چرا وزارت بهداشت در ترویج طب سنتی شکست خورد؟
اینکه امروز هیچ یک از خدمات طب سنتی و داروهای خاص تجویزی آن تحت هیچ نوع پوشش بیمهای نیست، خدمات بیمارستانی طب سنتی وجود ندارد، تعدا فارغالتحصیلان رشته PHD طب سنتی کمتر از 100 نفر است(!)، سهم بودجهای طب سنتی از بودجه هنگفت تخصیصی به وزارت بهداشت نزدیک به صفر است.
به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ جابرسعادتی؛ فعال رسانه و پژوهشگر حوزه سلامت و طب سنتی در یادداشتی به اهمیت ترویج طب اسلامی – ایرانی و طب سنتی در کشور پرداخته و یک آسیب شناسی ساختاری از دلایل شکست وزارت بهداشت در این حوزه ارائه کرده است. در این یادداشت می خوانیم:
اساتید بزرگ طب اسلامی – ایرانی بر این موضوع تاکید دارند که این طب قادر به ایجاد یک نظام مستقل طبی برای جامعه امروز است و میتواند تمام نیازهای نظام سلامت امروز کشورمان را تامین کند.
متاسفانه با وجود توانمندیهای گسترده طب سنتی کشورمان و ظرفیتهای بالقوه این طب، تا به امروز در بخش حاکمیتی و دولتی نظام سلامت کشور برای ترویج و توسعه طب سنتی اقدام درخوری انجام نشده است به نحوی که با کمال تاسف باید گفت امروز حتی در سطح یک بیمارستان از صدها بیمارستان بخش خصوصی و دولتی کشورمان، خدمات طب سنتی ارائه نمیشود! و مردم و بیماران در محیطهایی غیر از بیمارستان باید خدمات مورد نیاز خود در حوزه طب سنتی را دریافت کنند.
اما چرا تا به امروز و بعد از گذشت 40 سال از عمر انقلاب اسلامی و بعد از گذشته حدود 12 سال از تاسیس نخستین دانشکدههای طب سنتی ذیل وزارت بهداشت، همچنان شاهد عدم توسعه حداقلی طب سنتی در بخش حاکمیتی نظام سلامت کشورمان و محرومیت مردم از دریافت خدمات مطلوب و فراگیر طب سنتی هستیم؟!
در پاسخ باید گفت از سال 86 و با تاسیس نخستین دانشکده طب سنتی، عملاً وزارت بهداشت متولی رسمی و قانونی طب سنتی در کشور شد.
اما آیا امروز وزارت بهداشت میتواند مدعی این مسئله باشد که امروز و پس از گذشت حدود 12 سال از راهاندازی دانشکدههای طب سنتی، توانسته طب ایرانی ـ اسلامی را در کشورمان توسعه دهد و امروز مردم در نقاط مختلف کشور، دسترسی حداقلی به خدمات طب سنتی دارند؟! متاسفانه پاسخ به این سؤال بر اساس واقعیات امروز نظام سلامت کشور، “منفی” است.
اینکه امروز حتی در سطح یک بیمارستان از بیمارستانهای کشورمان، خدمات حداقلی طب سنتی هم ارائه نمیشود حکایت از وجود اشکالی بزرگ و رخنهای عمیق در عملکرد و باور مسوولان نظام سلامت کشور دارد و این مسئله نشان میدهد که وزارت بهداشت با وجود برخورداری از فرصت طولانی و کافی، حداقل توفیق را در حوزه ترویج و توسعه طب سنتی یا بهتر بگوییم طب ایرانی ـ اسلامی نداشته است.
اینکه امروز هیچ یک از خدمات طب سنتی و داروهای خاص تجویزی آن تحت هیچ نوع پوشش بیمهای نیست، خدمات بیمارستانی طب سنتی وجود ندارد، تعدا فارغالتحصیلان رشته PHD طب سنتی کمتر از 100 نفر است(!)، سهم بودجهای طب سنتی از بودجه هنگفت تخصیصی به وزارت بهداشت نزدیک به صفر است، مردم در بسیاری از شهرها و روستاهای کشورمان دسترسی به اساتید طب سنتی ندارند، حداقل ظرفیتهای گسترده طب ایرانی ـ اسلامی در 2 حوزه مهم پیشگیری و درمان به فعلیت نرسیده، سطح کشت گیاهان دارویی به نسبت ظرفیتهای گیاهان دارویی بومی کشور نزدیک به صفر است و … تنها گوشهای از واقعیات امروز وضعیت طب سنتی در کشورمان است که حتما باید وزارت بهداشت پاسخگوی تکتک این موارد باشد.
