معرفی طبیبان: ابوالفرج ابن هندو

ابوالفرج ابن هندو[1]

وی ادیب، فاضل و حکیم بود و از شاگردان ابی الخیر بن سوار. و او را تصنیفات بسیار است. او در کتاب مفتاح چنین نگاشته است:

متکلمی، در همسایگی ما، در ابطال علم طب کتابی تصنیف کرد و شاگردان خود را تحریک کرد بر خواندن. در این اثنا، او را دردسری[2] عارض گشت. پس نفری را پیش ابوالخیر فرستاد و طلب معالجه کرد. ابوالخیر او را علاج نکرد و گفت:

تصنیف خود را که در بطلان علم طب است زیرتکیه خود بنه که تو را حاجت به طب وطبیب نیست.

و دیگر اطبّا نیز متصدی علاج او نشدند تا آنکه اعتراف کرد به بطلان سخنان خود و جاویدن[3] تصنیف خود را. و توبه کرد بعد از آن، تا او را علاج کردند و خدای شفا داد.

آن متکلم را روزی گفتم: حضرت رسول، صلی الله علیه و سلم، در باب طب سخنان فرموده است و آنها معروف اند. و یکی از اطبّا آنها را جمع نموده و کتابی از آنها تصنیف کرده است. پس، و توبه و استغفار نمود.

***

ابوالفرج می گوید: متکلمی در همسایگی ما بود. خناقی او را عارض شد. من به عیادت و پرسش او رفتم، گفت:

در طب، مرض مرا چه مناسب است؟

گفتم:

          ماءالشعیر نیم گرم با آب اناری و رب توت و سرکا باید خورد؛ شیره کاسنی با فلوس خیارشنبر، و رگ گشودن قیفال و امثال اینها.

          چه چیز مرا ضرر دارد؟

          آنچه گرم است.

          چگونه است عسل مصفی و عصیده[4] خرما؟

          نعوذبالله! اینها باعث هلاک تو می شوند.

پس گفت شاگردان خود را:

من مخالفت اطبّا را عقیده و مذهب خود ساخته ام. و خدا مرا نیامرزد که اگر من مخالف عقیده خود کاری کنم و تابع طبیب شوم!

پس، ما از بیش از برخاستیم و او از آنچه می گفت خورد و پیش از غروب آفتاب مُرد.[5]

حکایت می کنند ابن هندو، که رئیس بود جماعتی را، نفی خاصیت طبیعت اشیاء می کرد و استاد خود را، که ابن خمار بود، دشمن می داشت و عوام را نیز بر دشمنی او می گماشت.[6]

روزی، از درد سر خود پیش استاد شکوه کرد. استاد او را معالجت نکرد و گفت:

کتابی را که در نفیِ فعلِ طبیعت نگاشته ای در زیرسر خود بنه که شفا می یابی![7]

 


[1]  در گذشته 420 ق.

[2]  درد سر: سردرد.

[3] جاویدان: از بین بردن، جویدن.

[4] عصیده: (به فتح عین مهمله و کسر صاد مهمله و سکون تحتانی)، به فارسی، بلغور و نیز جریش (به فتح جیم و کسر راء مهمله و سکون تحتانی) به معنی نیم کوب و هم نام حلوایی است که مقوی باه باشد و محروران را مضر ومرطوب و مبرود رانفع بلیغ کند.

صنعت آن: خرمای خوب منقی دو من با دو من آب بجوشانند تا حل شود پس فرو گیرد و صاف کنند با رطل قند و رطل عسل به قوام آورند و یک درم زعفران سوده داخل آن کنند و کعک نرم کوفته آنقدر که مناسب دانند و در روغن کنجد بریان کنند و مغز جوز و پسته و مغز بادام مقشر کوفته با آن بیامیزند و لت کنند تا هموار شود.

[5]  نزهه الارواح، ص 382

[6]  ابن هندو و صاحب کتاب مفتاح الطب می باشد و در کتاب از استاد خود با احترام و بزرگی یاد می کند. وی فیلسوف بوده و مدافع طبیعت؛ و ظاهراً منظور شخص دیگری بوده است.

[7] نزهه الارواح، ص 360.

 

گردآوری: هیات تحریریه احیای سلامت 

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

برای برقراری امکان تعامل با شما کاربر محترم خواهشمند است شماره همراه خود را در فیلد مربوطه وارد نمایید.شماره موبایل شما در سایت منتشر نخواهد شد.

دکمه بازگشت به بالا