تاکید شهید بهشتی بر تبیین مردم سالار از رهبری

گفت و گو با دکتر داود فیرحی

آیت‌الله بهشتی ازجمله رهبران تأثیرگذار در جریان انقلاب اسلامی و تأسیس نظام جمهوری اسلامی در ایران است. مدیریت و حضور قدرتمند او در مراحل حساس تاریخ معاصر ایران، به‌ ویژه در تأسیس حزب جمهوری اسلامی و نیز در مجلس بررسی نهایی قانون اساسی در سال 1358، چنان اهمیتی دارد که هر گونه تحقیق و تحلیلی بر مبانی فکری نظام جمهوری اسلامی ایران بی‌توجه به اندیشه‌های مذهبی – سیاسی او ناتمام به نظر می‌رسد. بنابراین در گفت‌وگو با حجت‌‌الاسلام والمسلمین دکتر داوود فیرحی، استاد دانشگاه تهران ابعادی از اندیشه سیاسی شهید بهشتی بررسی شد که اکنون از نظر شما می‌گذرد.

جایگاه و نقش آیت‌الله دکتر شهید بهشتی در اندیشه سیاسی انقلاب اسلامی چه به صورت نظری و چه به صورت عملی (در تدوین قانون اساسی و قوانین دیگر) منعکس شده، چیست؟
مجموع آثار منتشر شده  و نیز تاریخچه زندگانی شهید بهشتی نشان می‌دهد که او اندیشمندی اهل عمل و عملگرایی اهل نظر است؛ درگیری گسترده او در مراحل پیروزی انقلاب اسلامی، تأسیس حزب جمهوری اسلامی و به ویژه تدوین قانون اساسی به رغم علاقه وافرش، فرصت  تدوین و ارائه منسجم اندیشه فقهی- سیاسی را از او گرفته بود. اما به لحاظ همین موقعیت خاص تاریخی، گفتارها و نوشتارهای او، معطوف به رابطه اندیشه و عمل در صدر تاریخ جمهوری اسلامی ایران، ویژگی‌ها و ارزش منحصر به فردی دارند.
ملاحظه مشروح مذاکرات خبرگان قانون اساسی نشان می‌دهد که شهید بهشتی هرچند به‌عنوان نائب‌رئیس در این مجموعه حضور داشت و ریاست رسمی مجلس با آیت‌الله منتظری بود، اما مدیریت محوری مجلس خبرگان و تصویب اصول عمده قانون اساسی به‌عهده او بود. او بود که اصول مهم قانون اساسی چون اصل پنجم مربوط به «ولایت فقیه» و نیز اصل پنجاه و شش درباره «حاکمیت ملی» را با پشتیبانی قاطع خود به تصویب رساند و باز هم او بود که از دیگر اصول دموکراتیک قانون اساسی چون اصول ششم و هفتم حمایت نمود و در سخنرانی‌های عمومی و توجیهی خود تبیین مردم‌سالار از امامت و رهبری در دوره غیبت را مورد تأکید قرار داد.

این اندیشه از چه مبانی و اصولی سرچشمه گرفته است؟
شهید بهشتی با توجه به زمینه ذهنی و تجارب عملی که داشت از نوعی نظریه و نظام سیاسی سخن می‌گفت که خود آنرا «نظام امت وامامت» می‌نامید. وی به اقتضای عقیده رایج اسلامی، به خاتمیت و اکمال دین اشاره می‌کند و آنگاه با اشاره به ضرورت استمرار رهبری در جامعه، از وجوب حضور امامان معصوم سخن می‌گوید و می‌افزاید «ما هم‌چنان به چنین امام و پيشوايي نياز داريم و اين نياز ادامه مي‌یابد تا زماني كه بهره‌گيري از چنين رهبري از نظر خصلت‌هاي خاص اجتماعي، ممتنع و محال مي‌شود. اين برمي‌گردد به مسأله خاتم‌الائمه بودن و اينكه چطور در زمان امام عسکري(ع)، امامت در اختيار مردم پايان مي‌يابد و تبديل مي‌شود به امام غایب و امام منتظر» این اشاره، تمام اندیشه بهشتی در باب امامت و خاتمیت را نشان می‌دهد. تأکید او بر دو عنصر تعیین کننده، یعنی؛ علم مصون از خطا نسبت به شریعت و نیز خصلت الگوبودن امام است. بهشتی با چنین تحلیلی است که به رابطه اجتهاد و رهبری در دوره غیبت می‌پردازد.

