حواس پنج گانه اطفال
حواس پنج گانه اطفال
مادامیکه طفل در رحم است دارای حواس نیست وجودی است تابع وجود مادر. امّا وقتی متولّد شد فاعل و عامل میشود .کمکم می خواهد با اشیایی که در پیرامون اوست ارتباط برقرار کند و آنچه را میبیند بگیرد و دارای میل و اراده میشود و به واسطۀ بعضی از علائم مثل گریه ، خنده ،حرکت دادن دست و پا و غیره در اوایل و با تکلّم در اواخر شادی، غم، ترس و اشتیاق خود را ظاهر میسازد. حواس ظاهره که اسباب ارتباط جمیع موجودات خارجی هستند به این ترتیب است: لمس، شنیدن، دیدن، چشیدن و بوییدن.
حس لامسه: موضع این قوّه سراسر پوست بدن است، سردی، گرمی، سبکی، سنگینی، شکل، نرمی، زبری، صافی، ناهمواری، بلندی، کوتاهی، دوری و نزدیکی اشیاء از بدن و… را درک میکند. در انگشتان و دست نوزادان این حس بر عکس بزرگسالان کم است، در سایر بدن او زیاد است که اشیاء خارجی را احساس میکند. اوّلین علامت حیات که در طفل ظاهر میشود به واسطۀ این حس است چون رحم مادر او گرم تر از فضایی است که وقت تولّد به آن وارد میشود. بدن او احساس سرما و عریانی میکند و گریه را آغاز میکند. از این معلوم میشود که حس او طبیعی و قوی است. در علم فیزیولوژی ثابت شده است که پوست طفل حساستر از پوست جوانان است، بنابراین حسّ لامسة او دو برابر حس لامسة بزرگسالان است.
اگر چنانچه مذکور داشتیم او را شستشو کنند، حمّام و شستشو نیز بر لطافت و حسّاسیت او میافزاید. از این است که اطفال از یک لمس کوچک خیلی متأثّر میشوند. قدری که بزرگ میشوند هرچه میبینند.
میل دارند به آن دست بزنند و آن را بشناسند. پس نباید آنها را از آن عمل منع کنند که این راه شناسایی اشیاء است مگر اینکه آن شیء برنده، تیز یا سوزاننده باشد و یا اگر به دهان ببرند مضّر باشد. باید طفل را عادت داد که چیزهای پست و بلند را از آن¬هایی که صاف و هموارند تمیز بدهد و اشکال اجسام را بفهمد و هر روز با دست، کاری بکند و یاد بگیرد. اگر بپرسد این چه؟ و آن چیست؟ و چطور ساخته میشود؟ چنانچه عادت اطفال است به او جواب بدهند. طفل را عادت ندهند که هر کاری را با یک دست بکند و گمان نکنند که با دست چپ نباید کار کرد بلکه باید دست چپ و راست را به او بفهمانند و عادت بدهند که گاهی دست راست وگاهی دست چپ را به کار ببرد. حسّ لمس اصلی ترین حواس است و همة حواس با آن تکمیل میشوند. گاهی کاملاً قائم مقام حسّ بینایی میشود چنانکه حکّاکها و مجسّمه سازها که کور میشوند با حسّ لمس باز هم صنعت خود را به همان شکل که با چشم انجام می دادند به بهترین شکل اجرا می کنند و گاه با چشم نابینا از خاک نپخته صورت انسان را به زیباترین وجه میسازند.
حس بینایی: در وقت تولّد تمام آلات بینایی موجود شده الّا آنکه چشمهای طفل لطیف است و هنوز نظرش به اشیاء خارجی نیافتاده است اگر روشنایی تندی به چشمش بخورد خیره میشود، بلکه خالی از خطر هم نخواهد بود از اشیایی که نگاه میکند خوشش می¬آید و میل میکند آن را بگیرد باید آن را پیش چشمش بیاورند که با آن بازی و تفریح کند، برای آنکه چشم آینۀ نفس است. خوب و بد از راه چشم به او میرسد و اگر چیزی به طفل نشان دادند و ترسید یا متنفّر شد روبروی طفل آن را نوازش کنند و دست به روی آن بمالند و مهربانی کنند تا وحشت او زایل گردد و بداند آزاردهنده نیست، دفعۀ دیگر که به او نشان میدهند بدون ترس میگیرد.
گاهوارۀ آنها را روبروی روشنایی و پرتو آفتاب نگذارند زیرا روشنایی چشم را خیره بلکه فاسد میکند. به آفتاب ، سفیدی ، رنگهای تند ، چیزهای برّاق و برف به خصوص وقتی که آفتاب به آن تابیده باشد نگاه نکنند ضرر اینها وقتی از جای تاریکی بیرون آمده و یکباره به آنها نظر کنند بیشتر است .اگر ریاضت معتدل و به اندازه باشد آن را خوب ظاهر میسازد و تکمیل میکند، امّا اگر زیاد از اندازه و شدید باشد اعضای چشم را که در کمال لطافت هستند فاسد میکند. چنانچه کسانی که به چیزهای برّاق و بسیار کوچک زیاد نظر میکنند مثل جواهریها و ساعتسازها چشمشان ضعیف میشود.
