دیدگاه علما و بزرگان درباره طب اسلامی – بخش شانزدهم: این قسمت دیدگاه آیت الله حاج سید مرتضی موحد ابطحی اصفهان رحمه الله علیه
آیت الله حاج سید مرتضی موحد ابطحی اصفهان رحمه الله علیه
آیت الله ابطحی از شخصیتهای علمی بود که قدرش ناشناخته ماند. او افزون بر فقه، اصول، تفسیر و.. آشنایی عمیق با علومی چون طب قدیم، ریاضیات، هیئت و… داشت. در طب نوآوریهای شگفتی داشت. بسیاری از بیماران لاعلاج را درمان کرده بود. درمانهای دقیق و عالمانه او تعجب بسیاری از متخصصان این رشته را بر می انگیخت.
آری تلاش علمی و زندگی زاهدانه و پارسایانه او امروزه می تواند الگوی مناسبی برای تحول در حوزه باشد.
علم و عمل، خلوص و پاک نیّت، عشق به ائمه اطهار علیه السلام پرهیز از نام و نان، روش او در تعلیم و تربیت به ویژه تعلیم و تربیت فرزندان- که به گفته خود- همه عناوین ظاهری را فدای آن کرده و شکر خدا امروزه در زیّ روحانیت و خدمتگزار اسلام عزیزند و دهها ویژگی دیگر آن بزرگ، به شایستگی می تواند راهگشای طالبان علم باشد.
آنچه در پیش روی دارید گفت و گویی است با آن بزرگوار؛ امّا دریغ که در زمان حیات آن مرحوم، توفیق رفیقمان نشد که این تحفه ارزنده را تقدیم دوستداران دانش کنیم.
اینک به یاد وی این گفت و گو را به همّت و همکاری صمیمانه فرزند زاده ایشان حجه السلام سید محمّد ابطحی، تقدیم عزیزان خواننده می کنیم. به امید آن که زنگی سراپا خلوص و تلاش علمی این سلاله پاک زهرا علیه السلام چراغی باشد فرا راه ما و دیگر حوزویان.
حوزه: حضرت عالی غیر از فقه و اصول چه دانشهایی رافراگرفته اید و نزد چه کسانی؟
بنده غیر از فقه و اصول، هیئت، فلسفه، طب قدیم و… را نزد اساتید بزرگوارحوزه علمیه اصفهان فرا گرفتیم.
طب قدیم را ازمحضر حاج میرزا ابوالقاسم حکیم فراگرفتم. حدود بیست سال داشتم که شروع به فراگیری طب قدیم کردم. تا وقتی که میرزا ابوالقاسم درقید حیات بود از محضرش بهره بردم.
حوزه: حضرت عالی چه انگیزه ای در تحصیل طب داشتید؟
در گذشته، روحانیون در همه رشته ها از جمله طب تحصیل می کردند. سرآمد علوم مختلف بودند. نفس دانستن علم طب، مورد توجه بود. نجات نفوس محترمه، انگیزه کسانی بود که به دانش طب روی می آوردند. هدف من از فراگیری علم طب طبابت نبود. اگر چه می خواستم می توانستم. زیرا که اگر کسی می خواست طبابت کند، یا باید در طب قدیم مدرک می داشت یا در طب جدید.
استاد ما میرزا ابوالقاسم حکیم ازممتحنین طب قدیم بود. با توجه به سابقه تحصیل بنده پیش ایشان، به آسانی می توانستم جواز طبابت بگیرم. حتی زمانی بنا شد از تمامی شاگردان استاد میرزا ابوالقاسم حکیم امتحان بگیرند. من و مرحوم طبیب زاده به واسطه شبهه شرعی که در مدرک منتسب به رضاخان داشتیم، از شرکت در امتحان خودداری کردیم. علاوه بر این، هدف من ازفراگیری طب، بهره گیری از آن در علم اخلاق بود. اگر کسی بخواهد دراخلاقیات به جایی برسد بای دبه مسائل طب آشنا باشد.
مثلاً قوای نفسانی مانند: غضب، شهوت، شجاعت و… هر کدام در صورتی که تحت کنترل درآیند، نقش بسیار مهمی در ترقی و تعالی اخلاقیات انسان دارند. کنترل این قوا با دانستن مسائل طب بسیار در ارتباط است. این که علمای ما در گذشته نوعاً طب فرا می گرفته اند بیشتر به این خاطر بوده است.
فقه نیز با طب ارتباط دارد. تعیین مقدار دیه جروح، بدون تشخیص مقدار جراحت و زخم وارده، ممکن نیست.
حوزه: از درس طب مرحوم میرزا ابوالقاسم حکیم در حوزه علمیه اصفهان استقبال می شد؟
بله. بسیار خوب استقبال می شد. تعداد زیادی شرکت می کردند. هر کسی در اصفهان طب قدیم می دانست شاگرد ایشان بود. البته دوره ای که ما طب می خواندیم، می شود گفت اواخر دوره درس طب قدیم بود. زیرا طب جدید رایج شده بود.