در اندیشه آیت‌الله بهشتی، چه رابطه‌ای بین اجتهاد، مرجعیت و رهبری در دوره غیبت وجود دارد؟
به نظر او «شرط علم و آگاهي و شرط تقوا و عدالت در مرجعيتي كه ما شيعه در عصر غيبت بدان معتقديم، زيربنايش اين است كه آن مقدار از اثري را كه امام معصوم بعد از پيغمبر در مردم مي‌گذارد، با غيبت امام يك‌سره از دست نرود و با ارتباط با عالِم آگاهِ عادلِ با عمل، لااقل درصدي قابل ملاحظه، (هفتاد ـ هشتاد درصد) از اين اثر محفوظ بماند»
به نظر او، امام معصوم، علاوه بر این‌که علم خالی از خطا به احکام الله دارد، زمامدار امت و رهبر سیاسی مردم نیز می‌باشد و لاجرم اگر معصومی در دسترس نیست، لا اقل باید «مالک اشتر» او بوده و لياقت كارگزاري و امير بودن از جانب آن فرمانرواي پنهان را… داشته باشد؛ «زمان، زمان غيبت است. … به زمام‌داري كسي تن در بده كه شرايط او در حدي باشد كه اگر امام زمان حضور داشت او را به فرمانروايي وا مي‌داشت».
به این ترتیب، بهشتی نتیجه می‌گیرد بين خاتميت و امامت از ديد شيعه و مسأله نيابت امام و مسائل مربوط به مرجعيت و زمام‌داري در عصر غيبت، پيوندي مستقيم وجود دارد و هرگاه اين مسائل را از نقطه مبدأ تا نقطه منتهی در پيوند با يكديگر مطالعه و بررسي كنيم، خيلي از نكات عملي مربوط به زندگي ما در زمان خودمان مي‌تواند با اسلوب و ضابطه‌اي كاملاً قابل فهم روشن شود. چنین می‌نماید که شهید بهشتی همین دیدگاه را مبنای دفاع خود در تصویب اصل پنجم قانون اساسی قرار داده است.

جامعه اسلامی در اندیشه بهشتی جامعه‌ای ایدئولوژیک و مکتبی است و از آن روی که هر جامعه مکتبی نیازمند رهبری متناسب با ماهیت چنان مکتبی است، جامعه اسلامى بدون شك بايد براى ادامه حياتش رهبر داشته باشد. اما چه نوع رهبرى؟ شهید بهشتی چه پاسخی به این سؤال می‌داد؟
شهید بهشتی در پاسخ به این پرسش تعابیر و توضیحات متعدد و متفاوتی دارد. در یکی از گفتارهای خود که بیشتر ناظر به تاریخ صدر اسلام است، برای جامعه اسلامی و دوران پس از رحلت پیامبر اسلام(ص)، چهارگونه تاریخی از رهبر را تصویر می‌کند:
1- امامت معصوم، یا همان رهبری که درست می‌‌تواند همان نقش پیامبر را به استثنای نقش وحی‌رسانی، ایفا کند.
2- رهبر غیرمعصوم که فاقد جاذبه شخصیتی معصوم است، اما به هر حال چنین می‌نماید که او حامی و نگهبان این دین و شریعت و قانون است، لذا مقدارى از انضباط اجتماعى اسلامى مى‌توانست با زمامدارى اينها محفوظ بماند. عيب بزرگ اين زمامدارى اين بود كه چون آن زبدگان برجسته به طور خودكار به مركز قدرت نزديك نمى‌شدند، جامعه اسلامى از نقش ارزنده اداره اين زبدگان محروم مى‌ماند.
3- رهبری که نه جاذبه شخصیتی معصوم و نه انضباط رهبران نوع دوم را دارد؛ يعنى هرچند خودش در فساد غوطه‌ور نبود، اما خانه و مقر زمامدارى‌اش، نوع زمامدارى‌اش، كيفيت برخوردش با مسائل و رويدادهاى سياسى و اجتماعى در جامعه اسلام، چنان بود كه ميدان را براى فاسدها باز مى‌كرد. نوع زمامدارى‌اش، روابط ميان او و مردم از نظر ولاء و ولاء اجتماعى، طورى است كه براى بازىِ بازيگرهاى فاسد زمينه مساعدى را فراهم مى‌كند.
4- نوع چهارم از حكومت، حكومتى است كه يك‌سره و علنى به جنگ اسلام مى‌آيد؛ آن هم با قرآن بر سر نيزه! چنین رهبری، كسى است كه اگر كسى به او نزديك مى‌شد نه تنها احساس مى‌كرد كه زمينه براى رشد فاسدها آماده شده، بلكه احساس مى‌كرد مركز قدرت فاسدپسند است و مروج فساد است.
به نظر شهید بهشتی، رهبری در جامعه شیعه و قانون اساسی جمهوری اسلامی می‌بایست به گونه‌ای تعریف شود که کم‌و‌بیش در امتداد حکومت نوع اول بوده و حداقل معیارهای لازم برای چنین ولایت و حکومتی را احراز نموده باشد. این تأکیدات از آن روی اهمیت دارد که بهشتی ملازمه‌ای بین ماهیت و خصایص رهبری از یک‌سوی و سرنوشت و ماهیت جامعه از سوی دیگر می‌بیند، به گونه‌ای که این از آن ناشی و منتج می‌شود. چنین می‌نماید که او، به اقتضای عقیده شیعه، سه نوع رهبری تاریخی پیشین را انحرافی از رهبری نوع اول دانسته و سرنوشت تاریخی جوامع اسلامی را تابعی از این زاویه انحنا می‌بیند.
آرمان او در انقلاب اسلامی و تدوین قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران بازگشت به ممکنات نظریه امامت شیعه به رغم فقدان شرط عصمت در دوره غیبت است. وی در جستجوی چنین رهبری است که به مسئله مرجعیت و رهبری در جامعه شیعه می‌اندیشد و بر اندراج شرط مرجعیت در رهبری در اصل پنجم (سابق) اصرار می‌کند.

