نقدی بر فیلم تحریف آمیز پزشک با ارائه مستندات تاریخی و اجتماعی عصر ابوعلی سینا(ره) – بخش دوم
نقدی بر فیلم طبیب The Physician)) – بخش دوم
تم فیلم، معمولاً ایدهی نخستینی است که در فکر هنرمند وجود دارد و به نوعی، همان غایتی است که قرار است در نهایت به مخاطب، القا شود. این تم، وقتی اثرگذار است که به صورت یک روح واحد و کلی، بر فیلم، حاکم شود. در فیلم پزشک، این روح حاکم، «تقابل علم و دین» و «مخالفت دینمداران با علم» است و غایت فیلم، القای این است که جریان کلیسا در دوران قرون میانه در منطقهی اروپا و جریان Imam and his Mullahs در دوران بعد از قرون میانه در ایران، با علم مخالفند و به خاطر همین بوده است که روند تاریخی پیشرفت علم در ایران، شکست خورده و ادامهی آن، به غرب، منتقل شده است[1]
و حال آنکه همگان بر دوستداری و احترام و تکریم مسلمانان و پیشوایان و فقهای آنها بر علوم و احاطه ائمه معصومین بر اکثر دانش ها علی الخصوص طب اذعان دارند. آنچه تاریخ مستند و مستدل به ما نشان می دهد آن است که ایران مهد علم بوده و عشق به آموختن و بینش با پیدایش اسلام بیش از پیش شعله ور در جان علم آموزان گشته است. بی شک با طلوع آفتاب اسلام در ایران زمین، شاهد تبلور بیشتر علوم و شکوفایی دانش ها بوده ایم و علم طب نیز پس از اسلام رشد به سزایی داشته است.ایران در سطحی وسیع طبیب و حکیم را در بیمارستان ها و شفا خانه ها آموزش می دهد و به شاخه های مختلف طب به صورت اختصاصی اهمیت می دهد و سیل بی شماری از کتب نگاشته می شود . مثلا قدمت شکسته بندی سنتی در کشورمان به هزاران سال پیش بازمی گردد و این شیوه برای درمان برخی از بیماری ها و اختلال ها نظیر دررفتگی ها، شکستگی ها، بیماری های زانو، کمر، گردن و برخی بیماری های دستگاه گوارش توصیه و تجویز می شد و یا کحالی و چشم پزشکی به صورت حرفه ای و اختصاصی انجام می شد و کتاب های فراوانی هم در این خصوص به رشته تحریر درآمد.از دندان پزشکی نیز کتاب هایی داریم که تاریخچه ای کهن در این علم را به منصه ظهور می گذارد مثلاٍ زهراوی در کتاب «التصریف لمن عجز التالیف» ابزارهای جراحی را برمی شمارد که حاکی از تاریخچه جراحی مسلمانان لثه، چشم و همه اعضای بدن است و مفتول هایی سیمین یا زرین را برای ارتودنسی نقل می کند و این در حالی است که در همین فیلم دندان کشیدن و قطع عضو و جراحی های ساده را شعبده بازی دوره گرد که رابرت کول همراه او سفر می کند انجام می دهد و تازه همگان با تعجب طبابت او را به چشم تعجب می نگرند و آن را جادوگری و کاری خرق عادت می دانند و عشق به طبابت از طریق همین شخص و اعمال او در دل رابرت کول نقش می پذیرد.
