۱۰۰ سال با «بورلاگ»؛ مأمور «سرطانساز» راکفلر
داستان یک قرن زندگی «نورمن ارنست بورلاگ»، خط سیر کشاورزی صنعتی راکفلرها را بهخوبی نشان میدهد.
او با اهداف تجاری «سموم کشاورزی» را در کل دنیا اشاعه داد؛ بدون توجه به این مهم که این سموم به همراه غذا،
«خوراک مردم» خواهد شد و آنان را بیمار خواهد کرد.
پرونده ویژه «جنگ جهانی غذا» – بخش چهاردهم
اشاره |در بخشهای پیشین این پرونده، آرایش کولنیهای قدرت در قرن اخیر و نقش ابَرکمپانیداران در این آرایش جهانی به تفصیل شرح داده شد؛ سپس ابعاد زندگی خصوصی و اقتصادی مؤثرترین خانواده در کشاورزی صنعتی جهان – خاندان راکفلر – از زوایای گوناگون مورد بررسی قرار گرفت؛ و در ادامه «انقلاب سبز» بهعنوان یکی از مهمترین کنشهای این خانواده طی 120 سال اخیر معرفی شد.
اما نمیتوان از انقلاب سبز سخن گفت و از «نورمن ارنست بورلاگ»1 یاد نکرد. او از سال 1944 تا زمان مرگش در سال 2009 محقق برجسته و فناور برتر سه نسل از راکفلرها در حوزه ژنتیک گیاهی به شمار میرفت. راکفلرها در سه دهه پایانی قرن بیستم، از بورلاگ یک قدیس و اسطوره ساختند و او را «پدر انقلاب سبز» نامیدند؛ شایع کردند که خدمات بورلاگ در صنعتی شدن کشاورزی کشورهای فقیر طی قرن بیستم میلادی جان (عدد رُندِ) یک میلیارد نفر را نجات داده است؛ حتی به پاس خدمات گستردهاش به بشریت جایزه صلح نوبل را به او اعطا کردند.
در ادامه به سرگذشت پدر انقلاب سبز و اسطوره ژنتیک گیاهی راکفلرها، و همچنین سرنخهای ارتباطی او با داخل ایران مروری خواهیم داشت. همگامی با زندگی او بسیاری از حقایق و پشت پرده اقدامات بنیاد راکفلر طی یک قرن اخیر را روشن میکند.
تولد و تحصیلات
نورمن از نسل خانوادهای آمریکایی است که اصالتاً مهاجران نروژیتبار هستند. وی 25 مارس 1914 – در آستانه جنگ اول جهانی – در «سوده»2 از توابع «کرسکو»3 در ایالت «آیووا»4 دیده به جهان گشود. در بخشهای بعدی خواهیم دید در زمان تولد بورلاگ، برنامههای جامع غذای راکفلرها آغاز شده بود.
او تا 19 سالگی در مزرعه 106 هکتاری پدربزرگ و مادربزرگ خود زندگی میکرد. مهمترین فعالیتهای این مزرعه را ماهیگیری، شکار، پرورش ذرت و جو و همچنین پرورش گاو، خوک و مرغ نوشتهاند. نورمن تا کلاس هشتم را در یک مدرسه روستایی یککلاسه گذراند؛ این مدرسه که قدمتش به 1865 میلادی بازمیگردد هماکنون توسط «بنیاد میراث نورمن بورلاگ»5 خریداری شده است.
در سال 1933 نورمن موفق شد علیرغم مردود شدن در آزمون ورودی، با شرایطی در کالج عمومی «دانشگاه مینهسوتا»6 ثبتنام کند. پس از دو فصل، او به کالج جنگلداری کشاورزی منتقل شد. وی در این زمان عضو تیم کشتی دانشگاه مینهسوتا بود. بورلاگ برای تأمین مخارج تحصیلش بهنوعی در سازمان جنگلداری بورسیه شد.