در تحقق این امر، چه نقشی را برای مردم قائل بودند؟
شهید بهشتی چنین می‌اندیشید که مدیریت جامعه برخاسته از امت و امامت بر پایه مکتب است و به همین دلیل امت دو مسئولیت اساسی به عهده دارد: نخست آن‌که «امت باید از امام‌شناختی آگاهانه داشته باشد» و چون تعیین و تحمیل در کار نیست، برمبنای همین شناخت او را بپذیرد؛ پس از چنین شناخت و انتخابی نه تنها از صمیم قلب او را بپذیرد، بلکه مسئولیت متقابل بین امت و امام برقرار می‌شود. بدین سان، در اندیشه شهید بهشتی «مسئولیت مال امت است» و از همین طریق است که به نظر وی رابطه امت و امام، رابطه‌ای دموکراتیک و مبتنی بر آرای عمومی تعریف می‌شود.
پیوند بین ولایت فقیه و رأی مردم، در دفاعیه بهشتی از مفاد اصل پنجم قانون اساسی نیز منعکس شده است. وی در توضیح این پاره از اصل پنجم مصوب در سال 1358«كه‏ اكثريت‏ مردم‏ او را به‏ رهبري‏ شناخته‏ و پذيرفته‏ باشند»، واژه پذیرش و انتخاب را به صورت مترادف به کار می‌برد و می‌افزاید: گفتيم «كه اكثريت مردم او را به رهبرى شناخته و پذيرفته باشند» يعنى كسى نمى‏تواند تحت عنوان فقيه عادل، باتقوا، آگاه به زمان، شجاع، مدير و مدبر، خود را بر مردم تحميل كند اين مردم هستند كه بايد او را با اين صفات به رهبرى شناخته و پذيرفته باشند و بعد نوشته‏ است «در صورتى كه يك فرد چنين اكثريتى نداشته باشد» يعنى سه نفر يا چهار نفر از فقها هستند كه هم‏طراز هستند و تقريباً همه‏شان فقيه هستند، آگاه به زمان هستند، شجاع، مدير و مدبر هستند ولى چنان برجستگى نسبت به هم ندارند كه اكثريت مردم بتوانند يك نفر را انتخاب كنند آن وقت «شورايى مركب از فقهاى واجد شرايط بالا عهده‌دار آن مى‏گردند» يعنى عهده دار اين ولايت امر و امامت امت مى‏شوند و بعد هم قيد شده است كه «طرز تشكيل شورا و تعيين افراد آنرا قانون معين مى‏كند».
بهشتی به  سه الگوی استقرار حکومت در نظام اجتماعی اسلام عقیده داشت. این الگوهای سه‌گانه عبارتند از: 1- نبوت یا انتصاب از جانب خدا که به دلیل ویژگی‌هایی که پیامبر دارد، خود به خود با قبول خلق همراه است. 2- امامت معصوم یا انتصاب از جانب پیامبر که باز هم به دلیل ویژگی‌هایی که امام دارد خود به خود با قبول خلق همراه است. 3- انتخاب از طرف خود مردم. شهید بهشتی در توضیح همین الگوی سوم از حکومت می‌نویسد: «اين نوع حكومت از طرف همه فرق اسلامي پذيرفته شده است با اين تفاوت كه شيعه آن‌را در زمان غيبت كامل امام زمان(عج) موجه مي‌شناسد و در زمان امامان(ع)، نص و انتصاب پيغمبر(ص) و امام را مقدم مي‌شمارد، اما اهل سنت اين نوع حكومت را بلافاصله پس از مرگ پيغمبر(ص) تجويز مي‌كنند. در زمان غيبت كبري، از سال 329 ه.ق به بعد، از نظر شيعه شخص معيني به عنوان ولايت و زعامت امت اسلامي منصوب نگشته و به همين جهت در روايات مربوط به رهبري مردم در اين عصر تنها به ذكر صفات و خصوصيات كلي كه بايد در رهبر باشد اكتفا شده است. اين نشان مي‌دهد كه اين خود مردم هستند كه بايد كسي را به رهبري بپذيرند كه واجد صفات و خصوصياتي باشد كه در اين روايات آمده است».

