طبیب در لابرنیت ( هزارتو)

بیماران با واژه‌هایی مانند افسردگی و اضطراب، یا ضعف و بیحالی، یا ملال و کسالت، یا سرفه و سردرد و خارش و بی‌خوابی و صدها واژه و عبارت دیگر، کوشش می‌کنند مشکلات روانی و جسمانی خود را به پزشک بگویند.

برای پزشکانی که حل مساله را به شیوه بزرگان تفکر طبی (مانند بوعلی و اهوازی و طبری و رازی و جرجانی و …) آموخته و اندوخته‌اند، این واژه‌ها در حکم تشخیص سرراست و نهایی نیستند حتی اگر بیمار با همین واژه‌ها مکرّراً برچسب خورده و نشاندار شده باشد.

برای چنین طبیبانی، این واژه‌ها مانند تابلویی در ابتدای یک راه پرپیچ و خم بسوی مقصد هستند، نه مانند نشانی انتهایی مقصد.

مقصد در اینجا، “تشخیص” است یعنی فهمی حتی‌الامکان فراگیر از وضع نابسامان جسمی و روانی و میان‌فردی و اجتماعی شخص بیمار، و بویژه درک تعامل سبب‌های زیستی آن وضع با سایر عامل‌ها، و نه فقط رسیدن به نام یک مرض فی‌المثل در کتاب قانون بوعلی یا رسیدن به یک کد تشخیصی در یک نظام طبقه‌بندی بیماری‌ها.

اکنون شخصی را تصور کنیم که با شنیدن چنین واژه‌هایی از زبان بیمار، بدون توجه به گونه‌گونی سویه‌های شناختی و فرهنگی بیمار، و سویه‌های مفهوم طبی و تشخیص‌های افتراقی، براساس واژه و نام اختلال، دارویی تجویز کند.

درین حال آیا فرقی خواهد داشت که او مثلا در مواجهه با واژه “افسردگی” فلوکستین تجویز کند یا اسطوخودوس؟

طبیب باید بپرسد و بجوید و بفهمد که افسردگی یا ملال یا بی‌خوابی یا یبوست یا هر شکایت دیگر، نزد بیمار چه معنایی دارد؟

و اگر آن معناها با نامگذاری‌های طبی امراض همسویی دارند آنگاه باید بنا به درکی تلفیقی از طب، بجوید و بفهمد که بیمار به کدام‌یک از اقسام گوناگون افسردگی یا بی‌خوابی یا یبوست یا هر اختلال دیگر مبتلاست‌ و هر کدام به چه سبب‌های جسمی، روانی، میان‌فردی، اجتماعی و فراتر از آنها رخ داده‌اند؟

پس از این کاوش، طبیب باید به کنکاش در کشف درهم‌کنش‌ آن سبب‌ها و پیامدهای آنها بپردازد تا سرانجام به قدر امکان، به فهمی جامع از ناخوشی بیمار نایل شود. پس از آن است که می‌توان به بهبود امیدوار بود، اگر که مقدور و مقدر باشد.

پس‌نوشت:

با وجود دشواری و فرسایندگی جسمی و روانی این زحمات فکری برای طبیب، و با ملاحظه تعرفه کنونی و مقایسه آن با هزینه‌های امور تشریفاتی و ساختگی و ابزاری و تفننی و زینتی و مصرفی دیگر، ارزشگزاری تعرفه در برابر ارزش واقعی تشخیص و علاج طبیب در این کوشش سخت، چنان ناچیز است که بقا و تداوم‌ این تفکر و منش طبی، به چالش افتاده و آینده آن در وضع کنونی روشن نیست.

لابیرنت به معنای هزارتو است، مفهوماً یعنی شبکه درهم‌ و برهم و نامنظمی از گذرگاه‌ها که بیشتر آنها به راه خروج منتهی نمی‌شوند.

دکتر مجید انوشیروانی                  

 


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

برای برقراری امکان تعامل با شما کاربر محترم خواهشمند است شماره همراه خود را در فیلد مربوطه وارد نمایید.شماره موبایل شما در سایت منتشر نخواهد شد.

دکمه بازگشت به بالا