درست در زمانی که اساتید حاذق ایران در انواع مراکز علمی و مدارس آموزشی در کنار دیگر علوم طب را نیز به صورت جامع آموزش می دادند و حکیمی را که به همه علوم زمان خود احاطه داشت در نهایت مزین به علم طب می کردند و سپس به او مجوز طبابت می دادند. و حال آنکه در فیلم پزشک، در دوران امپراطوری روم، آن طور که در روایت ابتدای فیلم، گفته میشود غرب سردمدار علم بوده است و پس از آن، به دلیل حاکمیت کلیسای مسیحی، این شکوفایی علمی، به ایران رفته است و پس از آن، با ظهور جریانهای اسلامی در ایران، این شکوفایی علمی، از ایران به غرب، منتقل شده است. آنچه مسلم است دوران ابن سینا مصادف با عصر تاریکی و ابتدای قرون وسطی در اروپا است زمانی که ابن سینا در اصفهان روزگار می گذرانید و فیلم پزشک هم این دوره را به تصویر می کشد سال های ۴۲۸–۴۱۵ هجری/۱۰۳۷-۱۰۲۴ میلادی است که علاءالدوله، ابن سینا را با عزت و احترام پذیرفت و ابن سینا در اصفهان سکنی گزید و سالهای پایانی عمرش را در خدمت وی گذراند و در بیشتر سفرها با وی همراه بود.اما همین سال هایعنی سال 1024 تا 1037 میلادی عصر تاریک یا قرون تاریک در اروپا بود که به دوره زوال شرایط اقتصادی و فرهنگی اروپا اطلاق می شود. مورخان تقریبا این دوره را به عنوان اوایل قرون وسطی در نظر می گیرند. این دوران بین سالهای ۴۰۰ میلادی و ۱1۰۰ میلادی واقع شده است.این دوران بین سقوط امپراطوری روم و رنسانس قرار گرفته است. کلمه قرون تاریک برای اولین بار توسط دانشمند ایتالیایی فرانچسکو پترارکا که پترارک هم نامیده می شود،ابداع شد.جالب است توجه داشته باشید که مبارزه مذهبی در طول دوره قرون تاریک به وجود آمد. دیدگاه مخالف پروتستان ها و کاتولیک ها در طول این دوره بوده است. پروتستان حداکثر تلاش خود را برای خلق دوباره مسیحیت بکار گرفت.در مقابل کاتولیک ها این دوره از قرون تاریک را تا آنجا که به گسترش مسیحیت مربوط می شود به عنوان عصر مولد می نامند. در واقع می توان گفت که کاتولیکها به هیچ عنوان این دوره را دوره تاریکی به شمار نمی آورند.مورخان به قرون تاریک به عنوان یک دوره مشخص توسط فتوحات مسلمان بی حد و حصر است ، نگاه می کنند. آموختن و اندیشیدن در اروپای غربی، تقریباً در همین زمان ناپدید شد. در این دوره، سراسر قاره اروپا طعمه بیماریهای متعدد و دستهها و گروههای مسلح بود. زبان لاتین نیز تنها توسط گروه کوچکی از راهبههای منزوی و گوشه نشین صومعه های اروپا زنده نگه داشته شد. در سرزمین های دیگر، بویژه در کشورهای اسلامی و شرق امپراتوری روم که مرکز آن قسطنطنیه بود، تفکر و اندیشه، شکوفایی چشمگیری داشت. از طریق ارتباط روزافزون با ملت های اسلامی که برخی از متون کلاسیک را حفظ و نگهداری کرده بودند و همچنین توسط دولت های تازه تأسیس اروپای غربی، نوشتههای ارسطو مجدداً به دنیای غربی معرفی شد.
در واقع در این بخش از اروپا، رشد علمی و شکوفایی فرهنگی ملل اسلامی باعث نفوذ دانش و معارف الهی و فلسفه یونانی شده بود و آنها شکوفایی حیات اجتماعی و فرهنگی خود را مدیون سرزمین های اسلامی بودند.
برای نام این فیلم کلمه Physician به معنای پزشک انتخاب شده است و نه طبیب. طبیب باید حکیم باشد و فقط چنین انسانهایی هستند که حق دارند امراض انسان را درمان کنند و این هم از عجایب و عبرتهای این روزگار است که افرادی به صرف گرفتن یک مدرک دانشگاهی در حوزهی جسم و بدن انسان و کمترین توجهی به نفس و روح انسان، در مورد وجود انسان، نظر میدهند. حکیم، کسی است که بدن انسان را مجزای از نفس و روح او نمیبیند (مانند منتقدی که تم و محتوا و قالب اثر هنری را منفک از هم نمیبیند) و طی یک سیر از کل به جزء و از عالم اجمال به عالم تفصیل، علت امراض را یافته و آن علت را علاج میکند، نه اینکه معطوف به جسم و فعل و انفعالات شیمیایی آن بشود. در پزشکی جدید، منظور از روان، همان فعل و انفعالات شیمیایی بدن و ترشحات غدد مختلف بدن است که منشأ رفتار انسان معرفی میشود و این پزشکی، اصلاً متعرض نفس و روح انسان نمیشود. مصداق تقریباً فعلیتیافتهای از رویکرد حکیمانه به طبّ، «ابنسینا» است که اساس طب او بر نسبت انسان با خلقت و تناسب أخلاط انسانی با فصول طبیعی است و اساساً طبیعت در این نگاه، طبیعت نامیده میشود چون چشمه و مخزن و منبع طبایع چهارگانه است. حد اعلای این نگاه در حکمت طب و طبابت، حضرت رسول اکرم (ص) است که در ادعیه، به عنوان «طبیب نفوس» خوانده میشود.[2]