حوزه: آیا غیر از کتابهایی که فرمودید، کتابهای دیگری هم در طب قدیم یا جدید مطالعه کرده اید؟
من در طب مطالعه زیاد داشته ام. گمان نمی کنم شبانه روزی بر من گذشته باشد و در کنار سایر مطالعاتم مطالعه ای در طب نکرده باشم. از این روی، کتابهای مخزن الادویه، قرابادین کبیر، تحفه حکیم مؤمن، طب خوارزمشاهی، حاوی کبیرمحمدبن زکریا رازی که چند جلد است و… در طب قدیم مطالعه کرده ام، وکتابهای دوره علیخان، پزشکنامه شلمیر فرانسوی در طب جدید؛ چون فرمولها به زبان فرانسه بود، مقداری هم به این زبان آشنایی پیدا کردم. برای تهیه آن کتب زحمات زیادی را متحمل شدم. بعضی از آن کتابها را با مبالغ سنگینی میخریدم، با این که از نظر معیشتی مشکلات زیادی داشتم.
حوزه: چرا تدریس طب را ادامه ندادید.
زیرا که با رواج طب جدید کسی به طب قدیم بهای لازم را نمی داد. افرادی می آمدند و مدتی وقت صرف می کردند و زحمت می کشیدند و مطالبی را می آموختند ولی بی نتیجه بود، زیرا درجامه رسمیت نداشتند. یک وقتی آقایان علماء، مرحوم خراسانی، کرمانی، حاج آقا رحیم ارباب و.. پیشنهاد کردند تدریس طب را ادامه بده و ما برای شرکت کنندگان دردرس شما شهریه قرار می دهیم.
گفتم: نیاز به شهریه نیست. شما اگر می توانید به این ط هم رسمیت بدهید که وقتی کسی دوره آن را به پایان رساند، بتواند مدرکی بگیرد و از آن استفاده کند. امروز در دنیا با چهار نوع طب معالجه می کنند، طب سوزنی و.. ولی دنیا نمی خواهد ما در این گونه امور رشدی پیدا بکنیم. شنیده شد آقایی در تهران دارویی برای معالجه سرطان به دست آورده است؛ حتی امتحان هم کرده بودند و بخشی از بیمارستانی رادر اختیارش نهاده بودند، ولی پس از مدتی آن شخص ناپدید شد و دیگر خبری از او نشد.
حوزه: آیا تاکنون طبابت هم کرده اید؟
عرض کردم که قصدم بر طبابت نبوده ولی گهگاهی که مراجعه می شد مداوا می کردم.
حوزه: اگر امکان دارد چند نمونه از معالجات خود را بیان کنید.
یک وقتی مرحوم علامه طباطبایی تشریف آورده بودند اصفهان. هنگام رفتن، آقا سیّد محمد باقر و آقا سیّد محمد علی به من گفتند: آقای طباطبایی زبانشان زخم است و معالجات طب جدید مؤثر نبوده.
گفتم: چرا زودتر نگفتید. مقداری دوا آوردم و گفتم به زبانشان بمالند. ایشان هم مالیده بود و خوب شده بود.
یک روز در مراسم عقد دخترشان ک عده ای از اطباء هم شرکت کرده بودند، جریان معالجه زبانشان رابه آنان می گوید:
من مدتها از زخمی که در زبان ظاهر شده بود دررنج بودم . به دکتر های گوناگونی در ایران و عراق و لبنان مراجعه کردم. هر کدام چیزی گفتند. یکی می گفت: باید تکه برداری کنیم. دیگری می گفت: باید مدتی صحبت نکنیدو.. ولی فردی از خودمان مقداری ازداروی که تهیه کرده بود زبان مرا معالجه کرد.
ایشان بیماریهای دیگرهم داشت:
1- کابوس
2- لرزش دست
3- ورم قله چشم
کابوس مریضی است که شخص گرفتار، در شب موقع خواب، روی سینه خوداحساس سنگین می کند به طوری که حالت خفگی به او دست می دهد و زبانش بند می آید. البته کم کم برطرف می شود. این مریضی در طب جدید ظاهراً اسمی ندارد.
بعد از معالجه زبان، مرحوم علامه به این فکر می افتد که خوب بود بیماری رعشه (لرزش دست) خود را هم به فلانی می گفتم. از این روی توسط یکی از فرزندانم نامه ای فرستاده و شرح حال خود را بیان کرده بود.
در جواب عرض کردم که بیماری مربوط به مزاج داخلی است و دارو را بایدمطابق آن تهیه کرد. از این روی بایستی نبض شما را بگیرم. درفرصتی که به مناسبت چهلم فوت مرحوم صدر پیش آمد، به قم رفتم و از ایشان عیادت کردم. لرزش دست ایشان طوری بود که به سختی چیزی می نوشت. برای معالجه به انگلستان رفته بود.