بورلاگ به فوتبال و بیسبال علاقهمند بود و عضو تیم کشتی دانشگاه به شمار میرفت
تنها یک ماه مانده به پایان دوره کارشناسی، نقطه عطفی در زندگی نورمن اتفاق افتاد. وی در یک سمینار با عنوان «دشمنان کوچک متغیر و نابودگر محصولات غذایی ما»7 توسط استاد پیشتاز ژنتیک گیاهی آمریکا «الوین استکمن»8 شرکت کرد. او نظر استاد ارائهدهنده را درباره این که در آینده روی آسیبشناسی جنگلها کار کند جویا شد. استکمن به او توصیه کرد روی «بیماریشناسی گیاهی» کار کند.
الوین چارلز استکمن؛ او از پیشتازان ژنتیک گیاهی، انقلاب سبز و استاد نورمن بورلاگ است
این توصیه سرآغاز تحصیل نورمن بورلاگ در زمینه بیماریشناسی گیاهی (کارشناسی ارشد) و ژنتیک گیاهی(دکتری) بود. وی در سال 1940 مدرک کارشناسی ارشد و در سال 1942 دکترای خود را در این رشته دریافت کرد. این ایام مقارن با جنگ دوم جهانی و در آستانه اعلام رسمی برنامه «انقلاب سبز کشاورزی» توسط راکفلرهاست؛ گرچه نام «انقلاب سبز» تا سال 1968 به این برنامه منسجم اطلاق نشد. او در همان دانشگاه با همسر آیندهاش،«مارگارت گیبسون»[9] آشنا شد و زندگی مشترک 69 سالهاش را با او آغاز کرد. حاصل ازدواج آنها سه فرزند، پنج نوه و 6 نتیجه تا 8 مارس 2007 بود؛ در این تاریخ همسر بورلاگ در 95 سالگی درگذشت.
تصویری قدیمی از نورمن و مارگارت بورلاگ
بورلاگ جوان درحالی که کمتر از 30 سال داشت درخلال سالهای 1942 تا 1944، برای طی دوره سربازی خود، بهعنوان میکروبیولوژیست در کمپانی مشهور «دوپونت»10 در «دلور»11 مشغول به کار شد. او قرار بود در زمینه باکتریکشها، قارچکشها و مواد نگهدارنده صنعتی و کشاورزی پژوهش کند؛ با آغاز جنگ او مأمور شد و جهت حل برخی مسائل فنی جنگ به تحقیق پرداخت.
برنامه مکزیک
در دهههای 1920 و 1930 میلادی ارتباط نزدیک راکفلرها با محققانی همچون الوین چالرز استکمن و سیاستمدارانی چون «ژاکوب (یعقوب) جورج هرار»[12] و همچنین «هنری والاس»13 برقرار بود. پیشرفتهای حمل و نقل متأثر از جنگ دوم جهانی موجب شد شرایطی فراهم شود که برنامههای کشاورزی راکفلرها در یک کشور بهعنوان پایلوت پیاده شود، تا بر همین اساس در صورت موفقیت برنامههای گستردهتر آنها برای کشاورزی شکل بگیرد؛ قرعه اجرای این برنامه به مکزیک افتاد.
