند علیبن عباس اهوازی، رازی، جرجانی و بوعلی سر این سفره نشستند؛ سفره ترجمهشده از یونانی به زبان عربی که منابع این افراد برای طب بود.
بنابراین یکی از دلایلی که باعث شد این بزرگان برای امور طبی کمتر به روایات مراجعه کنند شاید این باشد که نوعی تهاجم فرهنگی از غرب آن روز به عالم اسلام وارد شد و اگر کسی علاقمند به طب بود و قصد مطالعه داشت باید کتب بقراط و جالینوس را میخواند، بسیاری از بزرگان ما نیز در حالی که تحت تعقیب بودند، این کتابها را نوشتند و شرایط مانند شرایط امروز که در جمهوری اسلامی میتوانیم مرکز تحقیقات داشته باشیم، نبود؛ مثلاً در زمان بوعلی سینا، احادیث و روایات بهمیزانی که اکنون در دسترس ما است، در دسترس آنها نبوده است.
تسنیم: اگر روایات طبی و احادیثی که امروز در اختیار ما قرار دارد، به دست دانشمندانی همچون ابنسینا میرسید، چه اتفاقی میافتاد؟
حتماً از روایات استفاده میکردند و اتفاقات مهمی میافتاد؛ ابنسینا در کودکی کتب بقراط و جالینوس را که در دسترس بود، مطالعه کرد چون آن کتب از یونانی به عربی ترجمه شده و آنها را در مکتبها درس میدادند.
بنابراین خلئی از نظر تاریخی اتفاق افتاد، حاکمان بنیعباس با تعمد این علوم را وارد اسلام کردند البته در برخی موارد مناظرههایی نیز اتفاق افتاد مثلاً در زمان منصور مناظرهای بین امام صادق(ع) و طبیب هندی انجام شد، در آن مناظره امام صادق(ع) بسیاری از مطالب طبیب هندی را نفی و نقد کردند.
در زمان مأمون عباسی نیز اطبا در حضور امام رضا(ع) جمع شده و مناظراتی انجام شد بنابراین موضع اهل بیت نسبت به طب، انفعالی نبود و مواضع فعال داشتند در برخی موارد تأیید و در برخی موارد اصلاح صورت میگرفت.
اکنون برخی از علمای ما در صحبتهایشان ذکر میکنند که طب اسلامی نداریم و همین موضوع دستمایه مخالفان قرار میگیرد؛ برخی افراد در بوق و کرنا کردند که فلان مرجع تقلید و عالم گفته طب اسلامی وجود ندارد.
این حرکات بهنوعی دو طیف دارد: یک طیف افرادی فرصتطلب و مغرض دنبال نفی طب اسلامی هستند، طیفدیگر شامل علمایی میشود که این نظر را دادهاند.
طبیعتاً افراد فرصتطلب فرصت را از دست نمیدهند؛ حرف عالمی که گفته طب اسلامی نداریم به این معنی است که هنوز این طب کامل نشده و پژوهش کامل روی آن انجام نشده است و منظور وی این نیست که نمیتوانیم طب اسلامی داشته باشیم.
دکتر منتظر: دکتر اسماعیلی اشاره داشتند که بهخاطر محدودیتهایی که در سدههای قبل داشتیم، تا به امروز طب اسلامی مدون نداریم؛ معنی آن این نیست که اکنون هم نمیتوانیم داشته باشیم؛ زمان بوعلی سینا 110 جلد کتاب روایات که علامه مجلسی 400 ــ 300 سال پیش جمعآوری کرده است، نبود، این به آن معنی نیست که اکنون نمیتوانیم این کار را انجام دهیم و طب اسلامی داشته باشیم.
عدهای در بوق و کرنا کردند که اصلاً روایات ارزش ندارد و تیتر کردند که مرجعی گفته در روایات، احادیث و آیات چیزی بهنام طب اسلامی نداریم و طب اسلامی، تحریف بوده است! هیچ زمان آقای مکارم چنین مطلبی نگفتند؛ بهعکس فرمودند آیات و روایات مربوط به طب بسیار ارزشمند است، این را نگفتند که نمیتوانیم طب اسلامی داشته باشیم.
انتظار ما از رسانه، از افراد مصاحبه شونده و علمای حوزه این است که مراقب باشند مورد سوءاستفاده افراد مغرض قرار نگیرند و اگر نظری میدهند همه جهات را در نظر بگیرند، بعد از تحقیق و استماع مطالب اساتید و پزشکانی که در موضوع طب اسلامی کار کردهاند و بعد از مطالعه تألیفات آنان نظر دهند تا نظرات آنها مورد سوءاستفاده قرار نگیرد.
من عرض میکنم ما طب اسلامی داریم هرچند هنوز نقایصی دارد اما همین اندازه هم ما را بسیار پیش میبرد … .
(پایان بخش سوم)