شهید بهشتی، برای احزاب چه جایگاهی در جامعه اسلامی قائل بود؛ با توجه به این‌که خودشان هم جزء مؤسسان حزب بودند؟
بهشتی در جمع‌بندی دیدگاه خود درباره مختصات عمومی جامعه اسلامی معتقد است: «امت اسلامي جامعه‌اي هدفي و مسلكي است. قانون اسلامي محور اداره اين جامعه است. همه مردم براي حفظ و اجراي اين قانون مسئوليت و تضامن مشترك دارند. مردم در بسياري موارد ناگزير بايد اين مسئوليت خود را با ايجاد سازمان‌هاي رهبري و اجرايي وسيعي انجام دهند»
بهشتی، چنین سازمان و تشکیلاتی را در قالب حزب، می‌‌دید و تعریف می‌کرد. به نظر وی حزب و تشکیلات ازجمله سازوکارهایی است که هرچند به دست خود انسان و با انتخاب آزاد او  ساخته می‌شود، هم‌چنین موجب توسعه در آزادی و انتخاب او نیز می‌شود.
شهید بهشتی ارزیابی جالبی از نسبت حزب و رهبری دارد؛ از یک سوی بر ضرورت همسویی حزب با نهاد رهبری تکیه دارد و چنین می‌اندیشد که حزب در طول رهبری باشد و نه در عرض آن. وی در توضیح مواضع حزب جمهوری اسلامی تصریح دارد «این تشکیلات باید تحقق بخشنده نظام امت و امامت باشد، چون نظام اسلامی ما نظام امامت و امت است؛ نه این‌که معارض امامت باشد» از سوی دیگر در توضیح برنامه‌های حزب اشاره می‌کند که «تبدیل شدن امامت فردی به امامت جمعی و زمینه شرکت دادن هرچه بیشتر امت در امامت» از اهداف و برنامه‌های عمده حزب است. به نظر شهید بهشتی وحدت برخاسته از امامت حزب، مؤثرتر و كامل‌تر از وحدت برخاسته از امامت فرد خواهد بود. بهشتی چنین می‌اندیشید که اصل فردیت رهبری واحد و نقش خلاق آن در جامعه انکارناپذیر است.

منبع: مجله ماهنامه چهل و دو – شماره 3 – تیر 93

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

برای برقراری امکان تعامل با شما کاربر محترم خواهشمند است شماره همراه خود را در فیلد مربوطه وارد نمایید.شماره موبایل شما در سایت منتشر نخواهد شد.

دکمه بازگشت به بالا