حس شنوایی: از زمان تولّد فعال است و هر صوتی به گوش طفل میرسد طبعاً سر را به طرف آن برمیگرداند قدری که طفل بزرگتر شد، از جمیع نغمات موسیقی شادمان شده تحریکی در قوّۀ شنوایی او میکنند. قوّۀ شنیدن نیز چنانچه مذکور شد از تربیت و ریاضت معتدل نموّ و بروز میکند، امّا اگر عمل آن زیاد و شدید شود طفل خسته میشود مثل اینکه درقوّۀ بینایی گفتیم نمیشود آن را مستمرّاً به کار برد، اگر چند ساعت متوالی یک صوتی را بشنود موجب خلل شنوایی میگردد، صوتهای کریه ناملایم، اطفال را متنفّر میکند برعکس اصوات نیک که آنها را قوی میکنند. اطفال نغمات دلکش ساده را دوست دارند و برای تربیت قوّۀ سامعۀآنها بسیار مفید است. تأثیر نغمات در آنها مختلف است، بعضی آنها را اگر چه خسته و آزرده هم باشند راحت میکنند. بعضی آنها را به حرکت و رفتار میآورند بعضی آنها را مسرور و بعضی مغموم یا خاموش میکنند یا به تکلّم میآورند.
کلّیۀ نغمات و الحان موافق و ملایم، تربیت خوبی است برای قوّۀ شنوایی آنها؛ صدای ساییدن چیزهای زبر به روی آینه و سوهان زدن به فلزات و ارّه کردن و امثال آنها برای گوش آنها همان اثر و ضرر را دارند که روشنایی و الوان زننده برای چشم او دارد، از صدای بسیار بلند به خصوص که نزدیک او باشد باید اجتناب کرد، چرا که این قوّه را ضعیف یا فاسد میکند. مادرها باید گوش اطفال را پاک کنند و اگر چرکی در آن جمع شده باشد با گوشپاککن بردارند، این چرک ها وریم ها موجب کری موقّتی و سبب درد گوش شده که گاهی هم منجر به کری دائمیگشته است.
کری بر دو قسم است: یا مادرزادی است که در این حالت طفل چیزی نمی¬شنود و ابداً تکلّم نمیکند و یا این است که مدّتی میشنیده بعد به واسطۀ عارضه ای مثل جراحت، ضربه و یا ورم عصب شنوایی، چنانچه پس از ورم پردة گوش در تب مطبّقه(تبی که از گرم شدن و یا عفونت خون ایجاد میگردد.) و تب محرّقه (تبی صفرایی که از گرم شدن و عفونی شدن خون در عروق ایجاد گردد.) عارض میشود، پس کودک در این زمان کر میشود. چندی که میگذرد لال میگردد به جهت اینکه دیگر چیزی را نمیشنود که تکلّم کند. بعضی¬ها بر آنند که تمام لالی¬ها بعد از کر شدن عارض میشود که در حقیقت لالی همیشه عرض و تابع کری است، بعضی دیگر لالی را عیب یا مرض مستقلی میدانند.
حس چشایی: مادامیکه غذا منحصر به شیر است این حس چندان تأثیری ندارد و در این زمان تنها کار زبان، مکیدن و فرو دادن شیر است. اطفالِ خیلی کوچک از چیزی که به ذائقۀ آنها بد میآید بیزار میشوند پس لازم است که آنها را به طعمهای مختلف عادت داد. برای این مقصود باید از چیزی که از آن نفرت دارند رنگ و هیئت آن را تغییر داد و دوباره به آنها داد که عادت کنند. این حس بسیار لطیف است. باید به کمال دقّت آن را به کار برد. نباید غذاهای تند و لذیذ، بسیار گرم و معطّر، بسیار شور و میوههای نارس به آنها داد که ذائقه شان فاسد نشود. در ابتدا غذای ملایم ساده¬ای که مناسب مزاجشان باشد بدهند و همیشه به یک چیز عادت ندهند که غذای دیگر را قبول نکنند.
حس بویایی: این قوّه از زمان تولد فعال است و بعضی از حالت¬های طفل بر وجود این قوّه دلالت میکند؛ چنانچه کور مادرزادی که عرق مادرش بوی تندی داشت هنگامی که کسی دیگر پستان به دهان او میگذاشت نمیگرفت و فریاد میکرد چون مادر خودش پستان به دهان او میگذاشت فوراً سینه را میگرفت.
پس از آنکه این قوّه در طفل ظاهر شد او را از بو کردن چیزهای تند و بسیار معطّر منع کنند که خللی در قوّۀ شامّۀ او ایجاد نشود؛ چرا که بوهای تند این قوّه را کم میکند و نوزاد در بینی احساسِ وجود یک شیء خارجی میکند امّا به طور کامل هم او را از استشمام عطرهای خوش و چیزهایی که بوی ملایمِ خوش دارند منع نکنند.
بعضی گل¬ها که عطر ملایمی دارند به دست او بدهند و او را به بوییدن ترغیب کنند و بگویند که فلان گل است تا اسم آن را حفظ کند و هر وقت آن بو را استشمام کرد بداند بوی کدام گل است، زکام شدید به خصوص زکام آنفولانزایی قوّۀ شامّه را کم و گاهی به کلّی از بین می برد.
منبع: ذریه طیبه