تن مپوشانید از باد بهار

تن مپوشانید از باد بهار

گفت پیغمبر ز سرمای بهار تن مپوشانید یاران زینهار زانک با جان شما آن می‌کند کان بهاران با درختان می‌کند لیک بگریزید از سرد خزان کان کند کو کرد با باغ و رزان راویان این را به ظاهر برده‌اند هم بر آن صورت قناعت کرده‌اند بی‌خبر بودند از جان آن گروه کوه را دیده، ندیده […]