سال 1940، «آویلا کاماچو»14 بهعنوان چهل و پنجمین رئیسجمهور مکزیک قدرت را بدست گرفت. او هدف اصلی دولت در کشاورزی را رشد صنعتی و رشد اقتصادی اعلام کرد. در این شرایط هنری والاس، که در آن زمان از وزیر کشاورزی به معاون رئیسجمهور آمریکا ارتقا یافته بود، هماهنگیهای لازم را با بنیاد راکفلر برای سرمایهگذاری در مکزیک انجام داد. بنیاد راکفلر نیز «استکمن» و دو محقق پیشرو در کشاورزی را برای تهیه پروپوزال یک برنامه جامع همکاری با دولت مکزیک مأمور کرد. آنها پیشنهاد تشکیل یک سازمان جدید به نام «دفتر مطالعات ویژه»15را مطرح کردند؛ به این ترتیب که این سازمان بهعنوان بخشی از دولت مکزیک تشکیل شود و بنیاد راکفلر با «مشارکت» دانشمندان مکزیکی و آمریکایی آن را اداره کند. موضوع پیشنهادی این سه محقق برای این سازمان جدید، تمرکز بر توسعه خاک، ذرت و گندم و بیماریشناسی گیاهی بود. این طراحی آنقدر مستحکم و مطلوب بود که طی تمام 7 دهه گذشته، مشارکت راکفلرها در کشاورزی کشورهای هدف عموماً با همین ساختار انجام میشود: تشکیل نهاد یا پژوهشکده دولتی (برای استفاده از منابع دولتی)؛ با پشتیبانی مدیریتی بنیاد راکفلر؛ و با مشارکت دانشمندان طرفین.16
نورمن بورلاگ به همراه هنری والاس وزیر سابق کشاورزی و معاون رئیسجمهور آمریکا و مارتیر وزیر کشاورزی مکزیک در مزرعه «دفتر مطالعات ویژه» در دهه 1940 میلادی
استکمن در سال 1943 میلادی از طرف راکفلر «ژاکوب هرار» را برای رهبری این پروژه انتخاب کرد. هرار بلافاصله استخدام بورلاگ را – بهعنوان رئیس برنامه تحقیقات مکزیک – در دستور کار قرار داد. بورلاگ نیز بلافاصله پس از پایان خدمتش در دوپونت، در ژوئیه 1944 و پس از رد پیشنهاد دو برابری حقوق و دستمزد این کمپانی، سراسیمه به مکزیک رفت؛ او آنچنان عجله داشت که حتی همسر باردار و کودک چهارده ماهه خود را نیز برای رسیدن به مکزیک تنها گذاشت. بورلاگ بهعنوان متخصص ژنتیک و آسیبشناس گیاهی در مکزیک مشغول به فعالیت شد و تا شانزده سال بعد از آن بطور پیوسته مسئول فنی این برنامه بود؛ گرچه تا سالهای انتهایی عمرش، دو سوم هر سال را در مکزیک میگذراند.
در خلال این سالهای طولانی دشواریهای بسیاری برای اجرای برنامه گندم راکفلرها در مکزیک پیش آمد که بعضاً غیرقابل حل مینمود. عدم وجود تجهیزات و نفرات آموزش دیده و رویکرد خصمانه کشاورزان محلی به برنامه گندم از جمله مشکلات راکفلرها در مکزیک بود. بورلاگ خود در کتابش «نورمن بورلاگ در گرسنگی جهانی»17مینویسد:
«خیلی وقتها بهنظرم میرسید که پذیرش سمت در مکزیک یک اشتباه وحشتناک از سوی من بوده است.»18
در میان این مشکلات، بروز اختلاف بین بورلاگ و هرار نیز بعضاً بر مشکلات میافزود. در یکی از این موارد اختلافات تا آنجا بالا گرفت که بورلاگ از کارش استعفا کرد و با پادرمیانی استکمن به کار بازگشت. با وجود تمام این مشکلات نهایتاً برنامههای این تیم در خلال دهههای 40 و 50 به نتیجه رسید و بخش اعظم تولید گندم در مکزیک در سالهای ابتدایی دهه 1960 از انواع پاکوتاه تولید شده توسط تیم راکفلر بود. این بذرها میتوانست سود تجاری قابل ملاحظهای برای راکفلرها به همراه داشته باشد. همچنین موفقیت نسبی در این طرح سبب شد راکفلرها به فکر بیفتند که بهسرعت بخشهای بعدی برنامهشان را اجرایی کنند. تأسیس «مرکز تحقیقات برنج فیلیپین»19 با مشارکت «بنیاد فورد»20 همچنین توسعه انقلاب سبز مکزیک به افریقا و هند و بعد از آن تأسیس«مرکز بینالمللی اصلاح ذرت و گندم»21 از جمله فعالیتهای توسعهای راکفلرها در آن سالها به شمار میرود که پس از موفقیت در مکزیک کلید خورد، و شبکهای از مراکز تحقیقاتی در این زمینه را به این واسطه پایهگذاری کرد.22
بورلاگ در جنوب آسیا
در خلال دهه 1960 میلادی، منطقه پرجمعیت شبهقاره هند چندین جنگ را با طرفهای مختلف – از جمله پرتغال، بوتان، پاکستان و چین – تجربه کرد. بنابراین ترس از قحطی در این کشورها، بهترین بهانه را برای دستاندازی راکفلر به مزارع این کشورها فراهم نمود. در مارس 1962 تعدادی از لاینهای پاکوتاه گندم بهاره نورمن بورلاگ در مزارع «مؤسسه تحقیقات کشاورزی هند»23 در «پوسا»24 کاشته شد. یک سال بعد در مارس 1963 بنیاد راکفلر با هماهنگی دولت هند، نورمن بورلاگ و «رابرت گلن آندرسن»25 را جهت توسعه مسیری که در مکزیک آغاز شده بود به هند اعزام کرد. در پی این سفر آندرسن بهعنوان رئیس برنامه گندم بنیاد راکفلر تا سال 1975 در هند باقی ماند.