یلم The Physician یا Der Medicus، البته دقیقاً همین نگاه به ابنسینا و نیز به علم را هدف گرفته است چرا که آن چیزی که تحت عنوانMedicine در جهان جدید شکل گرفته است، به لحاظ مبنایی با آن چیزی که در نزد تفکر ابنسینا به عنوان طبّ، شناخته شده است، متفاوت است و این پزشکی امروز، امتداد دقیق و کامل طبّ ابنسینا نیست. این فیلم، مقتبس از یک رمان آمریکایی است که توسط نوح گوردون یهودی، نوشته شده است و تبعاً به لحاظ تاریخی و استنادات واقعی، کاملاً مخدوش و تحریفشده است. منظور از Physician یا پزشک در این فیلم، اصلاً ابن سینا نیست بلکه منظور «رابرت کول» است. و اما هدف فیلم این است که نشان دهد در ایران، علم در حال پیشرفت بود، اما سه گانه «شاهان مست»، «امام و ملاها» و «سلجوقیان وحشی»، هر کدام به طریقی، مانع و مخالف با آن شدند و البته، جریان امام و ملاها، با رویکرد تکفیر و حکم اعدام، به شدت با علم، دانشگاه و پیشرفت، مبارزه کردند و جریان شاهان دائمالخمر، اگر چه در نهایت، در کنار حامیان علم، قرار گرفتند اما در خاطر غربیها، هم با عنوان «ستمگر» خواهند ماند و هم با عنوان «دوست».[3]
ساس این فیلم که همین مثلث مانع پیشرفت دین است شاهان مست ، امامان و ملاها و سلجوقیان وحشی است که به دروغ ها و نسبت های ناروای آن ها در ذیل اشاره می شود:
- 1. امامان و ملاها: تمدن مؤلفههاي فراواني براي شناسايي تمدن دين مبيناسلام در دو قرن چهارم و پنجم هجري قمري وجود دارد و بر اساس تمام آن مؤلفهها دين مبين اسلام در آن دوقرن در اوج شكوفايي قرار داشته است. بر اساس مهمترين يافتههاي اين نوشتار، به موازات گسترش مراكز علمي آن زمان، علم و فرهنگ نيز به اوج و كمال خود رسيد، چنانكه مهمترين كتابهاي فقهي و روايي شيعه در اين قرون به رشته تحرير درآمد. تاريخ و سرگذشت دين اسلام همراه با پستيها و بلنديهاي فراواني بوده
است، چنانكه در مقاطعي از تاريخ مسلمانان در حال افول بوده و در مقاطعي ديگر شاهد اوجگيري آنها هستيم.
يكي از دورانهايي كه اسلام در اوج شكوفايي قرار داشته است، دوراني است كه از آن به رنسانس اسلامي ياد ميشود. اين دوران كه شامل دو قرن سوم و چهارم است همزمان با شكلگيري دولت شيعي آل بويه است. از اين رو تمدن اسلامي و شكوفايي آن نيز در اين دوران مرهون مذهب شيعه است. این شکوفایی از متن تعالیم اسلام جوشیده بود. فرمایشات معصومین (ع) در مورد علم بسیار است، چنانكه پیامبر اکرم (ص) فرمود:«اطلبوا العلم ولو بالصین»«دنبال علم و طلب علم کنید گرچه در چین باشد.»[4]
نيز فرمودند:«اطلبوا العلم من المهد إلی الحد»«از گهواره تا گور به دنبال دانش باشيد.»[5]
چطور ممکن است که دینی که پیامبرش توصیه اکید بر دانش اندوختن در هر زمینه را دارد امامان و پیشوایانش که خود همگی عالم و اهل کتاب و بعضا نویسنده کتب بودند بتوانند سدی بر اشاعه علم و معاند با دانش باشند. پیامبر (ص) مرز و زمان برای بدست آوردن دانش معین نفرمودند، و همچنین دانش را مختص به دانش و علم دینی نکردند بلکه هر علمی که مفید باشد برای انسان و پیشرفت جامعه و تعالی تمدن آن، مورد توصيه ايشان است. از اين رو شکوفایی مسلمانان در این دو قرن هم ریشه در تعالیم اسلامی دارد. نشان دادن تقابل به قول فیلم ملاها با علم و در اصل اسلام با علم هم یک تحریف مسخره ای است که در اصل کلیسای آن روز اینگونه بوده. جهان اسلام و به تبع آن ایران با هم در اوج شکوفایی علمی بوده اند. اصلا بزرگان و نخبگان ایرانی اول عالم و حکیم بوده اند و در مرحله دوم یک دانشمند. کلمه حکیم هم که در فیلم استفاده شده بدون توجه به این مسئله بوده است.