یکی از متخصصان آن جا گفته بود این مریضی قابل درمان نیست ولی می شود باداوا نگذاریم شدیدتر از این بشود. به ایشان گفتم اگربه من هم فرموده بودید می گفتم:
بوعلی سینا درکتاب قانون می نویسد: (اگر پیر مردی لرزش دست پیدا بکند علاج ندارد). درعین حال برای ایشان معجونی ساختم که با استفاده از آن، تا حدّ زیادی لرزش از بین رفته بود به طوری که می توانست بنویسد. از بهبود لرزش دستشان طی نامه ای به من اظهار رضایت کرد.
یک بار هم آقای صهری خطیب مشهور اصفهان، آمد پیش من که شب خوابیدیم و صبح وقت بلند شدیم، متوجه شدم صدایش به کلی گرفته به طوری که نمی تواند حرف بزند تا چه رسد منبر برود.
ایشان را هم مداوا کردم. با اولین بار مصرف دوا خوب شده بود. خیلی اظهار رضایت می کرد. افرادی به من مراجعه می کردند که از نظرطب امروز قطعاً سرطان هستند. بیشتر آنان با مدارک می آمدند. نریه من این بود: یا بیماری آنان سرطان نیست و یا نوع قابل علاج است. مکرراً معالجه می کردم. یادم هست: یک بار خانم یکی از اطباء که رئیس بیمارستانی بود در اصفهان با مدارکش پیش من آمد. می گفت: سرطان سینه دارم. از همه جا مأیوس بود. گفت: اطباء گفته اند باید سینه ات قطع شود.
گفتم: لزومی ندارد. من دوائی می دهم که چرک آن بیرون بیاید. رفت، و به شوهرش قضیه را گفته بود. شوهرش گفته بود: باید فرمول آن ر ابه ما بگوید. من گفتم: این که فرمول آن را نمی گویم چون تهیه اش برای شما مشکر است. غرض این که دوا را دادیم و ایشان خوب شد. بعد کسی دیگر با هم آورده بود.
حوزه: آیا درمعالجاتتان به ابتکاراتی هم دست یافته اید؟
بله. در امراض گوناگون مثل امراض چشم مخصوصاً تراخم، اسهال کودکان، یرقان، تب، تیفوئید، امراض جلدی و میگرن را که نوعی سردرد است که بیمار در مواقع خاص دچار آن می شود، به آسانی معالجهکرده ام؛ در حالی که طب جدید از درمان آن عاجزاست.
همچنین سوختگی را. دوایی ساختم که ظرف یک هفته نه تنها سوختگی راخوب می کرد، که جای آن نیز روی اعضای بدن نمی ماند. چیزی که طب جدید با تمام پیشرفتی که کرده هنوز نتوانسته است سوختگی رابه گونه ای معالجه کند که اثر آن روی پوست بدن نماند.
در صدد تهیه دارویی بودم که بیماری صرع را معالجه می کرد. همچنین دارویی تهیه کردم که پرستات را که طب جدید می گوید حتماً باید جراحی بشو دبا مالیدن دوا معالجه می کرد. یا سنگ کلیه با برگی که به صورت جوشانده مریض مصرف می کرد خوب می شد و.. ولی به خاطر بی توجهی از یکسو و زحمت زیاد و عدم دسترسی به ادویه ها که نوعاً از خارج (هند پاکستان و..) باید تهیه می شد، این مسائل را دنبال نکردم. البته در مواردی به خاطر اصرار زیاد افراد درمان می کردم.
حوزه: شنیده ام که مریض قطع نخاعی را هم معالجه کرده اید.
بله. از جمله به من خبر دادند که نوعروسی بر اثر افتادن به زیرزمین،نخاعی قطع شده است و قابل معالجه نیست. من معجونی ساختم و آن را دادم تا بخورد. پس از مدتی مداوا خوب شد.
بله. از این گونه مسائل بوده است. مدتی قبل با یکی از پرفسورهای قلب دیداری داشتم
می گفت: (اخیراً کشف کرده اند که علت اغلب سکته های شبانه، بزرگ شدن زبان کوچک است، زیرا در این صورت گوشتهای حلق آویزان می شود در حین خواب مجرای تنفس را می گیرد و منجر به ایست قلب می شود. درمان این تنها کوچک کردن زبان به وسیله لیزر است.
گفتم: اگر با داروهای قدیمی و با مالیدن به موضع، ورم زبان کوچک را خوب کنیم چطور است؟
با تعجب گفت: ممکن است؟ شما برای معالجه چه دارید؟
چند دارو را گفتم.
گفت: در صورتت توفیق حتماً نتیجه راکتباً به من بدهید.
من معالجه کردم به چند طریق. با دواهایی که ساخته بودم توانستم زبان را کوچک کنم.[1]
[1] سایت تبیان.
کدمطلب: