تعارض های آپارتمان نشینی با سبک زندگی اسلامی
اولین چیزی که انسان پس از تأمین غذا در جست و جوی آن است تهیه سرپناهی است که بتواند در آن آرام گیرد. مسکن کوچک ترین شکل رابطه متقابل انسان و محیط است و تبلور فضایی کارکرد حیاتی سکونت انسانی در ایفای نقش های اساسی وی است. در روان شناسی بخشی از هویت شخصی انسان ها به واسطه خانه ای است که در آن زندگی می کنند. لذا لزوم هویت داشتنِ خودِ مکان نیز از مسائل بسیار مهم در روان شناسی محیط، انسان شناسی و شهرسازی محسوب می شود. پیش از خلق مکانی برای سکونت، باید رابطه متقابل هویت و این مکان را بشناسیم. ما نمی توانیم محیطمان را مجموعه نامرتبطی از اشیای مادی بنامیم و نمی توانیم فضایمان را صرفاً ظرفی برای روابط اجتماعی، بدون بُعد فیزیکی، فرض کنیم.
عدم هویت بخشی و انتقال ارزش ها
مسکن نقطه پیوند انسان و جهان مادی اوست؛ امری است ملموس که در آن دنیایی نامحسوس از احساسات، عواطف، شادی ها و رنج ها و خاطرات و دلبستگی های افراد و مهم تر از آن، بازتاب یک فرهنگ نهفته است.
به عبارت دیگر، اولین نظام فضایی که فرد در آن متولد می شود و شخصیت می گیرد خانه است. خانه نه تنها یک سازه، بلکه نهادی نهادی است که برای اهداف پیچیده ای ایجاد شده است. از آنجا که ساخت خانه یک پدیده فرهنگی است، شکل و سازمان دهی آن به شدت تحت تأثیر محیط فرهنگی ای است که به آن تعلق دارد. خانه به عنوان مکانیسم فیزیکی، از آن جهت که به بیان جهان بینی، عادات و رسوم و باورها و ساختن و بازتولید آن ها کمک می کند، قابل مقایسه با دیگر مکانیسم ها یا نهادهای اجتماعی همچون آموزش و مذهب نیست.
خانه آپارتمانی، به دلیل نوع فضاسازی و ساخت آن، بسیاری از کارکردهای سنتی اش مانند خانه به مثابه محل تفریح و آسایش، محل ملاقات و میهمانی، محل جشن ها و برگزاری آیین ها و محل کار و البته تولید و همه چیز به جز محل خواب را به فضاهای شهری منتقل کرده است. بنابراین دیگر در شعار «شهرما، خانه ما»، بیش از آنکه خانه «استعاره ای» برای شهر باشد، بیانگر و توصیف کننده «واقعیت» است. امروزه بخش عمده ای از اوقات زندگی در شهر و فضاها و مکان های گوناگون شهری سپری می گردد. متعاقباً اوقات مختص به درون منزل بسیار کمتر شده و خانه بیشتر تبدیل به خوابگاه گشته است.
بنابراین هویت یابی و جامعه پذیری فرزندان به بیرون از خانه، مدرسه، خیابان، سینما، تلوزیون، اینترنت، پارک، کافی شاپ، کتابخانه، ورزشگاه و استادیوم، شهربازی، و… منتقل گردیده و تلقی کاملاً متفاوتی از جایگاه و نقش خانه نسبت به سابق به وجود آمده است.
خالی شدن آپارتمان ها از روح معنوی
معماری سنتی به صورت های مختلف حاصل ارزش های دینی و باور های اسطوره ای و متافیزیکی بود؛ اما در شرایط مدرن دیگر خانه ها از نماد ها و نشانه های معنوی خالی می شود. ساخت و ساز خانه تحت قواعد خشکی که معماری و دانش مدرن تعیین و ایجاب می کند صورت می گیرد. برای مثال، در معماری ایرانی، گنبد نمادی از آسمان و ملکوت بود و به خانه صورتی از معماری مسجد و اماکن مذهبی و زیارتگاهی می داد. همچنین استفاده از رنگ فیروزه ای، رو به قبله ساختن بنا، به کار بردن نمادهای دینی مانند نصب کاشی های مزین به آیات قرآنی و ادعیه دینی و استفاده از نمادهای دینی دیگر در خانه های سنتی مرسوم بود. این مجموعه ، علاوه بر کارکردهایی که در زمینه های مختلف برای ساکنین خانه داشتند، به خانه روح اسلامی و دینی می بخشیدند و به تبع آن، ساکنین خانه نیز متأثر از این گونه ارزش ها و نشانه ها می گردیدند. اما با گسترش معماری مدرن، خانه های گنبدی، استفاده از رنگ فیروزه ای و کاشی های مزین به آیات قرآن و دیگر نماد ها و نشانه های مذهبی تنها محدود به مساجد ، حسینیه ها و اماکنه متبرکه گردید و خانه ها خالی از این مجموعه ها و همچنین کارکرد های ارزشی و روانی و تربیتی آن شدند.
فردی شدن خانه
باید فضایی که در خانه ها طراحی می شود به گونه ای باشد که در ساعاتی از شبانه روز تعاملاتی بین خانواده اتفاق بیفتد. این بدان معنا نسیت که از خانواده بخواهیم دور هم جمع شوند و با هم تعامل فیزیکی داشته باشند، بلکه باید طراحی فضا به گونه ای باشد که موجب افزایش تعامل روحی اعضای خانواده شود؛ بدین لحاظ که فضایی در برگیرنده فعالیت مشترک خانواده باشد و نیز امکان گرد هم آمدن افراد خانواده برای مقاصد متعدد و متنوع را فراهم آورد.
با توجه به تاثیر انکار ناپذیر فضا بر بُعد اجتماع و علی الخصوص سرمایه اجتماعی که در خانواده – به عنوان مهمترین نهاد جامعه – از طریق خانه حاصل می شود و به تقویت همبستگی مشارکت و اعتماد و روابط درون گروهی می انجامد، در شکل سنتی، خانه با المان های ایرانی طراحی فضاها به منظور تعریف و تقویت سرمایه اجتماعی بوده و هست. اگر بررسی های عمیق تری در نوع پلان خانه های سنتی داشته باشیم، کارکرد های فضایی اغلب در جهت تقویت و برقراری روابط اجتماعی بوده است. برای مثال، پلان معماری خانه به شکل اندرونی و بیرونی نه جهت کمبود فضا، بلکه به جهت اعتقاد به ارتباط اعضا با هم و ایجاد حس یگانگی و انسجام خانوادگی و اعتماد بوده وملاک جداسازی (به معنای اندرونی و بیرونی ) نه بخاطر فردیت افراد، بلکه بر اساس یک ارزش دینی بوده است.
اما طراحی آپارتمان ها به گونه ای است که سبب فردی شدن خانه و گسستن اعضای خانواده از یکدیگر می گردد. به عبارت دیگر، آپارتمان و زندگی آپارتمانی یکی از عرصه های فرد گرایی شده است. میل به جدایی گزینی از از خانواده و تخصیص یافتن فضای خصوصی به هر یک از افراد خانواده (اتاق فرزندان، اتاق خواب والدین)، اهمیت یافتن کار کرد حریم خصوصی و محدود شدن روابط خانوادگی سبب فردی شدن خانواده ها شده است. از این منظر شاید یکی از دلایل توسعه فضایی مانند خانه های سالمندان، توسعه آپارتمان نشینی و فرد گراییِ ناشی از آن باشد.
همچنین از سوی دیگر، نوع طراحی آپارتمان سنت مهمانی را که سبب پیوند خانواده ها بود دست خوش تغییر می سازد؛ چرا که نه فضای فیزیکی اجازه مهمانی های بزرگ را به افراد می دهد و نه فضای اجتماعی برای انجام این امر در آپارتمان ها میسر است. ساکنان واحد های آپارتمانی در مواقع اضطرار، مهمانی ها و مراسم ویژه خود را در رستوران ها، پارک ها و … برگزار می کنند که این نیز به نوبه خود سبب فردی تر شدن زندگی آپارتمانی و گسستن از خویشاوندان می شود، در حالی که تا پیش از این خویشاوندان نقش مهمی در زندگی اجتماعی، هویت یابی و جامعخ پذیری ایفا می نمودند.
تضعیف حیا در خانه
یکی از کارکرد های مهم خانه ایجاد حریم برای زنان خانه بود، اما نوع معماری آپارتمان ها سبب شده است تا کارکرد پنهان سازی خانه بسیار کاهش یابد و کمتر نقش ایجاد فاصله بین خودی و غیر خودی را در فرهنگ معاصر ایفا کند. آنچه به خانه و دیوار هایش اهمیت می بخشد حفاظت از اموال و دارایی های مادی درون خانه است تا از دسترس سارقان در امان بماند، نه روابط اجتماعی و معنوی ساکنان خانه.
برداشته شدن دیوار های آشپزخانه، قابل رویت بودن اتاق ها، برداشته شدن اندرونی و بیرونی، افزایش پنجره ها و گشودگی به فضا های بیرون برخی از تغییراتی است که در آپارتمان نسبت به خانه هایی با طراحی سنتی رخ داده است. اکنون اکثر فضا های نشیمنگاهی آپارتمان ها طوری طراحی شده اند که در آنها تفکیک خاصی بین فضا های مهمان و اهالی خانه وجود ندارد ، چون دیگر فضای اندرونی و بیرونی قدیم را نداریم و تمام فضا ها عمومی شده اند و نوع طراحی آپارتمان ها سبب شده است تا همه افرادِ حاضر در خانه، اعم از مهمانان و اهالی خانه، دور هم در یک فضا جمع شوند که این امر سبب می گردد تا هم حریم ها کم رنگ شوند و هم حجب و حیاها از بین بروند.
کوچک شدن خانواده ها
ابعاد کوچک و نوع طراحی آپارتمان ها سبب تک فرزندی و کوچک شدن خانواده ها می گردد. همچنین محدودیت های فضایی آپارتمان ها سبب ایجاد عدیده ای در کودکان می شود، زیرا نبود فضای کافی برای جست و خیز کودکان سبب می شود تا آنها نتوانند انرژی های نهفته خود را با بازی و ورزش آزاد کنند و بنابراین دچار بی قراری، رفتارهای تخریبی و پرخاشگری می شوند. با گذشت زمان، این گونه رفتارها و ساختار شکنی ها به داخل جامعه کشیده می شوند.
فقدان اخلاق آپارتمان نشینی
هر چند از استقلال بخش قابل توجهی از جمعیت کشور در واحد های آپارتمانی سال ها می گذرد، اما هنوز مانند خیلی موارد دیگر، فرهنگ این پدیده وارداتی غربی در کشورمان شکل نگرفته است یا حداقل اگر هم تا حدودی عرفی شده باشد، درونی نشده است. این مورد هرچند در کل کشور عمومیت دارد، در شهرهای کوچک تر که کمتر مردم باآپارتمان نشینی خو گرفته اند، به یکی از معضلات اساسی تبدیل خواهد شد که احتمالا منجر به نزاع میان اهالی خانه خواهد گردید.