محاکمه و دستور اعدام ابن سینا به دلیل طبابت و انجام تشریح و دخالت و اعمال قدرت متعصبان مذهبی در انجام این کار یکی دیگر از مطالبی است که باید منابع آن را از کارگردان جویا شد. درست است که ابن سینا در برخی آرا و نظرات فلسفی با برخی دیگر از اهل فلسفه اختلاف نظر داشت اما اینکه او را محکوم به اعدام کنند، بسیار اغراق آمیز است. یادمان نرود که علاءالدوله و ابن سینا هر دو شیعه بودند.[6]
در نهایت امام شهر با لباس مذهبی در برابر قدرت و مقابل قدم های سردار سلجوقیان زمین را سجده می کند.
شاهان مست: ابن سینا پس از ورودش به اصفهان بسیار مورد اکرام و احترام علاءالدوله قرار می گیرد. به دستور علاءالدوله شب های جمعه مجلس مناظره با حضور خودش برقرار می کند که علما و دانشمندان و نویسندگان از هر طبقه می توانند برای مناظره با شیخ الرئیس در آن مجلس حاضر شوند.
آرامش خاطری که علاءالدوله برای ابن سینا فراهم کرده منجر به خلق کتاب شفا و تالیف کتاب النجاه و دانشنامه علایی و کتاب الانصاف و بسیاری رسائل و کتب دیگر می شود و … در همین دوران بود که ابن سینا با صلاحدید حاکم کاکویه اصفهان درصدد ساخت رصدخانه ای به منظور استخراج تقویمی جدید و صحیح شد که مدت هشت سال وقت برای محاسبات آن صرف کرد اما پیشرفت غزنویان و درگیری های علاءالدوله با آنان مانع از پایان ساخت رصدخانه شدنقش برخی از حکومتها را در شکوفایی علم در دو قرن چهارم و پنجم هجري قمري نباید نادیده گرفت، چنانكه توجه سامانیان و آل بویه به فرهنگ و دانش در دستیابی به چنین پیشرفتی سهم بزرگی داشته است. به گفته برخي از مورخان، سامانيان خوش رفتارترین شاهان و فرهنگ پرورترین ایشان بودهاند. همچنین سجستانی در ستایش فضای ایجاد شده در دوران عضدالدوله میگوید: «این پادشاه، سزاوار آن است که تمام خلق و خاصّه اهل دانش و فرهنگ، او را تمجید و برای بقای ملکش دعا کنند.»
برخی از حاکمان آل بویه خود اهل دانش و یا دوستدار آن بودند و از این رو، بسیاری از دانشمندان را در وزارت و یا امور دیگر به خدمت میگرفتند. حضور فعّال و گسترده دانشمندان بزرگ قرن چهارم و پنجم هجری در دربار آل بویه و فراهم نمودن امکانات علمی و رفاهی برای آنان، گواه راستینی بر نقش مؤثر این خاندان شیعی در به ثمر رساندن رنسانس اسلامی است. [7]
در این دو قرن علی رغم پیوستگی کلی میان سرزمینهای اسلامی حاکمیت سیاسی هر منطقه به سمت استقلال پیش رفت. این مسأله تأثیری هم بر افکار و اندیشهها داشت. حاکمان هر منطقهای از نوعی سیاست مذهبی جانبداری میکردند و به جهان اسلام ظهور کرد و در هر منطقه، بنا به سنتهای دیرین آموزش و همچنین گرایش حاکمان یکی از این اندیشهها بر افکار دیگر غلبه کرد. [8]
خلاصه اینکه اگر چه گرایشهای مذهبی گوناگوني در آن ايام وجود داشت، امّا هر کدام به سمت استقلال پیش رفتند که نشان از آزادی بیان و بیداری افکار و پیشرفت در عرصههای مختلف است كه خود یکی از نشانههای تمدن به شمار ميآيد.