نورمن بورلاگ (راست) به همراه رابرت گلن اندرسون (چپ) در مزارع راکفلر
تیم راکفلر در هند نیز با تلاش و مراقبت زیاد توانستند در سال 1965 دو گونه از ارقام گندم را به هند و پاکستان بفروشند. در این سال تنها 200 تن بذر گندم راکفلرها به هند و 250 تن به پاکستان وارد شد. درباره قیمت بذرهای هند در آن سال رقمی منتشر نشده، اما با اینکه این اقلام در انتقال از مکزیک آسیب دیده بود در ازای 250 تن بذر پاکستان، 100 هزار دلار دریافت شده است. به این ترتیب پیشقراولان راکفلر موفق شدند راه بذرهای تغییر یافته را به شبهقاره هند باز کنند. هند در سال 1966 میلادی 18 هزار تن و پاکستان در سال 1967 میلادی 42 هزار تن از این بذور وارد کرد. این یک موفقیت دیگر برای نورمن بورلاگ و تیم راکفلرها به شمار میرفت.
در این زمان، پس از موفقیت تجارت بذرها در مکانی خارج از مکزیک، توسعه بیشتر این بذرها به تبلیغات و پروپاگاندای جهانی نیاز داشت. لذا بلافاصله در سال 1968 «ویلیام گاد» از «آژانس پیشرفتهای بینالمللی ایالات متحده» کار نورمن بورلاگ را «انقلاب سبز» نامید. بلافاصله پس از این نامگذاری، در سال 1970 «جایزه صلح نوبل»26 به بورلاگ اعطا شد. رئیس وقت کمیته جایزه نوبل هنگام اهدای جایزه گفت:
«نورمن بورلاگ، بیش از هر فرد دیگری برای گرسنگان جهان نان فراهم کرده است و دلیل دادن جایزه صلح نوبل به او این است که ما امیدواریم رفع گرسنگی، صلح به همراه آورد.»27
به این ترتیب راکفلرها برای نجاتبخش خواندن این تکنولوژی، از بورلاگ یک قدیس و اسطوره ساختند و او را «پدر انقلاب سبز» نامیدند؛ با تبلیغات وسیعی شایع کردند که خدمات بورلاگ در صنعتی شدن کشاورزی کشورهای فقیر طی سالهای دهه 60 قرن بیستم میلادی جان (تعداد رُندِ) یک میلیارد انسان را نجات داده است.
در بخشهای قبل از این پرونده دیدیم که همزمان با این موفقیت، و متعاقب انقلاب جنسی، کاهش باروری شدید در آمریکا اتفاق افتاد و نهادهای استراتژیست آمریکایی از فاصله رشد جمعیت آمریکا با کشورهای در حال توسعه هراسان شدند؛ متعاقب این شرایط دیدیم که هنری کیسینجر تلاش کرد سیاستگذاران آمریکایی را نیز برای اجرای یک برنامه جامع امنیتی در این زمینه همراه کند که با تصویب و ابلاغ طرح NSSM200 این برنامه آغاز شد. (این سند در اختیار خبرگزاری تسنیم قرار دارد و در آینده نزدیک منتشر خواهد شد.) کیسینجر «انرژی» و «غذا» را دو اهرم کاربردی کنترل ملتها معرفی کرد. مشهور است که او در کنگره به سیاستمداران آمریکایی اعلام کرد که اگر نفت را کنترل کنند دولتها را تحت کنترل در میآورند و اگر غذا را کنترل کنند، مردم را تحت سیطره خواهند گرفت. در دهه 1970 میلادی همزمان و همگام با این تمهیدات گسترده، کشورهای زیادی در آمریکای لاتین، آسیای غربی و افریقا تحت برنامه انقلاب سبز قرار گرفتند.