نکته مهم دیگری که باید به آن اشاره شود این است که در حال حاضر در نظام سلامت کشورمان، به دلیل عدم ترویج و توسعه طب سنتی، مردم قربانی این کم کاری و بغض پنهان برخی از مسئولان نسبت به طب سنتی شدهاند چرا که اگر امروز همه مردم کشورمان به خدمات طب سنتی دسترسی داشتند، شاهد کاهش چشمگیر تلفات، ضایعات و مرگومیر ناشی از بیماریهای مختلف در سطح کشور میبودیم اما امروز شاهد تحمیل تلفات جانی وهزینههای سنگین درمانی به مردم در نظام سلامتی هستیم که صرفاً بر طب نوین متکی است.
قطعاً اگر مسوولان نظام سلامت کشورمان تا به امروز لااقل بخش کوچکی از آنچه را که در مقام حرف و ادعا در دفاع از لزوم ترویج و توسعه طب سنتی، بیان کردهاند را جامه عمل میپوشاندند، مردم امروز تا این حد گرفتار کوهی از مشکلات و تلفات ناشی از بیماریهای صعبالعلاجی چون سرطانها، بیماریهای کبدی، بیماریهای قلبی، دیابت و …. نمیبودند.
متاسفانه امروز به دلیل همین عدم اتکا و توسعه طب ایرانی ـ اسلامی، شاهد افزایش آمار مبتلایان به بیماریهای خطرناکی هستیم که اتفاقا نه تنها در سیستم رسمی بیمارستانی کشور متکی به پزشکی نوین و در هزار توی بیمارستانهای بخش دولتی و خصوصی درمان نمی شوند بلکه روز به روز بر تعداد نفرات درگیر با این بیماریها افزوده نیز میشود.
در این میان، توده مردم، اصلیترین قربانیان بیعملی مسوولان در بخش نظام سلامت و عدم اعتنا و اتکا به توانمندیهای طب سنتی هستند و در این میان علاوه به تحمیل هزینههای سنگین مالی به خانوادهها باید به ابعاد روحی و اجتماعی تلفات تحمیل شده از سوی نظام فعلی سلامت کشور نیز توجه داشت؛ وقتی در یک خانواده پدر یا مادر خانواده به دلیل بیماری، فوت میکند یا زمینگیر میشود، چه هزینههایی اجتماعی به این واسطه به فرزندان آن خانواده و جامعه تحمیل میشود؟! چه آسیبهایی در کمین فرزندان چنین خانوادههایی است؟! در حالیکه با بهرهگیری از توانمندیهای طب سنتی به راحتی امکان حفظ جان بسیاری از این دسته از بیماران وجود دارد.
حال با این اوصاف چه باید کرد و چاره چیست؟!
با توجه به اینکه وزارت بهداشت و درمان کشور در بیش از یک دهه گذشته به روشنی نشان داده که متولی خوبی برای ترویج و توسعه طب سنتی نبوده است و به این واسطه خسارتهای مالی و جانی بسیاری به مردم تحمیل شده، صاحب نظران حوزه طب اسلامی ایرانی براین باورند که برای ادامه مسیر، وزارت بهداشت دیگر نباید متولی رسمی حوزه طب سنتی باشد.
چرا که وزارت بهداشت با عملکرد و خروجی خود طی این سالها، نشان داد که اصلاً “دایه مهربانی” برای رشد و نمو طفل طب سنتی کشورمان نیست!
عملکرد وزارت بهداشت طی این سالها حکایت از این واقعیت دارد این وزارتخانه متولی امین و خوبی برای عهدهداری مسئولیت طب سنتی و طب ایرانی و اسلامی نبوده است.
برآورد برخی از کارشناسان و اساتید طب سنتی این است که در صورت ادامه روند موجود در عهدهداری مسئولیت طب سنتی توسط وزارت بهداشت منجر به این خواهد شد که حتی با گذشت 50 سال دیگر نیز، شاهد اتفاق خاصی در طب سنتی کشورمان و توسعه آن نخواهیم بود!
واگذاری کل اختیارات طب ایرانی ـ اسلامی به نهاد یا سازمانی مستقل از وزارت بهداشت با حضور پیشکسوتان، اساتید، بزرگان طب ایرانی ـ اسلامی، تنها راهکار عبور از چالش هایی است که تاکنون از سوی نظام سلامت کشور و وزارت بهداشت بر این طب تحمیل شده است
کدمطلب:DA98071301