سلاطین آل بویه که بعد از سه برادرِ موسس ـ علي، حسن و احمد ـ، به حکومت رسیدند. اغلب، خود و فرزندانشان کم و بیش دارای معلومات متنوعی بودند و به علم و علماء توجه داشتند. در میان آنها عضدالدوله خود در زمره دانشمندان زمان خود محسوب میشد. عضدالدوله در ادامه سیاست توجه به علماء حقوقی برای فقهاء محدثان، پزشکان، مهندسان، ریاضیدانان و… مقرر کرده بود و قسمتی از قصر خود را به حکما و فلاسفه اختصاص داده بود.[9]
وجود این همه توجه و حمایت از طرف پادشاهان نسبت به علما موجب پیشرفتهاي فراوان و قابلتوجه در علوم مختلف شد. در اين دوران مرحوم شیخ مفید در دولت آل بويه، حضوري همراه با عظمت و کرامت داشت و عضد الدوله بارها به زيارت وي رفت. شيخ صدوق نيز با دعوت رکن الدوله به ري آمد. سيد رضي ـ یکی از بزرگترین دانشمندان شیعی آن زمان ـ به فرمان بهاء الدوله ديلمي به عنوان نقيب علويان عراق و قاضي القضاه حکومت آل بویه منصوب شد. همچنين مي توان از علماي برجسته اي چون سيد مرتضي، شيخ طوسي و ابن جنيد اسکافی نام برد که با دولت آل بويه همکاری داشتند.[10]
به جز علماي علوم ديني، ميتوان به استخري جغرافيدان، ابوالوفاي بوزجاني رياضيدان، النسوي که اعداد هندي را رايج کرد، و بالاخره پزشکان برجسته ای چون المجوسي اشاره كرد كه مورد حمايت آل بويه بودند.[11]
تعدادی از کتابهای شیعی در آن دوران نوشته شده مانند کتاب من لایحضره الفقیه، تألیف ابوجعفر محمد بن علی بن بابویه معروف به شیخ صدوق والاستبصار و تهذیب الأحکام تألیف ابوجعفر محمد بن حسن، معروف به شیخ طوسی که هر سه از کتب اصیل و اصول چهارگانهی شیعه به شمار میروند. همچنین نبايد از کتابهاي الشفاء، القانون و الاشارات شیخ الرئیس ابوعلی سینا چشمپوشي كرد كه تا به امروز در مراكز مهم علمي جهان مورد توجه انديشمندان مسلمان و غير مسلمان ميباشند.[12]
ز همه مهم تر مراكز آموزشي و علمي آن زمان عبارتند بودند از: الف)مساجد جامع: راجع به استفاده از مسجد به عنوان كلاس درس در قرون چهارم و پنجم گفته شده كه ابونصر احمد بن عبدالله بن فضل خیزاخزی امام مسجد جامع بخارا بود و در آنجا مجلس درس داشت، همچنين مجلسی هم برای ابوعلی حسین بن محمد رودباری طوسی در جامع شهر نیشابور برپا شد تا سنن ابی داوود سجستانی را درس دهد. خلاصه اینکه مساجد مانند زمان پیامبر اکرم (ص) محل تدریس و کسب علم بوده است.ب) مدارس: در شهرهایی همچون نیشابور و مرو و غزنه و بُست مدارسی وجود داشت که این مدارس بعضاً با کمک دولت تأسیس میشده و گاه اختصاص به شاخهی خاصی در علوم مانند حدیث داشته است. به گفتهی مقدسی در قلمرو سامانیان مدارس برپا و بزرگان و استادان به فعالیتهای علمی مشغول بودهاند. یکی از آن مدارس مدرسهی بیهقی است. این مدرسه به گفتهی سُبکی از نخستین نهادهای آموزشی پیش از مدارس نظامیه و قبل از ولادت خواجه نظام الملک طوسی است كه به دست ابوالحسن محمد بن شعب بن ابراهیم عجلی بیهقی، فقیه، مفتی، مناظر و مدرس شافعی در کوی (سکّه) سیّار نیشابور پایهگذاری شد.[13]
)دارالعلمها: این دارالعلمها کتابخانههای عمومی به حساب میآمدند. از جمله این دارالعلمها، دار العلم شاپور بن اردشیر بود که در محلهی شیعه نشین کرخ بغداد در سال 383 هجري قمري ساخته شد كه نخستین مدرسه به سبک جدید بود. درالعلم دیگری هم توسط شریف رضی در سمت غربی دجله در برابر مقابر قریش ساخته شد.[14]