توسعه برنامه به افریقا
بورلاگ در سال 1986 نهادی به نام «انجمن افریقایی ساساکاوا»28 تأسیس کرد تا فعالیتهای بنیاد راکفلر به افریقا نیز توسعه یابد؛ او تا زمان مرگش در سال 2009 مسئولیت آن را بر عهده داشت. این برنامه از میان کشورهای افریقایی دستِکم در کشورهای بنین، بورکینافاسو، اتیوپی، غنا، گینه، مالی، مالاوی، موزامبیک، نیجریه، تانزانیا و اوگاندا اجرا شده است.
بورلاگ در میان دانشجویان نیجریهای
توسعه به ارقام دیگر گیاهی
اقدامات بورلاگ بر سیطره راکفلرها به گونههای گیاهی دیگر نیز بسیار مؤثر بود. ویکیپدیا در این زمینه مینویسد:
«کار بورلاگ در زمینه گندم به توسعه ارقام نیمهکوتاه برنج هندی و ژاپنی در مؤسسه «ایری» و همچنین «مؤسسه تحقیقات برنج هونان چین» کمک کرده است. همچنین همکاران بورلاگ در«گروه مشورتی تحقیقات بینالمللی کشاورزی» نیز ارقام توسعهیافته بیشتری از انواع برنج را در آسیا معرفی کردند.»29
با توسعه این مطالعات به گونههای گیاهی دیگر – ازجمله ذرت – در سال 1964 بورلاگ به سمت «مدیر برنامه بینالمللی بهبود گندم»30 نیز منصوب شد. بودجه این برنامه ذیل مرکز تازه تأسیس «مرکز بینالمللی اصلاح ذرت و گندم»31 بطور مشترک توسط بنیادهای فورد و راکفلر و همچنین دولت مکزیک تأمین میشد. از سال 1984، بورلاگ بخشی از سال را در «سیمیت» مشغول بود و ماههای دیگر سال را در دانشگاه «ای اند ام تگزاس»32 به تدریس میپرداخت. بورلاگ سرانجام در سال 2009 در 95 سالگی در اثر بیماری سرطان در تگزاس درگذشت.
بورلاگ در طول زندگیاش مدالهای گوناگونی را از آن خود کرد، تصویر بالا، مراسم اعطای مدال طلای کنگره به او در جولای 2007 و در حضور جورج بوش پسر است؛ این بالاترین مدالی است که امکان دارد کنگره به یک شهروند اهدا کند.
اقدامات بورلاگ گذشته از سود سرشاری که برای راکفلرها به ارمغان آورد و بازار بذر را در انحصار آنها قرار داد اثرات زیانبار بیسابقهای را بر محیط زیست و سلامت انسانها بر جای گذاشت. آگاهی تدریجی مردم از این اقدامات موجب شد انقلابِ صنعتِ کشاورزی با مخالفتهای گسترده نهادهای مردمی و غیرتجاری در کشورهای مختلف روبهرو شود؛ ویکیپدیا – با وجود ارائه گزارشهای جهتدار به نفع راکفلرها – اذعان میکند:
«در اوایل دهه 1980، گروههای زیستمحیطی که با روش بورلاگ مخالف بودند در برابر توسعه برنامهریزی شده خود کمپین تشکیل دادند. آنها راکفلر، فورد و بانک جهانی را به متوقف کردن بودجه بسیاری از پروژههای کشاورزی در آفریقا وادار کردند.»33
تمام این برنامه به بهانه سیر کردن گرسنگان جهان و محدود کردن فقر انجام شد. نورمن بورلاگ در مارس 2005 درباره ضرورت توسعه برنامه تولید غذا تا سال 2050 گفت:
«ما نیاز داریم که تولید غذا را با روشهای خاص دو برابر کنیم.»34
گزارش فوق اقدامات گسترده یکی از اصلیترین نفرات ابرکمپانی راکفلر، و تأثیرات آن بر کشاورزی و محیطزیست جهان، و سلامتی و تغذیه مردم را طی قرن بیستم میلادی نشان میدهد؛ اما اکنون، در قرن بیست و یکم، آیا این اقدامات متوقف شده است؟ اگر نشده، آیا روشهای اجرا نسبت به قبل تغییر کرده است؟ آیا نهادهای جدیدی در این زمینه میشناسیم؟ پاسخ به این سؤالات را در بخشهای بعدی ببینید.