نظامیّه: نظاميه نيز یکی ديگر از مراکز مهم و مشهور دورهی اسلامی بود. در نیمهی دوم سدهی پنجم هجری، خواجه نظام الملک مدارسی را با نام نظامیه در بغداد و نیشابور و شهرهای دیگر ساخت.افزون بر اين مراكز علمي معروف، مراکز آموزشی ديگري نيز وجود داشتند كه در اين ميان مي توان به رصدخانهها، خانههای علما، خانقاهها و … اشاره كرد. [15]
صر آل بویه از نظر کتاب و کتابخانه هم، نسبت به عصرهای دیگر، امتیاز داشت، در آن زمان، در هر رشته از علم و ادب بهترین و نفیسترین کتابها نوشته شد و با شکوهترین و مهمترین کتابخانهها به وجود آمد. در ایران، عراق، مصر، کتابخانههایی بود که در هیچ زمانی نظیر نداشت.امّا متأسفانه اغلب کتابخانهها به سرنوشت بد و اندوهباری، دچار شدند. برخي از اين كتابخانهها عبارتند از:کتابخانهی عظیم عضد الدوله در شیراز، کتابخانه صاحب بن عباد،[16] کتابخانه ابوالفضل بن العمید،کتابخانه حبشی،[17] افزون بر كتابخانههاي يادشده، وزرا و رجال دستگاه آل بویه نيز عموماً دارای کتابخانه بودند.
شاه مستی که در فیلم از او به عنوان عامل بازدارنده پویایی در علم نام می برند ابوجعفر محمد بن رستم دشمنزیار ۳۹۸ تا ۴۳۳ ق / ۳۸۶–۴۲۰ خورشیدی ملقب به علاءالدوله است . علاءالدوله محمد، مشوق امرا و دانشمندان بود و فیلسوف نامدار ایرانی، ابن سینا تا هنگام مرگ وزارت او را داشت. دانشنامه علایی نوشته ابن سینا و نیز نزهتنامه علایی نوشته شهمردان بن ابیالخیر رازی، هردو به علاءالدوله تقدیم شدهاست. ظاهراً ابن سینا در زمان حکومت وی به سمت وزارت انتخاب شده بود و در این فیلم هیچ رابطه حسنه ای میان آن دو مشاهده نمی شود!
نام علاء الدوله، مخصوصاً به سبب دانشنامه علایی اثر ابن سینا و نزهتنامه علایی اثر شهمردان بن ابی الخیر رازی که به نام وی نگاشته شدهاست، پایدار ماند. با این همه خود وی به سبب حمایت از ابن سینا و علاقه به فلسفه نزد متشرعه اهل سنت، فاسد الاعتقاد خوانده میشد.و تا اکنون در هیچ نسخه و سند تاریخی نکته ای به چشم نخورده است و گزارشی دال بر شراب خوار بودن و یا دائم الخمر بودن ابن سینا به چشم نمی خورد.
3.سلجوقیان وحشی:
رخ داد های فیلم در دوران سلجوقیان به وقوع می رسد و این در حالی است که علاءالدوله نخست از اسپهبدان اصفهان بود اما پریشانیهای سیاسی و نظامی ایران که ناشی از ضعف روزافزون امیران آل بویه و فزونی قدرت غزنویان در شرق و شمال ایران بود، همراه با تأسیس دولتهای کوچک مستقل و نیمه مستقلی چون آل مسافر و آل حسنویه در غرب، و پارهای از خاندانهای کهنتر دیلمی در شمال، سبب شد که «محمد رستم دشمنزیار» نیز مدعی استقلال شود دولت کاکوییان را در اصفهان بنیان نهاد و بنام خود در اصفهان سکه زد. خلیفه عباسی القادر بالله در سال ۳۹۷ خورشیدی حکومت وی را به رسمیت شناخت.
پس از مرگ وی در سال 433 خورشیدی فرزندش ابومنصور فرامرز به جای وی به اسپهبدی اصفهان رسید.بنابراین ابن سینا در دوره غزنویان می زیسته است، در حالی که در فیلم، وی معاصر دوران سلجوقیان نمایش داده شده، یعنی چیزی حدود 100 سال اشتباه تاریخی!
علم در این فیلم، به معنای ساینس است و طب ابن سینا، یک پزشکی ساینتیستیک است و این در حالی است که اتفاقاً موفقیت ابن سینا در طب، به دلیل نسبتی بوده است که با حکمت و حقایق مجرد این عالم و اندیشهی همان جریانی برقرار کرده است که در فیلم، ذیل نام امام و ملاها، با عمامههای نمادین سیاه، افراطی و خائن و ضد علم، نشان داده میشوند. ابن سینا، خود، ملا و مولا بوده است و اگر از سوی فقها و علمای دین نقدی به او وارد شده است نه در حوزهی طب، که در حوزهی دیدگاههای فلسفی او بوده است. در هیچ کجای تاریخ نیامده است که ابنسینا، مأموریت آیندهی تولید علم را به غربیها داده باشد، چنان که در انتهای فیلم، این مأموریت را به رابرت انگلیسی میدهد که البته دروغی بیش نیست.
قصهی فیلم، یک قصهی تکراری هالیوودی است و فیلم البته آلمانی است. فضای شهر اصفهان، و همچنین فرهنگ و پوشش مردمان این شهر، به شدت عربی و غیر ایرانی است و شاید یکی از دلایلش هم این باشد که بخشهایی از فیلم، در مراکش ساخته شده است و اکثر بازیگرانش هم عربند. از ایرانیت مردمان اصفهان، فقط چند دیالوگ پسزمینه، آن هم به زبان عامیانهی امروز مردم ایران وجود دارد که همان هم از زبان بازیگران در صحنه، نیست و کاملاً در مرحلهی صداگذاری، اضافه شده است و خیلی هم ناشیانه. این قدر فیلم با تاریخ ایران، غریب است که حتی مرحوم ابن سینا، «ریش پروفسوری» دارد!
۶۰ سال پیش طی عملیات بازسازی مقبره ابن سینا، مقبره قدیم این دانشمند گشوده و جمجمه و قسمتی دیگر از استخوان های او از خاک بیرون آورده شد. پیش از آنکه استخوان ها در جعبه ای مخصوص مهر و موم و در آرامگاه جدید دفن شوند، تصاویری از روی جمجمه ابن سینا گرفته شد که این تصاویر به همراه سنگ قبر قدیمی او در موزه آرامگاه ابن سینا نگهداری می شود.
قبل از دفن مجدد، نیمرخی براساس جمجمه وی توسط انسان شناس روسی، گورازیموف تهیه شد. تصاویر و مجسمه های ساخته شده براساس این نیمرخ هیچ شباهتی به بن کینگزلی ندارد. در واقع باید گفت تنها واقعیت موجود در این فیلم یک نام است. نامی آشنا که برای ایرانیان مایه افتخار و مباهات است.
این فیلم، به شدت، صورتی نمادین و سمبلیک دارد و سوای تصویرسازی امروزی جریانها، کنار هم قرار دادن قرآن و شمشیر در یک قاب، سجدهی نهایی امام در مقابل رئیس سپاه سلجوقیان و پاسخ «هر دوی» رابرت به این پرسش سلطان علاءالدوله که ما را ستمگر میدانی یا دوست، نمای هجوم بیانضباط سلجوقیان به لشکر کلاسیک علاءالدوله و انجام عمل جراحی شاه توسط رابرت انگلیسی، در ردیف نمادگرایی دیگر این فیلم قرار دارند. رابرت، مرگ افراد را پیش از مرگشان، متوجه میشود و در جهت نجات آنها از مرگ، تلاش میکند لذا حرکت او به سمت ایران و پیریزی حرکت علمی جدید و در واقع، نجات حرکت علمی بشر از مرگ در ایران نیز، اشارهای است تمثیلی به همین معنا. در نگرش سمبلیسم، نقد فیلم، نزدیک به مقولهی تعبیر و تأویل خواب میشود به نحوی که گویی هر یک از گزارههای نمادین ارائهشده در فیلم، صورتهای مثالی و نفسانی خوابی است که مخاطب، در سالن تاریک سینما، دیده است و با توجه به نوع سمبلیسم، میتوان به تبیین و تعبیر آن پرداخت.
یهودیان هم، در اصفهان هستند و در آنجا زندگی میکنند و البته امام و ملاها، مخالف آنانند و یهودیان هم مثل همیشه، مظلوم و سازگار! نشان داده شدهاند. ربکا، معشوقهی رابرت، دختری یهودی است که زن یکی از بزرگان یهودی میشود و در حالی که زن اوست، از معشوق خود یعنی رابرت، باردار میشود و در نهایت با او به لندن بر میگردد و بنیان پزشکی مدرن را میگذارد. فرزند حرامزادهی یک مسیحی انگلوساکسون و یک دختر یهودی، همین تمدن مدرن است که به بیان این فیلم، نامشروع است. تمدن ساینتیستیک مدرن، مبتنی بر فیلم پزشک، محصول رابطه نامشروع تفکر مسیحیت انگلوساکسون و تفکر یهودی است، و رابرت و ربکا در این فیلم، دو صورت نوعی در قصه هستند که صورت مثالی دو جریان تاریخی فکری را تشکیل داده و بنیانگذاران تمدن نامشروع مدرن، خوانده میشوند.