[1] – Norman Ernest Borlaug (March 25, 1914 – September 12, 2009)
[2] – Saude
[3] – Cresco
[4] – Iowa
[5] – Project Borlaug Legacy
[6] – University of Minnesota
[7] – These Shifty Little Enemies that Destroy our Food Crops
[8] – Elvin Charles Stakman (May 17, 1885 – January 22, 1979)
[9] – Margaret Gibson
[10] – DuPont
[11] – Delaware
[12]– Jacob George “Dutch” Harrar (December 2, 1906 – April 18, 1982)
درباره مذهب هرار اطلاع دقیقی در دست نیست؛ اما با توجه به نامش او احتمالاً یک یهودی است. رد پای ژاکوب هرار را بهعنوان یک فرد مؤثر در برنامههای «ایری» نیز میبینید. سایت بنیاد راکفلر مینویسد: ژاکوب هرار به سرعت سلسله مراتب موفقیت را در این بنیاد طی کرد. هرار در سال 1951 به سمت معاون بخش کشاورزی، در سال 1955 به سمت مسئول این بخش، در سال 1959 به عنوان معاون مدیرعامل و در سال 1961 به سمت «امین» و مدیرعامل بنیاد راکفلر برگزیده شد و تا سال 1972 در این سمت باقی ماند. او پس از بازنشستگی در خلال سالهای 1973 تا 1979 ریاست از سال 1973 تا سال 1979، ریاست شورای حکومتی راکفلر را بر عهده داشت.
[13] – Henry Agard Wallace (October 7, 1888 – November 18, 1965)
وزیر کشاورزی آمریکا در سالهای 1933 تا 1940؛ او در سالهای بعد نامزد ریاست جمهوری و سپس معاون اول رئیسجمهور آمریکا شد.
[14] – Manuel Ávila Camacho (Spanish pronunciation: [maˈnwel ˈaβila kaˈmatʃo]; 24 April 1897 – 13 October 1955) served as the President of Mexico from 1940 to 1946.
[15] – The Office of Special Studies
[16] – خواهیم دید این ساختار در ایران نیز رعایت شده است.
[17] – Norman Borlaug on World Hunger
[18] – “It often appeared to me that I had made a dreadful mistake in accepting the position in Mexico,”
[19] – International Rice Research Institute (IRRI) / Non-profit organization
[20] – The Ford Foundation
[21] – Centro Internacional de Mejoramiento de Maíz y Trigo, or CIMMYT
[22] – شبکه گسترده این مراکز را در گزارشهای پیشین توضیح دادیم.
[23] – همان مدل مرکز تحقیقات مکزیک
[24] – Pusa
[25] – Robert Glenn Anderson
[26] – Nobel Peace Prize
[27] – فیلم این مراسم روی اینترنت موجود است.
[28] – Sasakawa Africa Association (SAA)
[29] – Borlaug’s work with wheat contributed to the development of high-yield semi-dwarf indica and japonica rice cultivars at the International Rice Research Institute and China’s Hunan Rice Research Institute.
[30] – The International Wheat Improvement Program
[31] – همان CIMMYT که پیشتر ذکر آن رفت.
[32] – Texas A&M University
[33]– In the early 1980s, environmental groups that were opposed to Borlaug’s methods campaigned against his planned expansion of efforts into Africa. They prompted the Rockefeller and Ford Foundations and the World Bank to stop funding most of his African agriculture projects.
[34] – We will have to double the world food supply by 2050.