ابن سینای خیالی فیلمساز، کتاب دستآوردهای خود را به رابرت کول انگلیسی میدهد تا راهش را ادامه دهد؛ این اتفاق در حالی میافتد که ابن سینا با خوردن سم خودکشی کرده و در میان شعلههای آتش کتابخانهاش آماده مرگی است که آن را بیمقصد! میداند زمانی که اسلام و ایران در اوج شکوفایی علمی بودند اروپا در جهل نادانی و خرافات به سر می برد. اولین پیام تحریف آمیز فیلم بعد از دیدنش این است که ایران فرقی با اروپا ندارد. شاید فقط کمی!!! علم اینجا از اروپا بالاتر است اما اینجا هم مردمان بی فرهنگ و جاهلی دارد و فقط یک طبقه یهودی ای در اینجا زندگی میکنند که بسیار متمدن و با شعور هستند. توجه بیش از حد به یهودیان و مظلوم نمایی آنان در تاریخ که فکر میکنم این امر در حمایت از فیلم خیلی موثر بوده.
فضای شهر اصفهان به رغم سعی کارگردان در نشان دادن خوشگذرانی علنی و آتش بازی های بی دلیل که البته هیچ سنخیتی با عقاید و باورهای مردم آن روز ندارد، بسیار تاریک و کثیف و پر از حیله و خدعه است. یادآور شهرهای طاعون زده قرون وسطی که روحانیون مسیحی حاکمان اصلی شهرها هستند.
در صحنه های فیلم از آبادانی و سرسبزی اصفهان آن روز خبری نیست و صحنه هایی از طاعون زدگی مردم شهر نشان داده می شود که بسیاری را به کشتن داده و موش ها را روانه شهر کرده اما از این طاعون وسیع نه در کتاب های ابن سینا و نه در نوشته های جوزجانی خبری نیست و در جای دیگری هم به طاعون در این دوره اشاره ای نشده است.
دوباره رواج یافت، در واقع زبان رودکی و فردوسی، آن چیزی نیست که ما امروز به صورت محاوره ای و خودمانی از آن استفاده می کنیم. یعنی همان نوع گویشی که در فیلم استفاده شده است.( نقل به مضمون از سایت http://www.aftabir.com)
[1] نقل به مضمون از سایت http://inaghd.ir
[2] نقل به مضمون از سایت http://inaghd.ir
[3] .نقل به مضمون از سایت http://inaghd.ir
[4] مجلسي، محمدباقر، بحارالانوار، ج1، ص177.
[5] پاينده، ابولقاسم، نهج الفصاحة، ص218.
[6] نقل به مضمون از سایت http://www.aftabir.com
[7] حسینیان مقدم، حسین و دیگران، تاریخ تشیع 2، ص71.
[8] همان، ص72.
[9] همان، ص72.
[10] همان، ص73.
[11] جعفریان، رسول، مقالات تاریخی، انتشارات دلیل، چاپ اول، ص330.
[12] فقیهی، علیاصغر، همان، ص530. حسینیان مقدم، حسین و دیگران، همان، ص73.
[13] نحوي، سيد سيف الله، آل بويه حاميان فرهنگ تشيع، ص 104.
[14] کلودکاهن، آل بويه، ترجمه علي بحسراني، ص35.
[15] فقیهی، علیاصغر، آل بویه، ص533.
[16] همان، ص534 و جعفریان، رسول، همان، ص161. [17] جعفریان، رسول، همان، ص161.کدمطلب: Dr98032101
نقدی بر فیلم تحریف آمیز پزشک با ارائه مستندات تاریخی و اجتماعی عصر ابوعلی سینا(ره) – بخش اول
نقدی بر فیلم تحریف آمیز پزشک با ارائه مستندات تاریخی و اجتماعی عصر ابوعلی سینا(ره) – بخش سوم
خط مشی احیای سلامت در بازنشر مطالب مندرج در دیگر منابع